“اعتدالگرایی بر اخلاق و مدارا اصرار میورزد. دولت تدبیر و امید بر حاکمیت قانون، رعایت حقوق و آزادیهای همه شهروندان٬ پاسخگویی به جامعه و به مدیریت علمی٬ تأکید خواهد داشت. مردم تغییر٬ تحول و تعالی میخواهند. مردم میخواهند از فقر و تبعیض به دور باشند. مردم میخواهند حرمت و کرامت داشته باشند. مردم میخواهند در فضایی آزاد٬ معنوی و عقلانی زندگی کنند. پدران و مادران جامعه ما در پی آیندهای مطمئن برای فرزندانشان هستند. جوانان ما میخواهند فرصت شکوفایی و کار و ابتکار داشته باشند. [اعتدالگرایی] دوری از افراط و تفریط، توازن میان آرمان و واقعیت و ترجیح منافع ملی بر منافع حزبی و جناحی، اجماع ملی، قانونگرایی و بردباری در تعاملات سیاسی٬ فاصله گرفتن از تخیل و توهم و تمرکز بر تفکر٬ برنامه٬ شفافیت و استفاده از تخصصها [است]“. از سخنان حسن روحانی در آغاز ریاست جمهوریاش. تابستان 92.
طرح بحث
پس از یک دوره افراطگرایی در دولت نهم و دهم٬ پیروزی حسن روحانی نامزدی که از مشی اعتدالگرایی دفاع میکرد را باید به فال نیک گرفت. انتظار میرود صاحبنظران با ارائه ارزیابیهای روشنگرانهی خود به غنا٬ شفافیت و سودمندی مشی اعتدالگرایی کمک کنند. این جستار در دو بخش مفهومی و تجربی تنظیم شده است. در بخش مفهومی ابتدا مراد خود را از مشی سیاسی اعتدالی روشن میکند و سپس نسبت مشی اعتدالی را با مشی افراطیگرایی، مشی اصلاحطلبی و مشی محافظهکاری میسنجد. در بخش دوم ویژگیهای سنخِ گفتار اعتدالی حسن روحانی را انتزاع میکند و در پایان به فرصتها و تهدیدها در برابر مشی اعتدالی در جامعه سیاسی ایران میپردازد.
توضیحی مفهومی
مشی سیاسی اعتدالی
معانی و موارد کاربرد اعتدالگرایی (مانند اصلاحطلبی) در ادبیات جامعهشناسی و علم سیاست نوعا مبهم و بهجای هم بهکار میرود. لذا لازم است مراد خود را از اعتدالگرایی(Moderationism) روشن کنیم. در کتب توضیح اصطلاحات کلیدی در جامعهشناسی و حتی جامعهشناسی سیاسی اساساً جایی برای توضیح مفهوم “اعتدال” باز نشده است. در این متون مفاهیم اصلاح، اصلاحطلبی در برابر انقلاب و انقلابیگری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است (جلائیپور، ۱۳۸۷: ۳۶۴ـ ۴۲۰). همچنین در متون جامعهشناسی و در علوم سیاسی “اعتدال” بهمعنای یک مکتب “آکادمیک” و یک “ایدوئولوژی و گفتمان سیاسی” بهکار نرفته است(1)، بلکه تنها در متون اندیشه سیاسی است که به اعتدال بهعنوان یک “مشی سیاسی” عطف توجه شده است.
از اینرو در اینجا کوشش میکنم ویژگیهای سنخ اعتدالگرایی را به عنوان یک مشی سیاسی براساس جمعبندی اندیشهورز سیاسی معاصر، اسکروتن ارائه دهم (R.Scruten, 1996, pp 351-352). در عرصه سیاسی عموماً به کنشگرانی اعتدالی گفته میشود (در سطوح فردی و گروهی یا دولتی) که چند التزام و ویژگی دارند. اول اینکه کنشگر اعتدالی در عرصه سیاسی در آرزوی “سازش” و “توافق” بین افراد و نیروها است و از “درگیری” با آنها پرهیز دارد. دوم اینکه کنشگر اعتدالی برای تغییر ابعاد نامطلوب جامعه رویکرد اصلاحطلبی را بر رویکرد انقلابی ترجیح میدهد. سوم اینکه کنشگر اعتدالی معتقد است سرعت و میزان تغییرات به نهادهای بنیادی جامعه (مثل نهاد خانواده، نهاد مذهب، نهاد حکومت و نهاد بازار) آسیب بنیادی نرساند. همانطور که ملاحظه میشود ویژگیهای دوم و سوم از اقتضائات همان ویژگی اول است. چهارم اینکه کنشگر اعتدالی درباره موضوعات مختلف به “وفاق در میان خردمندان” پایبند است. به این معنا اعتدالگرایی همان فرایند دسترسی به وفاق و همچنین فرایندی است که این وفاق را به “قانونِ” عادلانه و “سیاستگذاریِ” مدبرانه و در چارچوب اخلاق تبدیل میکند. البته این وفاق در شرایط متغیر تغییر میکند و به همین دلیل اعتدالگرایان خود را نیازمند “سیاست” حرفهای و حکمرانی میدانند. در یک وضعیت آرمانی هدف نهایی “سیاست” برای اعتدالگرایان برقراری سازگاری میان “خواست دولت” و “خواست مردم” است. به تعبیر دیگر اعتدالگرایان میکوشند خوشایند مردم را به خیر و مصلحتشان نزدیک کنند (بر خلاف پوپولیستها که خوشایند مردم را از مصلحت و خیرشان دور میکنند و افراطگرایان و نابگرایان مذهبی که اصلا به خوشایند مردم توجهی ندارند). پنجم اینکه کنشگر اعتدالی در برابر نظراتی که در مقابل نظرات مورد وفاق قرار گرفته است موضعی “مدارا مدار” دارد. به بیان دیگر در مشی اعتدالگرایی حاملان نظرات مخالف و اقلیت نباید آزار ببینند و با مدارا و عدالت محترم داشته میشوند.
اعتدالگرایی و سایر مشیها
مشی اعتدالی بیش از همه در برابر مشی افراطی قرار میگیرد. بر خلاف کنشگر اعتدالگرا، کنشگر افراطی درباره پیامدهای ناخوشایند و نامطلوب نظراتشان که روی زندگی مردم اثر منفی میگذارد، نگرانی ندارد؛ در ایجاد سازگاری بین اهداف و وسایل رسیدن به اهداف دغدغهای تحت عنوان رعایت اصول و چارچوبهای رفتار را ندارد (یعنی به این اصل که رفتارها باید با قانون و اخلاق -و حقوق بشر- سازگار باشد٬ بیاعتنا است)؛ قصد کنترل و حتی حذف و نابودی رقیب و نظر او را دارد؛ و در برابر نظرات دیگر و دیگران “بیمدارا” است.
در مقابل مشی اعتدالگرایی با مشی اطلاحطلبی و مشی محافظهکاریِ روشن اندیش همپوشانی دارد و سازگار است. کنشگر اصلاحطلب نسبت به تبعیضها و ابعاد نامطلوب جامعه جدید حساس است و قصد تغییر آن را دارد. اما او در این فرایند به دنبال تغییرات تدریجی٬ پیشبینیپذیر، مسالمتآمیز، قانونمدار و اخلاقی است و به دنبال تغییرات ناگهانی٬ سریع، خشونتآمیز و غیرعادلانه نیست. همانطور که ملاحظه میشود ویژگیهای مشی اصلاحی با مشی اعتدالی همپوشانی دارد و به همین دلیل تعدادی از صاحبنظران این دو مشی را از یک نوع محسوب میکنند. اگرچه به لحاظ قدمت ریشههای مشی اعتدالی در عرصه سیاسی به دوره باستان باز میگردد و ریشههای مشی اصلاحی برای تغییر (در برابر تغییر انقلابی) به دوره روشنگری و تجربه تغییرات سیاسی-اجتماعی در جوامع مدرن باز میگردد. اگر مشی اعتدالگرایی بیشتر در برابر “افراطگرایی” قرار میگیرد مشی اصلاحطلبی بیشتر در برابر انقلابیگری قرار دارد (همان).
همچنین در اعتدالگرایی مفهوم “عقلانیت” وسیعتر در نظر گرفته میشود و فقط شامل عقلانیت علمی و ابزاری نیست و درباره بایدها و نبایدها (و مباحث اخلاقی و هنجاری) نیز بحث عقلانی میشود. اما در سابقه مشی اصلاحطلبی عقلانیت بیشتر حول و حوش عقلانیت علمی٬ کاربردی و ابزاری دور میزند. با این همه در آغاز قرن بیست و یکم و با رشد و نفوذ سرمشقهای عقلانیت انتقادی (و رئالیسم انتقادی و پراگماتیسم) در اغلب حوزههای علوم انسانی (که در برگیرنده مفهوم وسیعی از عقلانیت علمی-تبیینی٬ علمی-تفسیری و ارزیابیهای عقلانی- اخلاقی است) دیگر تمایزگذاری بین مشی اعتدالی و اصلاحی بر اساس معیار عقلانیت اهمیت سابق خود را از دست داده است و به یک معنا هم مشی اعتدالی و هم مشی اصلاحی سرمشقهای موسع عقلانی را جدی میگیرند.
مشی اعتدالی همچنین با مشی محافظهکاریِ روشن اندیش نیز سازگار است. مشی محافظهکاری نسبت به پیامدهای تغییرات اجتماعی برای نهادهای بنیادی جامعه بدبین است. بنابراین، مهمترین خصیصه محافظهکاری دفاع از وضع و نهادهای مستقر جامعه است و محافظهکاری نسبت به تغییرات مدرن و امروزی بدبین است. اما محافظهکارانِ روشناندیش روند تغییرات اجتماعی امروزی و مدرن را ناگزیر میدانند و مقاومت در برابر این تغییرات را برای ثبات و تداوم جامعه خطرناک میدانند. زیرا از نظر آنها اندیشهای که در برابر تغییرات اجتماعی مقاومت میکند میتواند جامعه را وارد دورهای از بیثباتی اساسی و انقلابی و غیر قابل پیشبینی کند. لذا خصیصه اصلی محافظهکاران روشن اندیش این است که تغییرات را میپذیرند تا ثبات جامعه حفظ شود (در قرن 19 متفکر برجسته محافظهکاریِ روشن اندیش ادموند برک بود که به سلطنتطلبان فرانسوی انتقاد میکرد که به موقع زمینه را برای تغییرات اصلاحی نپذیرفتند و جامعه فرانسه را بر خلاف جامعه انگلیس مستعد وضعیت انقلابی کردند که امواج آن انقلاب دههها جامعه فرانسه را آرام نگذاشت). لذا از آنجا که مشی اعتدالی همچون مشی محافظهکاری نواندیش به پیامدهای کنشها و تغییرات توجه دارد با این نوع محافظهکاری هم سازگار است. به همین دلیل عدهای از صاحبنظران تبار مشی اعتدالی در دوران جدید را در همین تجربه محافظهکاران روشن اندیش (یا میانهرو) میدانند.
به تعبیر دیگر میتوان گفت اولا اعتدالگرایی در عرصه سیاسی بیشتر در برابر افراطگرایی سیاسی مطرح میشود و ثانیا حاملان اعتدالگرایی بیشتر ترکیبی از اصلاحطلبان و محافظهکاران روشناندیش هستند. یا به زبان دیگر اعتدالگرایان حاصل ائتلاف محافظهکاران معتدل و اصلاحگرایان معتدل در عرصه سیاسی هستند. در ادبیات گذار به دموکراسی و توسعهیافتگی سیاسی بر اهمیت کبوترها (معتدلهای بیرون و درون حاکمیت) در برابر بازها (افراطیهای درون و بیرون از حاکمیت) در تجربههای موفق گذار تاکید فراوانی شده است. کبوترها در واقع همان اعتدالگرایاناند.
توضیح تجربی
ویژگیهای گفتار اعتدالی روحانی
اگر به گفتارها٬ برنامه و تبلیغات دولت روحانی در دو ماه گذشته توجه کنیم٬ به نظر میرسد در جامعه ایران در کنار مشی اصلاحی (که در دوره افراطگرایی دولت نهم و دهم در برابر آن مقاومت شد) و اصولگرایی و یا محافظهکاری (البته در دوره افراطگرایی دولت نهم و دهم اکثریت جریان اصولگرا توجیهگر یا ساکت افراطگرایی بودند) شاهد شکلگیری مشی اعتدالی در عرصه دولت هستیم که با اصلاحطلبی معتدل و محافظهکاری معتدل (یا میانهروانی همچون ناطق نوری، علی مطهری) سازگار است. با وارسی گزارههای کلیدی در گفتارهای تبلیغاتی روحانی میتوان ویژگیهای زیر را برای گفتار و مشی اعتدالی مد نظر او در نظر گرفت.
در گفتار او حرکت دولت در چارچوب همین قانون اساسی موجود ترسیم میشود و نیروهای جامعه مدنی هم به فعالیت در همین چارچوب فراخوانده میشوند.
در گفتار او علاوه بر قانون، بر اخلاق نیز تاکید میشود. به تعبیر دیگر سیاستورزی اعتدالگرایانهی او در چارچوب قانون و اخلاق است.
گفتار او توسعهگراست و خواهان توسعه پایدار و همهجانبه است و برای تحقق آن در ایران میخواهد از خرد جمعی٬ شایستهسالاری و تخصصگرایی استفاده کند.
گزارهها٬ جملات و گفتار او درباره توصیف و توضیح مسائل جامعه ایران و جهان کنونی است و میکوشد آنها را عقلانی توضیح دهد، ولی در این ارائه عقلانی سعی میکند گفتاری سکولار را به کار نبندد.
در گفتار او بر تعادل و سازگاری بخشهای اساسی جامعه یا تعادل میان بخشهای سیاسی٬ اقتصادی و فرهنگی تأکید میشود.
در گفتارش بر خواست اکثریت تأکید میکند و در عین حال به خواست اقلیت احترام میگذارد، مردم را ذرهوار و تودهوار نمیپسندد و بلکه میخواهد آنها در تشکلهای صنفی و مدنی خود را سازمان دهند.
بر خلاف گفتار اصلاحی در گفتار او تقدم بر اولویت توسعه اقتصادی نسبت به توسعه سیاسی است و با این همه با تأکید بر اجرای فصل سوم قانون اساسی(دربارۀ حقوق ملت) از توسعه سیاسی غافل نیست.
در گفتار او فرهنگ حذف و خودی/غیرخودی کردن جامعه شنیده نمیشود و از ایران برای همه ایرانیان٬ حتی آنها که در انتخابات رأی ندادهاند٬ دفاع میشود.
در گفتار او با سیاسی و امنیتی کردن مباحث کارشناسی٬ علمی و تخصصی مخالفت میشود.
با مردمسالاری دینی٬ همراهی میکند و میخواهد از اقتدارگرایی، تمامیتخواهی و تودهگرایی پرهیز کند.
در گفتار او افراطگرایی در اداره کشور به صراحت مذمت میشود.
در گفتار او بر منافع ملی در برابر منافع باندی و شخصی تأکید میشود.
در گفتار او بر تشنجزدایی در سیاست خارجی و بر دیپلماسی فعال بهجای دشمنتراشی و تعامل سازنده با سازمانهای منطقهای و بینالمللی تاکید میشود.
فرصتها و تهدیدها
هم اکنون مشی اعتدالی فوق در چارچوب گفتار است و در ماهها و سالهای آینده در مقام عمل عملکرد دولت روحانی را در جامعه سیاسی ایران میتوان ارزیابی کرد. بااینهمه مشی اعتدالی در جامعه سیاسی کنونی ایران با فرصت قابل توجهی قرین شده است. جامعه سیاسی و جامعه ایران در هشت سال گذشته آسیبهای اساسی از سیاستهای افراطی دولت نهم و دهم در عرصه سیاست داخلی و خارجی٬ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دیده است (به مقاله چرایی تداوم دولت بحرانساز نهم و دهم- قابل دسترسی در سایت نوروز - مراجعه کنید). این جامعه سیاسی هماکنون تشنه جبران گذشته (با التزام به روشهای اعتدالی و عقلانی) است. اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو دو نیروی جامعه سیاسی ایران هستند که با گفتمان و مشی اعتدالی سازگاری دارند و در جریان انتخابات ۹۲ نیز از حامیان اصلی نامزدی حسن روحانی بودند. لذا همراهی اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو با نامزد اعتدالی فقط یک انتخاب تاکتیکی انتخاباتی نبوده و ریشه در همپوشانی فکری آنها نیز دارد. در جامعه مدنی ایران در کنار گفتمان اصلاحی٬ گفتمان مطالبهمحور و تحولخواه نیز نفوذ دارد. اگرچه گفتمان تحولخواه با تمام مشی و گفتار اعتدالی همخوانی ندارد ولی از لحاظ مشی و کنشگری با مشی اعتدالی همراهی دارد. یکی از فرصتها و پشتوانههای بیبدیل گفتار اعتدالی در آینده همین وضعیت مساعد جامعه تشنه به اعتدال و نیروهای سیاسی- اجتماعی است که به لحاظ مشی با اعتدالگرایی همراه هستند. از این رو یکی از حساسیتهای مهم دولت روحانی باید این باشد که مشکلات جامعه و اداره آن نباید باعث شود که این دولت از گفتار تبلیغی که با استفاده از آن با مردم صحبت کرده است فاصله بگیرد و وعدههای خود را فراموش کند و گفتارش (مثل گفتار اصولگرایی در هشت سال گذشته) برای مردم به کلیشههای بیخاصیت تبدیل شود.
در کنار فرصت فوق یکی از مؤلفههایی که در آینده نفوذ مشی اعتدالی را در میان مردم با تهدید روبرو میکند٬ عملکرد افراطگرایان است. در تمام جوامع نیروهای افراطی حضور دارند اما معمولا جز در موارد نادر نیروهای افراطگرا نمیتوانند بر “هسته اصلی قدرت” و حکومت مسلط شوند. در شرایطی که نیروهای افراطگرا در هشت سال گذشته توانسته بودند از رانتهای ویژه هسته قدرت تغذیه کنند باید دید در برابر دولت اعتدالی چه میکنند. پیش از انتخابات ۹۲ افراطگرایان خود را پیروز انتخابات میدانستند اما جامعه سیاسی ایران (خصوصا با ائتلاف نانوشته اصلاحطلبان٬ اصولگرایان میانهرو و همراهی مردم ناراضی) آنها را در این انتخابات غافلگیر کرد (به مقاله تبیین جنبش انتخاباتی ۹۲، قابل دسترسی در سایت نوروز، مراجعه کنید). چه بسا اگر افراطگرایان فکر میکردند روحانی میتواند پیروز انتخابات شود از رد صلاحیت او مثل هاشمی رفسنجانی حمایت میکردند. اگر چنانچه افراطگرایان پس از این شکست به درون جامعه برگردند و بر اساس قانون به ساماندهی خود بر اساس پایگاه اجتماعیشان بپردازند، در اجرای برنامهها و وعدههای دولت اعتدالگرا مشکلی اساسی پیش نمیآید. ولی اگر این نیرو بخواهد مثل هشت سال دوره اصلاحات با استفاده از رانتهای هسته اصلی قدرت در حکومت یا رانتهایی که در دولت نهم و دهم ذخیره کردهاند به کارشکنی علیه دولت اعتدال بپرازد به مهمترین تهدید تبدیل میشود. زیرا تنها سرمایه دولت اعتدال همچون دولت اصلاحات، امید و حمایت مردم و جامعه سیاسی و مدنی است. با تداوم کارشکنی افراطگرایان مردم از عملکرد دولت چیز محصلی نصیبشان نمیشود و ناامید میشوند و دوباره بستر جامعه برای بیثباتی و تودهگرایی فراهم میشود.
گفته میشود، همچنان که روحانی گفته است، اعتدالگرایی به خرد جمعی احترام میگذارد. هماکنون مدت دو دهه است که در میان نخبگان کشور این خرد و تشخیص جمعی شکل گرفته است که: افراطگرایی متکی به دولت پنهان مهمترین معضل جامعه سیاسی ایران است. لذا مهمترین وظیفهای که دولت اعتدالی دارد این است که با تعامل سازنده با هسته اصلی قدرت و تعامل سازنده با افکار عمومی جامعه، عرصه را برای افراطگرایان تنگ کند و از اشتلمهای تبلیغاتی آنها نهراسد. به بیان دیگر هدف سلبی اعتدالگرایی باید مهار “افراطگرایی” در عرصه سیاسی ایران (که این افراطگرایی متکی به امکانات دولت پنهان است) باشد و هدف ایجابی آن باید “روالمند و نهادینهکردن امکان اصلاحات” در جامعه ایران باشد. جامعهای که با انواع عدم تعادلها و بدقوارگیهای ساختاری روبهروست (جلائیپور، 1392). متاسفانه این بار اگر افراطگرایان بتوانند علیه دولت اعتدالی کارشکنی کنند فقط به مشی اعتدالی ضربه نمیزنند، بلکه دوباره جامعه ایران را وارد دورهای از بیثباتی ساختاری میکنند که چنین وضعیتی افق تاریک و ترسناکی دارد.
پینوشتها
۱. در اینجا توضیح درباره “مکاتب آکادمیک یا علمی” و “ایدوئولوژی و یا گفتمان سیاسی” لازم است. مکاتب (آکادمیک) بخشی از مباحث نظری یک رشته علمی (مثل جامعهشناسی) است که در سالهای اخیر به آن مباحث “فرانظری” یا “پارادایمی” نیز میگویند. این مباحث نظری شامل چارچوبهای فکری (و حتی ارزشی) است که تحقیقات یک رشته علمی در درون آنها به پیش میرود. به بیان دیگر هر مکتب و پارادایم علمی دارای راهحلهای نظری برای معضلات و معماهایی است که در جریان تحقیق برای محقق پیش میآید. مثلا ً در رشته جامعهشناسی مکاتب تضاد، وفاق و کنش متقابل نمادین (و سایر مکاتب) هر کدام با استدلال خاصی به معضلاتی مانند معیار یک “کار علمی” یا اصالتِ “ساختار یا کنش” [و…] پاسخ میدهند (جلائیپور، ۱۳۸۷: ۹۹ـ۱۳۰). به این معنا اعتدالگرایی مکتبی آکادمیک در جامعهشناسی و حتی علم سیاست نیست.
”گفتمان سیاسی” معادلی است که در سالهای اخیر برای “ایدوئولوژی” در معنای متعارف آن بهکار میرود. بهقول اندرو هیوود، ایدوئولوژیها و گفتمانهای سیاسی هر کدام مجموعهای از عبارات و گزارههای تا حدودی به هم مربوط تشکیل میشود که توضیحدهنده کنش فعالان سیاسی در جامعه سیاسی است. چه این کنشها برای حفظ وضع موجود باشد چه برای اصلاح وضع موجود باشد. لذا ایدوئولوژیها و گفتمانهای سیاسی معمولا ً شرحی از وضع موجود، الگویی از آینده مطلوب ارائه میدهند و همچنین روشن میکنند که این دگرگونی چگونه باید بهوجود بیاید. با اینهمه حتی ایدوئولوژیهای جا افتادۀ مدرن مثل ناسیونالیسم، سوسیالیسم و لیبرالیسم مجموعههای منسجمی نیستند بلکه سیالاند و روی نقاط خاصی است که تمرکز دارند (هیوود، ۱۴۸۹: ۶۵). از اینرو مفهوم اعتدال بیش از اینکه معرف مکتب فکری یا علمی و یا گفتمانی خاص باشد، معرفِ مشیِ سیاسی حاملانِ عرصه سیاست در جامعه است.
منابع
ـ جلائیپور، حمیدرضا، ۱۳۸۷، “گونهشناسی رویکردهای تغییر”؛ رجحان رویکرد اصلاحی در ایران، فصلنامه علوم اجتماعی، ش ۴۲ـ۴۳، دانشگاه علامه طباطبایی، ص ۳۶۴ تا ۴۲۰.
ـ جلائیپور، حمیدرضا، ۱۳۸۷، با نظریههای گوناگون جامعهشناسی چگونه روبهرو شویم؟، نامه علوم اجتماعی، شماره ۳۳، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، ص ۹۹ تا ۱۳۰.
- جلائیپور، حمیدرضا، 1392، جامعه شناسی ایران، نشر علم (در دست چاپ).
ـ هیوود، آندره، ۱۳۸۹، سیاست ، نشرنی، تهران.
- R.Scruton, 1996, A Dictionary of Political Thought, London, MacMillan.
منبع: مهرنامه