خاطره ی دودونه و روایت نگاهم کن

نویسنده

» روایت زمزمه های امروز، مرور خاطره های دیروز

صدا/ ترانه ی امروز، دیروز - محمد حسن مقصودلو: ترانه ی “نگاهم کن” انتخاب “ترانه ی امروز” ما و “دودونه” نیز انتخاب ما از میان “ترانه های دیروز” است.

 

ترانه ی امروز: نگاهم کن

شاعر و آهنگساز و خواننده : محمدراد - تنظیم کننده :نیکان

ترانه ی “نگاهم کن” از اولین ترانه های محمد راد است

 

 ترانه ی “نگاهم کن” از اولین ترانه های خواننده ی تازه کار “محمد راد” است. شعر این ترانه که سروده ی خود اوست، مشکل اصلی بیشتر اشعار ِترانه های روز را دارد. طرح های تکراری که با بیانی نه چندان شاعرانه فضایِ غمبار یک فراق ِعاشقانه را روایت می کند. وجه مشترک این ترانه ها، همگامی آنها، در پایه گذاری ترانه هایشان بر مبنای چند واژه ی مشخص است. این دایره ی تنگ لغات و ترکیبات، مانند “گم کردن”، “دور ماندن”، “برگشتن”، “حضور” و “گریه”، و… از یکسو به عدم خلاقیت در ساخت و پایه گذاری ِ طرح های تازه برای ترانه سازی باز می گردد و از سوی دیگر نشانگر نبود ِ قدرت تخیل و شاعرانه گی درساخت ترکیب ها و صنایع ادبی بدیع و تازه!

در کنار این نقیصه ی مشترک، شعر این ترانه در طول خود، مشمول تناقضات بسیاری ست. بند ِ”تو هستی پیش من اما من از تو دور میمونم” ناقضِ “تمام لحظه هام بی تو مثه کابوس سر میشه” و یا “یه وقتایی که غمگینم فقط قدر تو میدونم”، در عین سطحی بودن واژه ها و ترکیب ها، از منظر معنایی نیز در مقابل” یه راهی پیش روم وا کن که چشمام مات این جاده ست” قرار می گیرد.

ملودی ترانه در هماهنگی با طرح ذهنی و تکراری شعر، همچنان ساده و غمزده و حزین است.

شاید امتیاز ترانه در تنظیم حرفه ای و پرداخت هارمونیک آن باشد که متاسفانه، زیر هجومِ فضای تکراری ترانه های روز، نقطه ی قابل اتکایی برای ماندگاری این ترانه نیست.

 

ترانه ی دیروز: دودونه

مرجان ِخواننده، از تن ِ مرجان ِ نازیبای فیلم های فارسی برخاست. این تضاد بیش از هرچیز به سیر صعودی ترانه های دهه ی پنجاه در نسبت با سقوط آزاد سینمای آن سالها گره خورده است. هر چه سینمای فارسی به انجماد و یخ زدگی و عسرت تن می داد، ترانه خود را زیباتر آرایش می کرد. مرجان از عهدیه خوانی های کاباره ای سینمای کلاه مخملی ها، تا همدمی با بابک بیات و جنتی عطایی پرواز کرد. از لب زدن ها و تن نمایی ها به لرزش ِمسحور کننده ی صدایش در ترانه رسید.

“دو دونه” یکی از آن یادگارهاست. “پرویز مقصدی” یکی از آخرین یادگارهای خود را از صدای “داریوش” گرفت و به “مرجان” بخشید. صدای تمرین او با “داریوش” بر سر این ترانه، یک سند ماندگار از حساسیت ترانه سازان آن دوران است.

شعر ترانه از “شکیبایی لنگرودی” است! شاعری که در وصف زندگی سروده بود:

بعد یک عمر نهفتن در گور

بعد یک سلسله ممزوج شدن

 با گل و خاک و زمین

 من سفر خواهم کرد

با علفهای بهار

با درختان با گل

 به زمینی که نخست

زندگی می کردم

در این ترانه هم از غنچه دادن و گل شدن می گوید که به جدایی و سرما زده گی گل ِمانده در باغچه می رسد.

تنظیم ترانه هم از آخرین نفس های “واروژان” در فضای استودیو پاپ حکایت دارد. او، ارکستر این ترانه را در حوالی انتهای عمر کوتاه و پر حکمت اش رهبری کرد.

“دودونه” یادگار یک دوران است. یادگار دورانی که “پرویز مقصدی” و “واروژان” در استودیوها نفس می کشیدند. دورانی که لرزش صدای خواننده گان دل ها را می لرزاند. دورانی که شاعر، شعور خود را به ترانه ها می بخشید. دورانی که در بازخوانی این ترانه با صدای “احمد رضا نبی زاده” دیگر نمودی نداشت.