نیم نگاه♦ داستان

نویسنده
بهزاد موسایی

اعتماد زاده داستان نویسی را از دهه بیست آغاز کرد و نخستین داستان کوتاه خود را با عنوان “علی گابی” در روزنامه “داریا”(۱۳۲۳) به چاپ رساند. مقاله زیر که از ماهنامه دیرپای “ گیل آوا” بر گرفته شده، نگاهی دارد به جهان داستانی که او آفرید.

behazindastanib.jpg

گشتی در جهان داستانی به آذین

گام به گام با اجتماع

اعتماد زاده، محمود(م. ا. به. آذین) -متولد ۱۲۹۳(رشت)، متوفی ۱۳۸۵(تهران) - مترجم، داستان نویس، منتقد ادبی و روزنامه نگار.

دوره ابتدایی و متوسطه را در رشت، مشهد و تهران گذراند. سال ۱۳۱۱ به همراه گروهی از دانشجویان برای تحصیل به فرانسه رهسپار شد و تا دی ماه ۱۳۱۷ در فرانسه به تحصیل پرداخت و از دانشکده مهندسی دریایی برست و دانشکده مهندسی ساختمان دریایی پاریس گواهینامه پایان تحصیلات دریافت کرد. در بازگشت به ایران در نیروی دریایی جنوب(آبادان-بندرعباس) مشغول به کار شد و در سال ۱۳۲۰ به نیروی دریایی شمال انتقال یافت. در هجوم متفقین به بندر انزلی مورد تیراندازی قرار گرفت و به سختی مجروح و دست چپش از ناحیه سر شانه قطع شد(چهارم شهریور ۱۳۲۰). همین حادثه بود که در روحیه اش تاثیر منفی فراوانی گذاشت تا آن جا که در تعدادی از داستان هایش ظهور پیدا کرد. او در دو کتاب “از آن سوی دیوار” و “شهر خدا” این حادثه را بیان کرده است.

محمود اعتماد زاده، نام “م. ا. به. آذین” را در سال ۱۳۲۲ در حالی که هنوز افسر نیروی دریایی بود و آشکارا نمی توانست به عنوان یک ارتشی قلم بزند، برای خود برگزید.

در سال ۱۳۲۳ به عنوان دبیر به وزارت فرهنگ منتقل شد. از این پس دوران تازه زندگی به آذین آغاز شد. او از این دوران به نوشتن داستان کوتاه، رمان، نقد و ترجمه آثار ادبی و همچنین به همکاری با نشریات فرهنگی-ادبی پرداخت و به جامعه ادبی و به بالا بردن سطح فرهنگی مردم سرزمین خود کمک شایانی کرد.

عمده فعالیت ادبی اعتماد زاده عبارتند از: شرکت در نخستین کنگره نویسندگان ایران(۱۳۲۵)، همکاری در تاسیس و سردبیری نشریه های مجله “صدف”(۳۶ تا ۱۳۳۷)، مجله “کتاب هفته”(۱۳۴۲ پس از کنار رفتن احمد شاملو) و نیز مجله “پیام نوین(۴۴ تا ۱۳۴۶) و نشریه های “انتقاد کتاب”(۳۴ تا ۱۳۳۵) و مجله”شورای نویسندگان و هنرمندان”(۱۳۵۷) و هفته نامه مرامی “سوگند”(۱۳۵۷) و سپس “اتحاد مردم”(۱۳۵۷) ارگان. ترجمه آثار نویسندگان برگزیده ادبیات جهان از انوره دو بالزاک، رومن رولان، میخائیل شولوخوف، برتولد برشت، ویلیام شکسپیر، آکسل مونته، دیمیتری فورمانف، گوته، شارل دکوسترو… و انتشار نقد و پژوهش های ادبی در مطبوعات کشور. همکاری با جلال آل احمد در تشکیل “ کانون نویسندگان ایران” (۱۳۴۷). همکاری در برپایی شب های شعر انستیتو گوته(۱۳۵۷). تشکیل جمعیت سیاسی “اتحاد دمکراتیک مردم ایران” و انتشارات”مبانی عقیدتی” آن(۱۳۵۷).

به آذین چون دیگر فعالان سیاسی آن عصر زندان را نیز تجربه کرده که “مهمان این آقایان”(۱۳۵۷) و کتاب دو جلدی “از هر دری…”(۱۳۷۱) خاطرات دوره زندان سیاسی-ادبی اوست. از اعتماد زاده آثاری به چند زبان دیگر، از جمله روسی تحت عنوان UZOVi Na Snolku با مقدمه ای. ال. پیسیکف L.Peysikov ۱۹۶۱ م. در مسکو منتشر شده است.

اعتماد زاده داستان نویسی را از دهه بیست آغاز کرد و نخستین داستان کوتاه خود را با عنوان “علی گابی” در روزنامه “داریا”(۱۳۲۳) به چاپ رساند.

“پراکنده”(۱۳۲۳) این مجموعه که آغاز کار او بود، از شش داستان شکل گرفته است که در همه آنها رد پای جوانی های یک نویسنده تازه کار دیده می شود، این مجموعه همچون نامش “پراکنده” است و از مشکلات روحی و رفتاری شخصیت ها آغاز می شود و گاه به انتقاد های اجتماعی می انجامد.

در مجموعه “به سوی مردم”(۱۳۲۷) بیش از هر چیز دیگری کوشیده می شود با ساز و کارهای نوشتاری، اندیشه های نو گرایانه و قوای هنری، ارتباط تنگاتنگ و دائمی با مردم و مناسبات اجتماعی آن ها فراهم گردد. “به سوی مردم” محمل و بستری است برای بیان بیداری اجتماعی و امیال ترقی خواهانه مردم ایران بعد از شهریور ۱۳۲۰ در قالب و ساخت و زبانی داستانی. فضاها و دکراتیوهای روایتی به آذین در این مجموعه مبتنی بر پرهیز از رنگ و لعاب های رمانتیسمی نوشتار های پیشین است. آدم و مناسبات آنها و دغدغه های شان به شدت معمولی و فرا گیرند. همه چیز در جهت بیان هر چه عریان تر محرومیت ها و فضیلت های از دست رفته روستاییان و مردم درجه چندم کوچه و بازار است که حالا دیگر چشم و گوش های شان پر از آگاهی و اشتیاق به آزادی و دگرگونی وضع موجود است. نوشتار به آذین در این مجموعه ضمن آن که نشانگر و گویای تأثیرپذیری و الگوبرداری از ادبیات رئالیستی است به منزله یکی از نخستین رویکردهای ادبی در داستان نویسی ایران پذیرفتنی و قابل تامل است.

“دختر رعیت”(۱۳۳۱) یکی از اولین داستان های روستایی واقع نگرانه ادبیات فارسی است. رعیت شمالی احمد گل که دختر بزرگ اش در شهر، در خانه ارباب کلفتی می کند، می خواهد به دیدن اش برود. دختر کوچک اش را هم با خود می برد. در مسیر داستان، ما با غارت مردم توسط قوای روسی آشنا می شویم و نیز فقر مصیبت بار مردم. احمد گل سرانجام بر اثر فشار استثمار ارباب ها به جنگل و نهضت جنگل می پیوندد. تعدد و پهنای حوادث داستان به گونه ای است که نویسنده را ناگزیر می سازد در پرداختن به آنها از شگردهای داستان نویسی روز جهان استفاده کند. مانند معرفی دقیق شخصیت ها، تداوم حضور آدم ها در بخش های مختلف داستان و ایجاد فضای متناسب و گفت و گوها و…

ماجراهای “دختر رعیت” در دو بعد هم گستردگی می یابند و هم ژرفا، یکی در بعد عینی و واقعیت های اجتماعی، دیگری در بعد حوادث تاریخی. این داستان به مثابه یکی از اولین و مهم ترین دستاوردهای تاریخ رمان نویسی فارسی قابل معرفی و شناسایی است.

“نقش پرند”(۱۳۳۴) مجموعه ای از قطعه ها و تمثیل های فلسفی-ادبی است که احاطه نویسنده به زبان فارسی را نشان می دهد. در بیشتر این قطعه ها، ضمن برجسته ساختن ادراک روحی و عواطف انسانی، طبیعت و حرکت های زیبایی آفرین طبیعی در زندگی این جهان تا حد تحسین و ستایش توصیف شده است. واژه ها و فضاهای روایی آکنده از ذوق و سبک های شاعرانه کهن است. برخی از خاطره ها و تمثیل های “نقش پرند” مشحون از روحیه لذت جویی و تکاپو های زیر پوستی انسانی است که به تازگی با دستگاه عظیم فلسفی-اندیشه گی نیچه آشنا شده است.

“مهره مار”(۱۳۴۴) مشتمل بر دوازده داستان کوتاه، برخی از داستان های این مجموعه رمزی و تمثیلی و برخی واقع گرا هستند. “شهر خدا”(۱۳۴۹) مجموعه ای است مشتمل بر خاطره های کودکی و افسانه های بازسازی شده که با نفی روابط و مناسبات مبتنی بر علیت های زندگی امروز، در جستجوی کمال مطلوب انسانی و اجتماعی اند. اگر چه وقایع، شخصیت ها و فضا ها و موقعیت های دراماتیک شده نوشته ها برگرفته از واقعیت های انسجام یافته و قراردادی افسانه ها و روایت های قدیمی اند اما آکنده از مضمون ها و رویکردهای اند با اندیشه های فلسفی و تمرکزات روحانی که به شکل گریز ناپذیری به انسان و سرنوشت انسانی می انجامد.

“از آن سوی دیوار”(۱۳۵۱) به ظاهر یک رمان عاشقانه است که روایت های آن در قالب نامه های یک دختر فرانسوی “یولاند” به یک پسر ایرانی”مسعود” ترسیم می شود. این ظاهراً رمان عاشقانه، بی اغراق، یک اثر شگرف در زمینه ادبیات ضد جنگ است و هرگز در سطح بر هم زدن خاکستر ایام جوانی نمی ماند. به آذین برای رد گم کردن خود در کار عشق، آن را با نام مستعار “دکتر هرمز ملک داد” چاپ کرده است.

“منتخب داستان ها”(۱۳۵۱) برگزیده ای است از داستان هایی که پیش از این در مجموعه های “پراکنده ۱۳۲۳”، “به سوی مردم ۱۳۲۷”، “دختر رعیت ۱۳۳۱”، “نقش پرند ۱۳۳۵”، “مهره مار ۱۳۳۴”، “سربسته ۱۳۳۶” و “شهر خدا ۱۳۴۹” به چاپ رسیده اند. در منتخب داستان ها، همه قدرت نویسندگی به آذین به نمایش گذاشته نشده است. به آذین در داستان های این مجموعه و حجم قابل توجهی از آثار داستانی اش، خصیصه ای اجتماعی نگار و کمتر موشکاف دارد. برداشت های او از واقعیت، به مقدار زیادی بی واسطه و مطابق با اصل روی دادهای بیرونی است. بداهه و گریز از هنجارهای مضمونی و زبانی در طبیعت داستان نویسی به آذین سهم مشخص و قابل التفاتی به خود اختصاص نمی دهند. آدم ها و فضا ها و حتی موقعیت های فرا داستانی حرکتی کمال جویانه دارند و همه چیز مصروف آگاهی بخشی مخاطب قرار می گیرد.

مخاطب در بیشتر داستان های به آذین تماشا گری در سکون قرار گرفته است، زیرا رویدادها، تشریحات شخصیتی و احساس های پنهان شده در بافت داستان ها نه چندان ناگهانی، که به تدریج بر او آوار می شود و فرصتی به مخاطب برای به چالش کشیدن آن چه ساختار، بنیان و زبان داستان ها را تشکیل می دهند، اختصاص داده نمی شود. در حقیقت چنین داستان هایی مطابق با یک تفکر و سلوک از قبل رقم خورده شده به نگارش در آمده اند و هدف اصلی شان شناسایی و تشریح متعبّدانه واقعیت های اجتماعی به مخاطب است و انگیزه های هنری داستان نویسی در نوبت های بعدی قرار می گیرند.

مجموعه داستان های “ما نگریم و خورشید چهر”(۱۳۶۹) در برگیرنده افسانه هایی است که به دنبال واقعی شدن اند. ساختار نثر وزبان به آذین اگر چه تازه و با طراوت نیست اما به دلیل ریتم و آهنگ حرکت آفرین کلمات و نیز پیراستگی نحوی آن قابل تامل است. به آذین در این مجموعه هفت قصه بسیار کوشیده است تا از داوری های ارزشی پیشین خود بپرهیزد. جان مایه داستان ها، حسرت گذشته و بهره گیری دقیق و منطقی از تجربیات انسانی است. قصه های “بابا بزرگ” و “گل سرخ و گزر” از منطق روایتی و بافت زبانی موجز و گیرا تری برخوردارند.

“سایه های باغ”(۱۳۷۷) مجموعه ای از دلواپسی ها، دغدغه ها و رویاهای آرمان خواهانه که شکل و شمایلی قصوی به خود گرفته اند. غلبه خاطره های فراموش شده از نوعی زندگی موسوم اجتماعی و فردی، گاه بر ساخت روایتی داستان سنگینی می کند و گاه پتانسیل های بالقوه زبان و شخصیت پردازی ها رویایی را رقم می زنند که آمیخته ای از آرزوهای سرخورده و واقعیت های بی رحم روزهای سپری شده است و گاه نیز یک مشکل ساده و پیش پا افتاده جمعی چنان در کلاف ها و هزار تو های خرافی و سیطره های مستبدانه نظرها و اعمال نفوذ های شخصی، بزرگ و لاینحل جلوه می کند که نویسنده-راوی مجبور می شود، در آخر به انبوهی از پرسش های غیر ضروری پاسخ دهد و اندک اندک سهم مخاطب داستان را با پرگوئی ها و تفصیل های مبتنی بر رمانتیسم نوشتاری خود تصاحب کند.

داستان بلند “مرگ سیمرغ” و چند قصه با عنوان “چال” و مجموعه داستان های “دو خواهر”، مادر خوانده” و “گویی چونان که در آینه شکسته” از دیگر آثار دست نوشته اوست که هنوز منتشر نشده اند.