اگرچه تاکنون سیدمحمدخاتمی اعلام نکرده است که برای انتخابات ریاستجمهوری دهم، نامزد خواهد شد، و موانع و چالشها برسر راه اعلام حضور رسمی وی - وبعدتر رقابت او با دیگر نامزدها- متعدد و قابل توجهاند، اما یکی از مشکلاتی که از هماینک در بحث “خاتمی و انتخابات88” خودنمایی میکند، فقدان روزنامهای است که بهصراحت خواهان حضور او در انتخابات آتی شود و البته در گامهای بعد، مبلغ و مروج او و دیدگاههایش برای ادارهی کشور باشد و بر سرنوشت انتخابات اثری تعیینکننده گذارد.
هرچند این موضوع درظاهر - ودر شرایط کنونی- ممکن است چندان مهم و تعیینکننده بهنظر نرسد و مسئلهای عمده، ارزیابی نشود، اما به دلایلی که درپی ذکر خواهد شد، صرفنظر کردن از این مشکل، و بیتوجهی بهآن، برای حامیان و موافقان حضور خاتمی در انتخابات آتی، غفلت کوچکی محسوب نمیشود. همچنان که بحث چگونگی برگزاری انتخابات و نحوهی شمارش آراء و دخالت “حزب پادگانی” را باید از هماکنون مورد توجه قرار داد.
آشکار است که خاتمی - و یاران و موافقان نامزدشدناش- باید از “رسانهی ملی” صرفنظر کنند، چرا که اساسا” صدا و سیمای جمهوری اسلامی، رسانهی ملی نیست و عملکردی متناسب با عنوانی که برایش تعریف شده، ازخود نشان نمیدهد. نیاز به توضیح ندارد که صدا و سیما - همچون دیگر شخصیتهای حقیقی و حقوقی در حوزهی “راست”- ورود خاتمی به عرصهی رقابتهای انتخاباتی را خوش نمیدارد. همین که صدا و سیما، مانعی جدی نشود و دست به اقداماتی بیپروا علیه خاتمی نزند، باید شکرگذار سیاستگزاران آن بود.
اصلیترین روزنامههای کشور هیچیک در کادر سیاستها و دیدگاههای خاتمی و نزدیکان او نمیگنجند. تکلیف اعتمادملی روشن است؛ توقع اطلاعرسانی به جامعه از منظر ضرورت فعالشدن خاتمی، یا شکلدهی و ساماندادن به جنبش و خواستی در جامعه مدنی که به نامزدشدن خاتمی، منتهی شود از این روزنامه - حداقل در حال حاضر- کاملا” منتفی است. شورای مرکزی حزب اعتمادملی، کروبی را برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد کرده است؛ و ظاهرا” تا پایان مهرماه کروبی، نخواهد گفت که نامزد میشود یا خیر. بدیهی است که درصورت حضوریافتن کروبی در انتخابات88 اصلاحطلبان باید بهتمامی از روزنامه اعتماد ملی دست بشویند.
وضع روزنامه اعتماد نیز چندان با اعتمادملی تفاوتی ندارد؛ الیاس حضرتی، مدیر مسئول اعتماد، عضو شورای مرکزی حزب اعتمادملی است و میتوان رویکرد این روزنامه را در وضع کنونی (تلاش برای ایجاد امواج حمایت از خاتمی در جامعه مدنی) و بعدتر(نامزدشدن خاتمی، درصورت نامزد بودن کروبی) حدس زد. بماند که نیمنگاهی به عملکرد اعتماد در همین روزها، ملاحظات مدیریت کلان این روزنامه را در مورد خاتمی، آشکار میکند.
کارگزاران، روزنامهی نزدیک به حزب کارگزاران سازندگی، این روزها موضعی میانهتر نسبت به دو روزنامهی یاد شده، اتخاذ کرده است؛ همان سیاستی که تقریبا” چهرههای اصلی حزب نیز گاه توضیح میدهند. تبلیغ و ترویج توامان خاتمی و کروبی - درکنار دیگر نامزدهای احتمالی نزدیک به این حزب (مانند حسن روحانی)- در کارگزاران محسوس است. مهران کرمی، سردبیر این روزنامه در سرمقالهی سهشنبه 26 شهریور روزنامهاش، این رویکرد را بهصراحت تبیین و توجیه کرده است.
برکنار از سه روزنامهی یادشده، دیگر روزنامهها و نشریات نزدیک به اصلاحطلبان یا مدعی اصلاحطلبی، اساسا” فاقد تیراژ قابلتوجه هستند، و بهنظر میرسد که نیاز چندانی به تامل در سیاست آنها در انتخابات آتی نباشد. تنها مورد قابل توجه - که نمیتوان در فضای مطبوعاتی امروز ایران از آن صرفنظر کرد- هفتهنامهی شهروند است. میتوان مدعی شد که شهروند بهطور محسوسی در کنار کروبی و در مقام تبلیغ و ترویج وی برآمده است. مستقل از دیدگاههای محمد قوچانی، سردبیر این نشریه که بهصراحت کروبی را بر خاتمی ترجیح میدهد، دیگر اعضای اصلی تحریریهی این نشریه یا در رویکردی سلبی، مخالفان و منتقدان خاتمی هستند، یا در پروژهای ایجابی، کروبی را ترجیح میدهند، و یا آنکه اساسا” به گزینههایی دیگر (بهطور مشخص، عبدالله نوری) میاندیشند.
اجمالا” و با گزارش مختصر فوق، میتوان نتیجه گرفت که خاتمی و یارانش - حداقل در شرایط کنونی- فاقد نشریه(نشریهها)یی هستند که بتواند حضور او را در انتخابات 88 محتملتر سازد و “افکار عمومی” را بیش از پیش به نفع او توجیه و ترغیب کند.
البته در صورت نامزدشدن خاتمی و کنارهگیری کروبی از انتخابات آتی، وضع بهکلی متفاوت خواهد شد و نشریات یادشده رویکردی به تمامی متفاوت درپیش خواهند گرفت؛ اما بهنظر میرسد که حداقل در این روزها چندان نمیتوان به وضع گفته شده، دل خوش کرد.
اینگونه، درحال حاضر حامیان خاتمی و آن گروه از اصلاحطلبان که معتقدند او مناسبترین گزینه برای انتخابات ریاستجمهوری دهم است، چارهای جز دلخوش کردن به “اینترنت” و امکان و فضایی که این عرصه در اختیار قرار میدهد، ندارند. اگرچه مخاطبان اصلی و حامیان واقعی خاتمی، “طبقه متوسط” هستند، و این بخش از جامعه، از جمله استفادهکنندگان اصلی از اینترنت محسوب میشوند، اما آشکار است که برد و حوزهی نفوذ و تاثیرگزاری نشریات (بهویژه روزنامهها) در ایران، همچنان متفاوت از اینترنت است.
بماند که ضریب نفوذ و گسترهی پوشش برخی از روزنامهها در ایران امروز، کاملا” متمایز و بهتعبیری ”ویژه” است. بهعنوان نمونه، در استان خراسان (رضوی/شمالی/جنوبی) تیراژ و تاثیر روزنامهی خراسان - وبعد، قدس- کاملا” متفاوت با دیگر روزنامههاست. این وضع در مورد برخی دیگر از استانهای مهم و پرجمعیت کشور (مانند فارس و آذربایجان ) نیز تقریبا” مشاهده میشود.
نمیتوان از این نکته نیز صرفنظر کرد که دیگر رقبای اصلی خاتمی، وضعی متفاوت با او دارند. مستقل از کروبی - که پیشتر گفته شد- وضع احمدینژاد کاملا” متمایز است. پوشش رادیو و تلویزیونی او به کنار، ایران، ارگان دولت است ؛ خورشید - وابسته به سازمان تامین اجتماعی- تمامقد به حمایت او برخاسته و به همین عزم “طلوع” کرده است؛ کیهان احمدینژاد را تنها نخواهد گذاشت؛ و امکانات رسانهای زیرمجموعه و وابسته به دولت نیز بعدا” بهقدر لازم و کافی، “بسیج” خواهند شد. قالیباف نیز حداقل - و فعلا”- پرتیراژترین روزنامهی ایران، همشهری را دراختیار دارد. بهمحض اینکه مدیریت کلان صدا و سیما در مورد نامزد مورد علاقهاش به نتیجه برسد، جامجم روزنامهای است که با تیراژ قابل توجهاش، بهقدر لازم «خودنمایی» خواهد کرد…
سخن کوتاه؛ سید محمدخاتمی، شخصیتی که تا همین سه- چهار سال پیش برای هشت سال رییسجمهور این کشور “نفتی” بود، اینک محرومترین “نامزد بالقوه” در انتخابات آتی از نشریه (روزنامه) است. آیا “فضای مجازی” بهقدر لازم برای بسیج افکارعمومی به نفع حضور وی، “موثر” واقع خواهد شد؟ و درصورت نامزدشدن خاتمی، آیا اینترنت، برای تبلیغ و ترویج دیدگاههای خاتمی، کفایت میکند؟ علیالحساب، خاتمی از یک نشریهی حامی و مروج تمام و کمال ضرورت حضور وی در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری، و نشریهای که بتواند بهمثابهی “پل” میان او و حامیانش با جامعه مدنی، ایفای نقش کند، محروم است.