خبر تلخ و ناگوار این بود: احمد بورقانی درگذشت…
از مرد آزاده و صادق و نازنینی چون او، چگونه میتوان نوشت؟… آنها که با او کم یا بیش آشنا و نزدیک بودهاند و در تماس، نیک میدانند که از امروز باید فقدان چه انسان “ویژه”ای را تحمل و با حسرت و افسوس، اینجا و آنجا، نبودش را نظاره کرد…
از همین امروز که دوستان و یاران - و تردید نکنید، منتقدانش نیز- دست به قلم شوند و از او سخن بگویند، تاسفهای تمامی ما بیشتر و بیشتر خواهد شد…
چند ساعتی از شنیدن خبر درگذشت ناباورانهی احمد بورقانی عزیز ما سپری نمیشود؛ سخن گفتن از مرد مهربان و پرانرژی و همیشه امیدوار، ذهنی آزادتر از آنی میخواهد که اینک اسیر آنم؛ اما نکتهای که در این چند ساعت، پیوسته خاطرم را به خویش مشغول داشته است، افزون بر این نکتهی تسلیبخش که:“مرگ، گوشهای از واقعیت هستی است”، همانی است که بهبیانی، سقراط میگوید: “گریز از مرگ مهم نیست؛ گریز از بدی دشوار است”…
مرگ بورقانی همچون تمامی مرگها اگر چشم بینایی باشد و گوش شنوایی، و اگر اندک ایمانی باشد و فهمی از ”هستی”، یادآور و انذاردهندهی زندگان است که “آخرتی نیز هست”…
بدانیم و بدانند که آخرتی نیز هست؛
آیا آنان که مرحوم ابراهیم لطفاللهی، دانشجوی بیپناه را پس از مرگ - در بازداشتگاهی در سنندج- به خاک سپردند و تنها مرگ او را به خانوادهاش خبر دادند، میدانند که آخرتی هست؟
آیا آنان که شاهد و ناظر مرگ تلخ خانم دکتر زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاهی در همدان بودند، باور دارند که ”آخرتی” هم در کار است؟
آیا آنان که هفتهها، سعید حبیبی و دوستانش - و بسیاری دیگر از دانشجویان و متهمان سیاسی- را حتی از تماسی تلفنی با خانواده محروم میکنند و در انزوای انفرادی، مینوازند، “آخرت” را فهم کردهاند؟
آیا آنان که از طرح هیچ تهمت و اتهام و افترا و دروغی در مورد مخالفان خویش پرهیز نمیکنند، معنای “آخرت” را دریافتهاند؟
آیا آنان که ریاکارانه، قدرتطلبی و ثروتخواهی خویش را لباس دین پوشاندهاند، به “آخرت” معتقدند؟
آیا آنان که در زندگی شخصی دیگران تجسس میکنند، به “آخرت” مومناند؟
آیا آنان که معیشت انسانها را به جرم آن که عقیدهای دیگر دارند، به خطر میافکنند، “آخرت” را باور دارند؟
آیا آنان که حقوق انسانها را به پشیزی نمیگیرند، میدانند “آخرتی” نیز هست؟…
نام احمد بورقانی، عزیز و پرافتخار و ماندگار در این دیار خواهد ماند؛ نام آنها که به “آخرت” کار خویش بیاعتنا و بیعقیدهاند، چگونه در دفتر تاریخ این سرزمین و حافظهی هستی، ثبت خواهد شد؟