محمدجواد کاشی در “زاویه دید” که مدتی کم کار شده بود و یک هفته ای می شد که وبلاگش را به روز نکرده بود، پست تازه ای دارد که در آن می نویسد:
این روزها، پرسش ستادهای انتخاباتی، شعار مطلوب است. چه شعاری بدهیم، مردم را بسیج خواهد کرد؟ شعارهایی که در انتخابات پیشین، بسیج نکردهاند، از رده خارج و شعارهای تازه جایگزین میشوند.
در سیاست تبلیغاتی شده، نیازی به تحلیل عمیق تعاملات سیاسی نیست. همیشه باید با یک متخصص تبلیغات مشورت کرد. اگر تولید کننده شامپو یا کاندیدای ریاست جمهوری هستید فرقی ندارد، متخصص در هر حال باید به شما بگوید چه ترفند تازه تبلیغاتی برای جذب مخاطب در میان انبوه اینهمه تبلیغات اثرگذار است. نقش پررنگ تبلیغات در کشور البته نشانه نقش نسبی مردم در عرصه سیاسی و جدی شدن نظر و انتخاب آنها در تحولات سیاسی است. اما خلاصه شدن کنش سیاسی در تبلیغات یک عارضه مهم سیاسی است.
سیاست عرصه واقعی عمل است. اگر سیاست به تبلیغات سیاسی تقلیل پیدا کند، از دو حال خارج نیست، یا سیاست ورزی به شدت نهادمند شده است یا سیاست ورزی با هدف تاثیر عملی در عرصههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، تعطیل شده است! آنچه اصولاً در این الگو مطرح نیست، حل واقعی معضلات استراتژیک کشور است.
وقتی ناچاری قورباغه را ببوسی…
نویسنده “نامه های ایرونی” از تحولات اخیر در زمینه پرونده هسته ای ایران نتیجه می گیرد که آشتی میان ایران و امریکا در راه است:
آیا از کلاه شعبده ی “نظام”، خرگوشی تازه بیرون خواهد آمد؟ نمی دانیم. انگاری هم برای عقابان واشنیگتن و هم برای اعوان جمهوری یک راه بیشتر نمانده است: مذاکره!
واقعیت این است که مذاکره بر سر عراق برای این هر دو، قدمی ست به سوی مذاکره ی مستقیم. مهم نیست که از زیر میز مذاکرات دست دوم در بغداد، چیزی بیرون بیاید یا نه. مهم این است که آنکه می گفت مرگ بر آمریکا و آنکه می گفت ایران جزو محور شرارت است، هر دو بر سر یک میز بنشینند.
گویا اروپاییان از ابتدا بیش از عقابان در آمریکا به این گفته ی “مارک تواین” آمریکایی باور داشتند که “وقتی ناچاری قورباغه را ببوسی، در چشم هایش نگاه نکن”! وقتی رابرت موگابه و معمر قذافی و “پسر خدا” در کره ی شمالی سر میز مذاکره نشسته باشند و دست “برادر بزرگ” به دلجویی بر شانه های “پسران خوب” قرار گیرد، نوبت “کم دانان” دیگر هم باید رسیده باشد.
هوگو چاوز یک بازیگر دست سوم است که دارد مستقیم به آمریکا نفت می فروشد. ایران را بر سر میز شورای امنیت خلیج فارس دعوت می کنند. و.. از قدیم هم شاگرد شلوغ کن و متمرد کلاس را مبصر می کردند تا هم با وابسته کردنش به “قدرت”، از گردنکشی و خشونتش بکاهند و هم اینکه از چماقش در کوبیدن یاغی های کوچک تر بهره مند شوند.
کسی هست بگه تو شهر چه خبره؟
نویسنده “حاشیه نگاری” می گوید از شنیدن این همه اخبار متناقض گیج شده است:
کسی هست بگه تو شهر چه خبره؟ ذوالقدر از معاونت سیاسی وزارت کشور میگذاره میره و حتی وزیر کشور اعلام میکنه در خدمتشون هستیم و مذاکره با نهادهایی که ایشون رو می خوان ادامه داره. همون شب یک مقام آگاه نظامی اعلام میکنه به وجود ایشون در پست قبلی نیاز هست!
آقای احمد توکلی نامه انتقادی می نویسه درباره عملکرد احمدی نژاد در عرصه سیاست خارجی. اون هم آنچنان نامه ای که اگه ده نفر اصلاح طلب جمع می شدن بنویسن اونطوری در نمی اومد!
لاریجانی همچین درباره بد اخلاقی سولانا (که منظورش حتما نا امید کننده دانستن مذاکرات جلیلی و سولاناست) صحبت میکنه که انگار یادش رفته بالاخره جلیلی الان دبیر شورای عالی امنیت ملیه و این اتفاق زمستان سال پیش برای خودش افتاد. بسیج علیه دستگاه قضایی تجمع میگذاره!و مرتضوی دلداریشون میده! وزیر کشور زمزمه استعفا میکنه و تو اخبار شنیده میشه که وزیر راه بازنشسته میشه!
فقها در برابر دراویش
برای فرید مدرسی در “آذر”؛ موضوع اختلافات فقها و دراویش و صوفیان موضوع خوبی ست تا دانش مذهبی ـ تاریخ اش را در این زمینه بکار گیرد و یادداشت تازه ای مبتنی بر آن اطلاعات بنویسد:
بار دیگر حسینیهای از اهل تصوف وابسته به سلسله دراویش نعمتاللهی گنابادی، در بروجرد در نزاع مذهبی تخریب شد. دو سال گذشته، در بهمن 1384 هم این غائله در “قم” تکرار و حسینیه یکی از مشایخ این سلسله ـ سیداحمد شریعت ـ به میدان ترهبار و پس از آن به پارکینگ اتومبیلها مبدل شد.
آنانی که در پی مخالفت با دراویش تجمع کردند و شعار دادند و به مسئولان از “انحراف دراویش” هشدار دادند، از اعتقادی سخن میگفتند که سالهای دور هم گاهی نه تنها به طرد دراویش و انحرافی بودن آنان اذعان میشد؛ بلکه فقهای محلی به “صوفیکشی” متهم میشدند و در این مسیر گام برمیداشتند. داستان نزاع میان فقها و مقلدان آنان با متصوفه داستانی تاریخی است. اما در میان فقها هم اگرچه برخی اینگونه بودند، اما در دیگر سو، فقهایی تکفیر صوفیه را برنمیتافتند…
پرهیز از اشتراک لفظی
پویا ارجمند نویسنده “فهم” در تازه ترین پست خود وارد یک بحث لفظی شده که به موضوع بحث این روزهای او، یعنی پرونده هسته ای ایران مرتبط است:
به نظر من بایستی در هنگام بکار بردن کلمات در جاهایی با چنین حساسیتی، دقت مضاعف کرد. اگرچه ایستاندن و متوقف ساختن، مصادری مترادف بحساب میآیند و بسیاری از مواقع، ما از این دو به جای یکدیگر میتوانیم استفاده کنیم. اما از آنجا که مسالهی هستهای ایران خودش کلی با کلمات موجود مانند، “تعلیق”، “توقف” و “فریز” بغرنج هست، ما با بکار نبردن کلماتی که ممکن است اشتراک لفظی به حساب بیاید، میتوانیم بهتر موضوعات را دنبال کنیم.
شهروند امروز، یکی از بهترین ها
مجتبی پور محسن در “هفت ها” در باره شهروند امروز نوشته ای انتقادی دارد:
شهروندامروز، یکی از بهترین نشریاتی است که از چند ماه پیش منتشر میشود. واقعاً بچههای این نشریه زحمت زیادی برای فراهم آوردن یک مجموعهی ارزشمند هفتگی میکشند. تمام بخشهای این نشریه خواندنی است البته بجز بخش سیاسیاش.
از صفحاتِ جاندار و خواندنی و مفید سینمای جهان که بگذریم بخش ادبی این نشریه از وزن بسیار خوبی برخوردار است. جدای از اینها در بخش اقتصادیاش هم گفت و گوهای خوبی را میتوان خواند. اخیراً هم که گفت و گوهایی اختصاصی با هنرمندان بزرگ دنیا در شهروند امروز چاپ میشود.
بگذریم که بعضی از کج سلیقگیها اجر کارهای خوب را زایل میکند گاهی. مثلاً اینکه در یک هفته دو گفت و گوی اختصاصی با دیوید لینچ و کریس دیبرگ در نشریه باشد و بعد عکس یک نشریه محمدعلی نجفی شود. شخصیتی که نه محبوب است و نه کاریزما دارد.
حکومت امتیاز و طعمه نیست
آخرین یادداشت “محمود احمدی نژاد” در وبلاگ شخصی اش اینطور آغاز می شود:
نوع نگاه به حکومت و حکمرانی، عامل اصلی در تعیین نحوه تعامل با مردم است. اگر حکومت را امتیاز و طعمه ای برای حکمرانان بدانیم، دوره حکمرانی تبدیل به فرصتی خواهد شد برای ارضای امیال شخصی و گروهی و فخرفروشی و خوشگذرانی حاکمان.
ایجاد شغل با سفرهای استانی
”یک عدد کاوه” معتقد است اگر سفرهای استانی هیچ نتیجه ای در بر نداشته، حداقل عده ای را به نان و نوا رسانده:
سفرهای استانی دولت هم خواندنیهای جالب و البته تاسف باری دارد که سفر به سفر هم افزایش مییابد.
- در آخرین سفر استانی به ایلام دو هفته ادارات را تعطیل میکنند تا همه آماده استقبال! شوند.
- در این شهر 50.000 نفری چیزی در حدود 36.000 نامه دریافت میشود! ( جالب است بدانید که تیمی از بین خواهران و برادران عضو حوزههای علمیه و یا بسیج در هر استانی حقوق میگیرند تا نامههای مردمی را ساماندهی کنند)
سعی نکنید موفق باشید، سعی کنید مفید باشید
سعید پورنجاتی در “دلتا” چند جمله از بزرگان را زینت بخش وبلاگ خود کرده است که چندتایی از آنها را با هم می خوانیم:
بیکن: برای خوشبختی باید موقعیتهای مناسب ایجاد کنیم نه اینکه در انتظار آن باشیم.
کنفوسیوس: به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستید یک شمع روشن کنید.
ونگوگ: کسی که رحم و محبت می آفریند، زندگی خلق میکند.
آلبرت اینشتین: سعی نکنید موفق باشید، سعی کنید مفید باشید.
آلبرت اینشتین: فرصت های مناسب معمولا در میانه مشکلات و دشواری ها رخ می نمایانند.
الکساندر دوما: چرا کودکان اینقدر باهوش و بزرگسالان تا این اندازه نادانند؟ شاید نظام آموزش همگانی است که افراد را نادان بار می آورد.
بیانه های بی ثمر
”محمد آقازاده” همچنان معتقد است که باید به راهکارهای نو توسل جست تا بتوان جامعه ایرانی را چند قدم به پیش برد:
امااین اقدامات با همه شورمندی وتوانی که می برد منجر به هیچ نتیجه ای نمی شود. چرا که در همین دایره محدود هم از خلاقیت و کشف راههای نوخبری نیست و همه چیزدر بستری از عادتها تکرارمی شود.
این تکرارباعث شده است دیگر بیانیه ها و اعتراض ها ثمربخشی خود را از دست بدهند و تنها وجدان عده ای را آسوده کند که دربرابر ناروایی ها سکوت نکرده اند و بخاطر شکستن سکوت هزینه اش را هم می پردازند. اما وقت آن رسیده است که با فاصله گیری انتقادی روش ها و منش های فعالان حقوق بشری را مورد نقد جدی قرار داد.
این کار آسان نیست. چرا که در محاصره قرار گرفته گان را نقد کردن، در نگاه اول با اصول انسانی سازگاری ندارد. ولی ما محکوم به این اقدام هستیم چرا که تلاش های بی ثمرو لااقل کم ثمر بجای حل مشکلات بر پیچیدگی اوضاع می افزاید.
آزادی و توسعه
حمید موذنی در “مدارا” نوشته اش در نسبت آزادی و انسان را این گونه آغاز می کند:
”آمارتیاسن” دانشمند هندی و برنده ی جایزه ی نوبل اقتصادی در کتاب “توسعه و آزادی” به تشریح و تحلیل کشورها و نظام های سیاسی ای می پردازند که در آن ها، آزادی زیربنای توسعه و پیشرفت آن کشور شده است. بی شک در فضای آزاد و جامعه ی آزاد که دموکراسی به عنوان یک اصل مهم مورد احترام جامعه ی رسمی و جامعه ی مدنی است سمت و سوی آن کشور به سوی توسعه ی بیشتر و مداوم تر است.