آن دسته از شهروندانی که به هر علت و دلیل، دیروز در خیابانهای اطراف مجلس حضور داشتند، با یک پرسش مهم دست به گریبان بودند: “در روز تحلیف احمدینژاد، آن 24 میلیون نفری که گفته میشود به او رای دادهاند، کجا هستند؟”
حجم نیروهای نظامی، امنیتی، شبه نظامی و لباس شخصی که دیروز در خیابانهای اطراف بهارستان حضور داشتند، غیرقابل توصیف است. تنها آن گروه از شهروندانی که به هر بهانه، روز گذشته در این منطقه از شهرو خیابانهای اطراف آن (تاکید میشود، و نیز خیابانهای اطراف مجلس) حاضر بودند، میتوانند توضیح دهند و توصیف کنند که چه خیل غریبی از نیروهای امنیتی و انتظامی و شبهنظامی، مسلح به باتوم و … در سطح پایتخت حضور داشتند. این وضع، به میزان خیرهکنندهای، حقیقتی را در خود پنهان دارد؛ حقیقتی که معترضان به نتایج انتخابات را همچنان مصر به پیگیری پرسش و انتقاد خود میکند.
برای کسی که رییس جمهور 24میلیونی خوانده میشود، زیبنده نیست که حتی یک درصد از حامیان او (حدود 240 هزار نفر) نیز در روز تحلیف وی، در خیابانهای اطراف مجلس حضور نداشته باشند و به هلهله و شادمانی نپردازند. حضور این میزان از جمعیت (240 هزار نفر که یک درصد آرای اعلام شده برای احمدینژاد است) پیرامون بهارستان، مساوی با ـ و بهمعنای ـ مسدود شدن تمام خیابانهای اطراف مجلس از هواداران فرد پیروز بود. اما چنین اتفاقی نه دیروز رخ داد و نه تاکنون بهوقوع پیوسته است. حتی در همان جشن پیروزی پس از انتخابات در میدان ولیعصر تهران، شاهدان و ناظران بیطرف، گواهی میدهند که ترکیب جمعیت و کمیت آن چگونه بود. تنها چند ده هزار نفر، آن هم با وجود تبلیغ گستردهی صدا و سیما، و در شرایطی که امنیت آنان محقق بود، و نیز انواع تشویقها و تمهیدات برای حضور ایشان پیشبینی شده بود، در مراسم رسمی مزبور حضور یافته بودند. و البته ضروری است که همزمان، آن جمعیت میلیونی معترضان حدفاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین را یادآور شویم. اینگونه، نه تنها تا پیش از مراسم تحلیف، که حتی دیروز نیز، هیچ خبری از حتی بخش ناچیزی از 24 میلیون رای اعلام شده برای احمدینژاد، نبود.
در نقطهی مقابل، و بهگونهای بس معنادار، دیروز میشد حجم بسیار قابل توجهی از نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی و شبهنظامی و لباس شخصی را گرد مجلس و خیابانهای اطراف آن مشاهده کرد که در مقام برقراری نظم و آرامش، به این بخش از پایتخت روانه شده بودند. این حجم از نیرو، خود بهصورت غیرمستقیم، واجد پیغام و “داده” بود. آشکار بود که ارزیابی مسئولان ارشد حوزههای امنیتی و انتظامی کشور از کمیت مخالفان، چه محتوایی دارد. برای کنترل جمعیتی که “خس و خاشاک” توصیف میشود، نیازی به این همه نیروی کنترل کننده نیست. میتوان مدعی شد که تعداد نیروهای نظامی و شبهنظامی و امنیتی و انتظامی مستقر در اطراف مجلس، با موتورها و ماشینها و خودروهای نظامیشان، پهلو به پهلوی تعداد شهروندانی میزد که “خاموش” اما بس “پرحرف”، در خیابانهای اطراف بهارستان حاضر شده بودند.
هر داور منصفی میتواند قضاوت کند که همین رخداد دیروز پایتخت، در مقطع زمانی تحلیف کسی که دهمین رییس جمهور نظام جمهوری اسلامی خوانده میشود، بهترین گواه برای ادعای معترضان به نتایج انتخابات و نیز بهترین شاهد برای تردید و ابهام و بیاعتمادی شهروندان به نتایج رسمی است.
در سطحی متفاوت با آنچه که بیان شد، و از منظری دیگر، ترکیب و کیفیت جمعیت حامی و محافظ مراسم رسمی دیروز مجلس، و ترکیب و کیفیت حضور معترضان به برنامهی تحلیف، واجد پیامهای فراوان است. به نظر میرسد مستقل از آن بخش از جمعیت روستایی و حاشیه نشین و علاقهمندان احمدینژاد در لایههای سنتی یا اقشار فرودست و یا شهروندانی که ذیل گفتمان “راست” و “محافظه کاری”، “زیست” و “تنفس” میکنند، و در انتخابات به احمدینژاد رای دادند، بخش مهمی از حامیان فکری ـ سیاسی احمدینژاد را کسانی تشکیل میدهند که دیروز با “لباس شخصی” یا “لباس فرم”، “برای تامین امنیت منطقه” پیرامون مجلس مستقر شده بودند. آیا این “حامیان” و “طبقهی جدید”ی که دولت احمدینژاد نمایندگیاش میکند، از بضاعت و ظرفیت و توان لازم برای تحقق توسعه انسانی برخوردار هستند؟ آیا احمدینژاد و “طبقه جدید” حامی وی، میتواند بدون “جامعه مدنی” و “طبقه متوسط مدرن” وضع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را ارتقاء بخشد؟
تقابل خاموشی که دیروز در خیابانهای اطراف مجلس، محسوس و ملموس بود، افزون بر اینکه به این پرسشها، پاسخی منفی میداد، به داوری غیرقابل کتمانی در مورد میزان آرای احمدینژاد و کمیت و کیفیت حامیان و مخالفان وی، میپرداخت، و البته این پرسش را در بطن خود فریاد میکرد: “پس 24 میلیون نفری که نهادهای رسمی اعلام کردهاند به احمدینژاد رای دادهاند، کجا هستند؟”