“علی اکبر دهخدا” در فراز و نشیب کور راه سیاست
“دهخدا”ی قانونگزار
امیر افشاری
نوشتن حرف جدیدی از دهخدا کار ساده ای نیست؛ بهراستی کمتر نامی همپایهی دهخدا در اذهان ما تکرار شده است. اما با این وجود آن گونه که شایسته شخصیت اوست در باره زندگی سیاسی او کم سخن به میان آمده است.
در این نوشتار به سراغ اثرشناسی فرهنگی دهخدا نمیرویم، که در این حوزه زیاد سخن به میان آمده است. هدف من از نوشتن این خطوط، اثرشناسی سیاسی دهخداست. درست است که فعالیتهای ادبی و مطبوعاتی او آن قدر در کارنامه زندگی وی پررنگ است که تا حدود زیادی فعالیت سیاسی او را تحت شعاع قرار میدهد. اما شاید با بازشناسی دوباره در این حوزه، به تعریفی فراگیرتر از فضای سیاسی آن دوران رسید. باید دانست که او تنها یک منتقد سیاسی – مطبوعاتی نیست، بلکه دهخدا در برههای حساس و سرنوشتساز در نقش یک قانونگزار در مجلس حضور داشته است.
برای درک راحتتر فراز و نشیب زندگی سیاسی دهخدا، من زندگی وی را به چهار دوره ی سیاسی تقسیم کردهام:
۱ . از انقلاب مشروطه تا تبعید
در این دوره دهخدا در هیئت یک روزنامهنگار شجاع و مبارز، با قلمی پرشور، کنایهآمیز و گهگاهی حتی تلخ و هتاکانه در یکی از محبوبترین روزنامههای آن دوران یعنی صوراسرافیل، وظیفه فرهنگسازانه و روشنگرانه جود را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. ادوارد براون، صوراسرافیل را یکی از بهترین روزنامههای مشروطهخواه و ستون “چرند و پرند” را با امضای دخو به قلم دهخدا، جنجالیترین بخش آن روزنامه میداند.
او با چرند و پرند، پیوند عامه و مطبوعات را برای رشد شعور سیاسی عامه و درک آرمانهای آزادیخواهانهی مشروطه به شکلی موفق تحقق میبخشد. او نه فقط در قالب طنزآمیز چرند و پرند، بلکه به صورت جدی نیز نوشتههایی با امضای علیاکبر دهخدا در صوراسرافیل منتشر کرده است. مضمون بیشتر این نوشتهها چه طنز و چه جدی، حول موضوعاتی از قبیل “مالکیت”، “نظام طبقاتی” و “تساوی حقوق انسانها” است. ابراز آرای اشتراکی به همراه عضویت در “کمیته انقلاب”، او را به عنوان یک مبارز سوسیالیست رادیکال در خاطرهی تاریخی آن دوران ثبت میکند. همان طور که میدانید “کمیته انقلاب” به عنوان شاخهای از حزب “اجتماعیون – عامیون” شناخته میشود. با نگاهی به نام اعضای کمیته (نقل از تاریخ انقلاب مشروطه – مهدی ملکزاده) به نوع نگرش سوسیالیستی این گروه بیشتر پی میبرید. “میرزا جهانگیرخان، علیاکبر دهخدا، حسن تقیزاده، سلیمانمیرزا و یحییمیرزا اسکندری، سید محمد رضا مساوات و … ”
صادق زیبا کلام در کتاب سنت و مدرنیسم با اشاره به نام این افراد، همه آنان را به عنوان افرادی که بهجد از “مرام اشتراکی” و “برابری” انسانها هواداری میکردهاند، نام میبرد.
به هر حال این دوره از زندگی دهخدا با به توب بستهشدن مجلس، آغاز استبداد صغیر، اعدام میرزا جهانگیرخان و حبلالمتین و تبعید دهخدا، تقیزاده و… به پایان میرسد. آنان ابتدا به سفارت بریتانیا و بعد از ۲۵ روز اقامت در آنجا از ایران اخراج میشوند.
۲ . تبعید
به این ترتیب دهخدا که قلمش در خدمت آرمان آزادی و بسط نظام مشروطهی مردم ایران بود و به عنوان چهره مبارز و تندرو در سیاست شناخته میشد، سرخورده از شکست زودهنگام مشروطه، گرفتار کوچ اجباری تبعید شد.
او در تبعید از شدت سختیهای معیشتی و غربت، سختترین دوران زندگی خود را پشت سر میگذارد. از شدت فشار تا آستانهی پناهندگی به کشوری غربی و حتی خودکشی میرسد. خود در این باره به معاضدالسلطنه این گونه مینویسد: با ۳.۵ فرانک پولی الان در کیف دارم ( یعنی آنچه پول در دنیا دارم ) میخواهم محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کنم و مشروطه را بر ایران عودت دهم… (نامههای سیاسی دهخدا ـ ایرج افشار)
ولی جالب است که با وجود این شرایط اسفبار، او نهتنها از مبارزه دست نمیکشد، که بر شدت مبارزات خود میافزاید. او با تلاشی وصفناشدنی قسمتی در پاریس و قسمتی در ایوردون سوئیس موفق به انتشار سیوسومین شمارهی صور اسرافیل میشود. (۱۹۰۸م). در این شماره جهت انتقاد نه به سوی حکومت استبدادی که به سوی شخص نخست مملکت یعنی محمدعلی شاه نشانه میرود. او در در مقالهای به نام طبیعت سطنت چیست با زیر سوالبردن تمام نظامهای سلطنتی مطلقه، حکومت را امری قراردادی و الهیجلوهدادن حکومت را جاهلانه و موهوم میدانست. لحن او در طنزنویسی نیز کمابیش تند و هتاکانه مینمود. او بدین ترتیب در خارج از ایران سه شماره دیگر از صوراسرافیل را با کمک معاضدالسلطنه و تصحیح علامه محمد قزوینی مننتشر کرد که لحنی بسیار تند و افراطی دارد.
اما او در ادامه روزهای تبعید، ضمن آشنایی با انجمن آزادیخواه “سعادت” در استامبول، رهسپار آناتولی میشود و در انتشار ۱۳ شماره از مجله “سروش” در نقش سردبیر و نویسنده ایفای نقش میکند. اما نکته جالب در این دوران تغییر لحن سیاسی از یک انقلابی رادیکال به یک سیاستگرای میانهرو است. از این نامهی او به انجمن “سعادت” میتوان تغییر لحن او را درک کرد (همنوا با مرغ سحر ـ بلقیس سلیمانی ) :… امروز اگر بخواهیم همان شیوهی غیر مرضیه را پیش بگیریم، بلا شک هیچ وقت به سوی مقصود نخواهیم رسید.
در مورد علل این استحاله میتوان به افزایش سن و سردشدن آتش جوانی او، مصائب بیشمار و طاقتفرسای دوران تبعید و همچنین همنشینی با مهاجران ایرانی اشاره کرد. در مورد آخر شاید بتوان از آشنایی و همنشینی دهخدای تندرو باعلامه قزوینیِ نرمخو و محافظهکار یاد کرد که در متعادلکردن لحن دهخدا شاید بیتاثیر نبوده باشد.
۳ . از مجلس دوم تا شهریور ۱۳۲۰
در این دوره دهخدا در چالشی عملی یا به بیان بهتر، نه بر حکومت که با حکومت به عنوان نمایندهی مجلس شورای ملی در بوته آزمایش تاریخ قرار میگیرد. آزمایشی که به باور بسیاری از مورخان بحث برانگیزترین دوره زندگی اوست. شاید علت این کماقبالی تاریخ به تغییر لحن ناگهانی او باز گردد که پیشتر از آن سخن راندیم؛ اما چگونه؟ این برههی زمانی، دوران باردادن تلاشها و مجاهدتهای انقلابیون از جمله خود دهخداست. او از سوی مردم تهران و کرمان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب میشود. انتخاب مردم کرمان به پاس انتقادهای دهخدا از والی مستبد آن دیار در صوراسرافیل است. او دعوت مردم کرمان و سران مشروطه را میپذیرد. دیگر نه از محمدعلی شاه مستبد خبری هست، نه از دشمن خارجی.
در مجلس دوم شاهد حضور دو حزب “عامیون” و “اعتدالیون” هستیم. بیشتر نمایندگان، وابسته به یکی از این دو جناح بودند. اعتدالیون همان طور که از نامشان پیداست، محافظهکار، میانهرو و معتقد به اصلاحات آرام، همراه با حفظ سلطنت بودند. بیشتر اعضای این حزب را شاهزادگان، اشرافزادگان، کارگزاران دولتی و روحانیان تشکیل میدادند. رهبری معنوی این گروه به عهدهی بهبهانی بود. در مقابلِ عامیون که بیشتر فرزندان خود انقلاب یعنی مجاهدین و همقطاران دهخدا در “کمیته انقلاب”، تندرو، سازشناپذیر، موافق با باورهای اشتراکی، معتقد به جدایی دین از سیاست و البته خواستار تغییر حکومت به جمهوری بودند. سردستگی این گروه با تقیزاده بود. در این میان دهخدا با وجود پیشینه سیاسی رادیکال و نزدیکی بیشتر به اعضای عامیون، به اعتدالیون میپیوندد. اما مشکلات از ترور آقای بهبهانی و اخراج تقیزاده از کشور و متعاقب آن قتل دو تن از عامیون شدت میگیرد و شعلههای نفاق، کژرفتاری، هتاکی،برخوردهای فیزیکی و حتی ترور، ابرهای سیاه شکست را بر آسمان آزادیخواهی میهنمان پررنگتر میکند. با مرگ عضدالملک پیر قاجار و نایبالسلطنهی احمدشاه نوجوان، دعوا بر سر انتخاب نایبالسلطنه که انتخابش به عهده مجلس گذاشته شده بود، با پیروزی اعتدالیون که زیر نفوذ دهخدای باتجربه و سیاستمدار بودند و انتخاب ناصرالملک به پایان رسید.(ایران در دوره سلطنت قاجار ـ اصغر شمیم)
ادامه داستان هم بر کسی پوشیده نیست که ناصرالملک سیاستمدار، چگونه توانست ابتدا با فرمان خلع سلاح مجاهدین که متعاقب آن ماجرای برادرکشی و مجروحشدن ستارخان اتفاق افتاد، شکاف میان گروههای مجاهدین را عمیقتر کرد و در آخر در مقابل اولتیماتوم روسها برای اخراج “شوستر” از ایران مجلس را منحل کرد و راه را هرچه بیشتر برای برای سقوط مشروطه و بسط مجدد استبداد بر خاک ایران هموار کرد.
دهخدا در فاصله گشایش مجلس و آغاز جنگ جهانی اول با روزنامههای “مجلس”، “آفتاب”، “پیکار” و… همکاری داشته است. بعد از پایان جنگ نیز چند شغل دولتی را در وزارت معارف و دادگستری میپذیرد. در دوران پهلوی اول به غیر تجدید نشر “چرند و پرند” این بار در “شفق سرخ” و آن هم به درخواست شخص رضاشاه، فعالیت سیاسی ـ مطبوعاتی چشمگیر دیگری ندارد.
۴ . نهضت ملیشدن صنعت نفت
او در ۱۳۲۹ خورشیدی جمعیت مردمی مبارزه با بیسوادی را تاسیس میکند، که عملی بزرگ در تاریخ فرهنگ ایرانزمین به شمار میآید. با بالاگرفتن کار جبهه ملیِ نفت و تصویب تحریمهای همهجانبهی غرب، دهخدای ۷۴ساله، گوشهای از چهرهی مبارز و آشتیناپذیر خود را در دوران جوانی بار دیگر به تصویر میکشد و با چند نامه و اهدای مبلغی، مصدق و کابینهاش را تشویق به پایمردی بر اهدافشان میکند. در ادامه با انتشار مقالهای در “باختر” با عنوان “چند کلمه با مخالفین دولت” از مواضع مصدق و دلت دفاع میکند.
اما ماجرا اینجا جالب میشود که بعد خروج شاه از ایران و بالاگرفتن احتمال تشکیل شورای موقت سلطنت، مقالهای در اطلاعات، دهخدا را رنیس این شورا معرفی میکند. ماجرا از این هم پیشتر میرود، و شایعه میشود در صورت تشکیل جمهوری، نخستین رنیس جمهوری دهخدا خواهد بود (دهخدا از تبعید تا مرگ ـ فاطمه کریمپور) و البته بعد از کودتا، همین شایعات برای او دردسرساز میشود؛ تا جایی که او را برای بازجویی مورد اذیت قرار میدهند و مستمریاش را قطع میکنند.
اما در آخر شایسته است، بدون در نظرگرفتن خط مشی سیاسی علامه دهخدا از او به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان و پارسیشناسان چند سدهی اخیر میهنمان یاد کرد و به خاطر سپرد، صرف نظر از نتیجه تصمیمات و کنشهای سیاسی او و بسیاری از تاریخسازان کشورمان، نمیتوان شکی در نیات پاک و وطنپرستانه او برد.
آثار دهخدا
مرد هزارجلوه
دهخدا در ادبیات عهد انقلاب مشروطه مقامی ارجمند دارد، او باهوشترین و دقیقترین طنزنویس این عهد است.
او با نثر ویژهای که در نوشتن مقالات انتقادی صوراسرافیل به کار برد نمونهای از نثر طنز و انتقادی فارسی را ابداع کرد. دهخدا هر حادثهای را دستاویز قرار میداد تا به استبداد بتازد.
نکته مهم در طنزهای دهخدا عشق و علاقه و دلسوزی به حال مردم خردهپاست. دهخدا با نمایاندن جهات تاریک زندگانی، جهت روشن و امیدبخش آن را هرگز فراموش نمیکرد. او به بطالت و تنبلی و بیشعوری میتاخت. مقالات طنزآمیز او با امضای “دخو” انتشار مییافت.
۱-امثال و حکم که در چهار جلد شامل امثال فارسی است و در کنار آنها اصطلاحات و کنایات و موضوعات فراوانی را نیز نقل کرده است.
۲- ترجمه عظمت و انحطاط رومیان تألیف منتسکیو که تاکنون به چاپ نرسیده است.
۳- ترجمه روحالقوانین اثر منتسکیو که چاپ نشده است.
۴- فرهنگ فرانسه به فارسی که شامل لغات علمی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی و طبی است و مرحوم دهخدا معادلهای دقیق آنها را به دست داده است و این کتاب نیز تاکنون به چاپ نرسیده است.
۵- شرح حال ابوریحان بیرونی که همزمان با سالگرد تولد بیرونی تالیف شد و به چاپ رسیده است.
۶- حاشیه بر دیوان ناصرخسرو که دهخدا در تصحیح اشعار و توضیح بعضی نکات مطالبی بر این دیوان افزوده است. یادداشتهای علامه دهخدا در تصحیح اشعار و بعضی نکات با مقدمهای دلکش از صفحه ۶۱۹ دیوان مزبور به بعد چاپ شده است.
۷- تصحیحاتی در دیوان سید حسن غزنوی که چاپ شده است.
۸- تصحیحاتی بر دیوانهای حافظ، منوچهری، فرخی، مسعود سعد، سوزنی دارد.
۹- چرند و پرند که مجموعه مقالات انتقادی دهخداست و در صوراسرافیل چاپ شده است.
۱۰- دیوان اشعار که حاوی اشعار گوناگون دهخداست.
اشعار دهخدا را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده است؛ بعضی از این سرودهها دارای چنان استحکامی است که تشخیص آنها از گفتههای پیشینیان دشوار است.
دوم اشعاری که در آنها تجدد ادبی به کار رفته است. مسمط «یاد آر ز شمع مرده یار آر» از بهترین اشعار جدید فارسی به شمار میآید.
سوم اشعار فکاهی او که به زبان عامیانه سروده شده است.
دهخدا جزو معدود شاعران دوره مشروطیت است که جهانبینی و جهاننگری روشنی دارد. هرگز دچار احساسات نمیشود و شعار نمیدهد.
دهخدا اشعارش را در قالبهای معهود مثنوی، غزل، مسمط، قطعه، دوبیتی و رباعی سروده است.
مضامین اشعار او وطنپرستی، دادخواهی، رسواکردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی است.
یکی از ویژگیهای شعر دهخدا طنز تلخ و گزنده اوست که با تحلیل قوی و سرشارش همراه میشود.
۱۱- لغتنامه که مفصلترین کتاب لغت در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده است.
مقدمات انتشار لغتنامهی دهخدا از اواخر دههی ۱۳۰۰ شمسی با مساعدت دولت فراهم شد و نخستین قراردادها برای این منظور در سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ میان وزارت معارف و علیاکبر دهخدا منعقد شد. نخستین مجلد لغتنامه در سال ۱۳۱۸ منتشر شد، اما بهدلیل کندی کار چاپخانه بانک ملی، آغاز جنگ جهانی دوم و حجم وسیع کار، چاپ لغتنامه متوقف شد. پس از پایان جنگ، اندیشهی چاپ و نشر تألیف دهخدا به یک ایدهی ملی تبدیل شد. سرانجام در سال ۱۳۲۵ با طرح پیشنهادی عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی و به دنبال آن تصویب مادهی واحدهای در مجلس، وزارت فرهنگ مکلف به تأمین کارمندان و امکانات لازم برای تدوین لغتنامه شد. به این ترتیب، لغتنامه از یادداشتهای گردآوریشده توسط دهخدا بسیار فراتر رفت و سازمان لغتنامه از آغاز تا پایان نشر کتاب، از همکاری تعدادی از لغتشناسان برخوردار شد که نامهای آنان در مقدمهی ویرایش جدید (سال ۱۳۷۷) بهعنوان عضو هیئت مؤلفان لغتنامه آمده است.
معاونت ادارهی لغتنامه با دکتر محمد معین بود تا در سال ۱۳۳۴ مجلس شورای ملی ادارهی لغتنامه را از خانهی دهخدا به مجلس منتقل کرد و دهخدا دکتر معین را به ریاست اداره معرفی کرد و طی دو وصیتنامه او را مسئول کلیهی فیشها و ادامهی کار چاپ لغتنامه قرار داد. پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴ محل لغتنامه تا سال ۱۳۳۷ همچنان در مجلس شورای ملی بود و از آن پس به دانشگاه تهران منتقل شد.
دهخدا برای تالیف این کتاب نزدیک ۴۰ سال وقت صرف کرد و نزدیک ۱۰۰ نفر با وی همکاری داشتهاند. خود درباره این کتاب نوشته است: “مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین ستمکار مغربی وانداشت. چه برای نان همه طرق به روی من باز بود و با ابدیت زمان نام را نیز چون جاودانی نمیدیدم پای بند آن نبودم و میدیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه این تمدن را خوب میشمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد، مادی نبود.”
لغتنامه دهخدا
محسن مهدوی- همان گونه که پیداست، لغتنامه مهمترین و اساسیترین اثر دهخدا – حتی مهمترین اثر نویسندگی معاصر است و بیشتر شهرت و احترامی که دهخدا داراست به خاطر لغتنامهی اوست. بنا به باور بسیاری، چنین کار بزرگ و چنین سرمایهگذاری عظیمی را برای زبان فارسی، به غیر از دهخدا تنها فردوسی انجام داده بود. تالیف لغتنامه دهخدا تاثیر بزرگی در پایداری و جاودانگی زبان فارسی گذاشت. امروز در ایران به هر کتابخانهای که برویم از میزان مراجعاتی که به لغتنامه میشود و در جستوجوی معنای کلمه یا مطلبی علمی، مجلدات لغتنامه دهخدا را ورق میزنند، میتوانیم بهراحتی ارزش و اهمیت این کتاب را درک کنیم.
همه لغات فارسی و محلی، نام شهرها و روستاها و کلمات علمی و شاخص، حتی لغات عربی را میتوان در لغتنامه دهخدا یافت. در جلوی هر کلمه، معنای لغوی آن، موارد استعمال، طرز تلفظ صحیح، اشعاری در رابطه با آن و بسیاری اطلاعات دیگر درباره لغت قرار دارد. لغتنامه دهخدا هم دایرةالمعارف است و هم کتاب مرجع علوم گوناگون و هم لغتنامه. وجود این کتاب در هر خانه یا کتابخانه یا جای دیگری نعمتی بزرگ محسوب میشود.
لغتنامهای که دهخدا ۵۰ سال، یعنی بیشتر عمر خود را صرف آن کرد، از پایه سه چهار میلیون فیشی بنیان یافته است که دهخدا شب و روز به جمعآوری آنها مشغول بوده است. به گفته خود او و نزدیکانش، وی هیچ روزی از کار فیشبرداری برای لغتنامه غافل نشد مگر دو روز به خاطر فوت مادرش و دو روز به خاطر بیماری سختی که داشت.
فکر ایجاد لغتنامهای جامع که هم معنای تمام لغات فارسی را داشته باشد و هم اطلاعات لازم درباره همه چیز را به خواننده بدهد، از همان زمان که دهخدا در یکی از قرای چهارمحال بختیاری منزوی بود به ذهنش خطور کرده بود. آن طور که آگاهان نوشتهاند، وی چند میلیون فیش از روی متون معتبر استادان نظم و نثر فارسی و عربی، لغتنامههای چاپی و خطی، کتب تاریخ و جغرافیا، طب، ریاضی، هندسه، هیات، حکمت، کلام، فقه و… فراهم آورده بود. البته نقل میکنند که او بیشتر یادداشتها را از ذهن خود مینوشته است. خود وی در یکی از یادداشتهای پراکندهاش برای لغتنامه مینویسد: «همه لغات فارسی زبانان تاکنون احیا و در جایی جمعآوری نشده و چه بسا لغات زیادی است که در کتب دیگر، خصوصا در اشعار آمده است که ما آنها را در اینجا نقل کرده ایم. ولی از سوی دیگر هزاران لغت فارسی و غیرفارسی در تداول به کار میرود که تاکنون کسی آنها را گرد نیاورده یا اگر گرد آورده به چاپ نرسانیده است. ما بسیاری از این لغات را به تدریج از حافظه، نقل و سپس آنها را الفبایی کردهایم؛ ولی باید دانست که برای به خاطر آوردن چندین هزار کلمه و الفبایی کردن آن عمر هفت کرکس میباید… و این کار به هیچ فصل و قطعی، بیرون از بیماری صعب چند روزه و دو روز رحلت مادرم – رحمه الله علیها- تعطیل نشد و به جز اتلاف دقایقی چند برای ضروریات حیات در روز، میتوانم گفت که بسیار شبها نیز، در خواب و میان نوم و یقظه در این کار بودم. چه بارها که در شب از بستر برمیخاستم و پلیته میکردم و چیز مینوشتم.”
دهخدا در سال ۱۳۲۴ هجری شمسی میلیونها فیشی را که در تهیه لغتنامه فراهم کرده بود، توسط مجلس شورای ملی به ملت ایران هدیه کرد و مجلس نیز قانونی را تصویب کرد که این میراث عظیم چاپ شود و موسسهای نیز به نام لغتنامه دهخدا برای مدیریت کار چاپ لغتنامه و ادامه راه دهخدا تاسیس شود. مدتی بعد از تصویب طرح چاپ لغتنامه در مجلس شورای ملی، دهخدا فوت کرد. از آن زمان به بعد کار هماهنگی و مدیریت لغتنامه به وصیت خود دهخدا بر عهده دکتر محمد معین گذارده شد. او که خود فردی فرهیخته بود و در ادبیات فارسی تبحر فراوان داشت – و کتاب فرهنگ فارسی شش جلدی معین از آثار گرانبهای اوست – بهخوبی از عهده ادامه این کار خطیر برآمد. پس از فوت دکتر معین نیز این کار به وسیله دکتر سیدجعفر شهیدی و دکتر دبیرسیاقی و دیگران دنبال شد و به پایان رسید.
تا زمانی که دهخدا زنده بود ۴۲۰۰ صفحه از لغتنامه تهیه شده بود؛ در حالی که لغتنامهای که امروز وجود دارد در ۵۰ جلد و ۲۶ هزار صفحه به چاپ رسیده است. همچنین به تازگی لوح فشرده لغتنامه نیز توسط موسسه دهخدا که زیرمجموعه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است، تولید و عرضه شده است.
به علت ارزش فرهنگی و علمی لغتنامه و نقش خطیر آن در زبان فارسی، از تولید و عرضه لوح فشرده یا کتاب لغتنامه دهخدا توسط شرکتها و ادارههای دیگر جلوگیری میشود. همچنین به تازگی مجلس در حال بررسی این طرح است که کتاب لغتنامه را از قانون حقوق مصنفان مجزا نگه دارد؛ زیرا بر اساس این قانون، هر کتابی پس از گذشتن ۳۰ سال از زمان چاپش، قابل چاپشدن توسط هر چاپخانهای است. اما به خاطر وضعیت خاص لغتنامه دهخدا، قرار است قانونی تصویب شود که بر اساس آن به جز موسسه دهخدا، هیچ موسسه دیگری نتواند دست به تولید و توزیع کتاب یا لوحی لغتنامه دهخدا بزند.
راویت دکتر محمد معین از مرگ دهخدا
یاد آر ز شمع مرده یاد آر !
دو روز قبل از مرگ دهخدا بود. به دیدارش رفته بودم. حالش سخت بود. در بیهوشی سختی فرو رفته بود. وارد اتاق شدم، چشمهای استاد بسته بود و در بیخودی بسر میبرد. هر چند دقیقه یکبار چشمانش را میگشود و اطراف را نگاه میکرد و باز چشم فرو میبست. مدتی گذشت، چشمانش را باز گشود، مرا شناخت و با دستش اشاره کرد که در کنارش بنشینم. بستر کوچکی بود. همان تشکچهای را که روی آن مینشست، بسترش کرده بود. حتی نمیخواست تا واپسین دم زندگانی از آنچه که او را بهکارش میپیوست جدا باشد.
در کنارش روی زمین نشستم. وقتی برای بار دوم چشم گشود، آهسته گفت: “مپرس!”
حال غریبی بود. یکبار برقی در خاطرم درخشید. بهصدای بلند گفتم: “استاد، منظورتان غزل حافظ است؟»
با سر اشارهای کرد که آری و من بار دیگر پرسیدم: “میخواهید آن را برایتان بخوانم؟”
در چشمان خستهاش برقی درخشید و چشمانش را فرو بست. دیوان حافظ را گشودم و این غزل را خواندم:
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی
لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامیرسیدهام که مپرس
من خاموش شدم. استاد چشمانش را گشود. کوشش کرد تا در بسترش بنشیند و نشست. نگاهش را به نقطهای دور به دیدارگاهی نامعلوم فرو دوخت و با صدایی که بهسختی شنیده میشد گفت:
بیتو در کلبه گدایی خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
این واپسین دم زندگانی دهخدا بود که از درون خود و از اعماق قلب و روحش فریاد میکشید. از رنجهایش، از رنجهایی که در خانه تاریکش بر دوش کشیده بود سخن میگفت و بریده بریده میخواند: “به مقامی… رسیدهام… که مپرس!”
منبع: سایت ایرانشهر