از همه جا

نویسنده

یک – صفحه ی شعری که زندگی ست:

 

شعری از هاله سحابی:

 

سنگ‌ها در راه بسیار است
نیش و خار افزون
همراه دلسوزی نیست
هیچ کس تو را درک نمی‌کند
اما دستانی برای گرفتن وجود دارد
دست‌هایی که کمک می‌خواهند
و خیلی گرم
دست صمیمی تورا می‌خواند
قلب‌هایی هست
نیازمند مهر و لبخد تو
آنها را دریاب
رسیدن بی آنها معنایی ندارد
فقط آنها می‌توانند
سنگ‌ریزه‌های سخت را
از زیر گام‌های تو
جمع کنند
آن دست‌ها را دریاب

هاله سحابی
روز پدر
شهریور ۶۹
کرج

 

دو- صفحه ی جلوه های هنر:

چای، شعری سُرودۀ مینا زاده



همسایه ام نمی دانم
سیاه است یا سفید
اما
خانه اش
گاه با آیه ای گاه با فریاد
خوابم را آشفته می کند، آشفته
گربه خیالم خودش را به دستم می مالد
سگ سفیدم می خندد
ماهی سرخم دق کرد
گفتم روزت قشنگ
گفت:از سقف اطاقم گریه چکه میکند
گلهایم پژمرده شد
آلبالوهایم تمام
سیگارهایم چه زود ته می کشد
قهوه ام چه تلخ
شیشه ودکا به انتها
چای در دست گفتمش
دوستت دارم
گفت: دل به دل راه دارد
از دلم خبر نداشت
دلتنگ دستهای پدر و نگاهی مهربان

سه- صفحه ی شخصی کریس دی برگ:

یاد کردن از هدی صابر به عنوان سمبل شجاعت در حرکتهای آزادیخواهانه



چهار- صفحه artpics

عکسهایی از مهناز صفویه: