زنده یاد دکتر حسین عظیمی اقتصاد دان فقید در توصیف مراحل رشد بحران، مثالی زده بود که برای من بسیار آموزنده بوده است.
به قول آن مرحوم، برخی بحرانها به صورت تصاعدی رشد میکنند، اما به رغم این سرعت خیره کننده، بسیاری از مردم تا دم آخر، وجود آنها را احساس نمیکنند.
برای مثال، اگر جلبک درون یک استخر روزانه دو برابر شود و بر مبنای چنین رشدی صد روزه تمام سطح استخر را بپوشاند، در نودمین روز رشد خود کمتر از یک - هزارم استخر را خواهد پوشاند.
حال چگونه میتوان به افراد خوش خیال و سطحی ثابت کرد که یک – هزارم را کوچک نشمرند، چرا که سرعت رشد جلبک به گونهای است که ده روز دیگر تمام سطح استخر را خواهد پوشاند؟
بحران هستهای ایران نیز به مثابه همان جلبک، در حال رشد تصاعدی است، اما چون در حال حاضر فقط در گوشهای از استخر خودنمایی میکند، بسیاری از ما نمی خواهیم به خطر آن اعتراف کنیم.
من از بس نسبت به این مساله هشدار دادهام، خسته شدهام بخصوص اینکه نشیب و فراز بحران هستهای ایران بسیاری از دوستان را متقاعد کرده است که در این مورد یا اغراق میکنم و یا اصولا نگاهی واقع بینانه ندارم.
کاش همانطور باشد که این دوستان میپندارند، اما به نظر من آنها خوش خیالاند و افت و خیزهای طبیعی و تاخیرهای مقطعی در اوج گرفتن این بحران را علامت منتفی شدن آن تلقی میکنند.
به باور من، انتخابات ریاست جمهوری خرداد آینده فرصتی برای خنثی کردن این تهدید از طریق یک بسیج اجتماعی گسترده حول کاندیدایی مانند عبدالله نوری بود، اما با توجه به خط مشی گروههای اصلاح طلب باید اعتراف کرد که این فرصت رنگ باخته است.
گروههای اصلاح طلب گویا نه بحران بینالمللی پیش روی ایران را جدی میگیرند و نه ساز و کار و برنامهای برای خنثی کردن آن از طریق انتخابات ریاست جمهوری دارند.
امیدوارم گروههای مذکور گوشزد کردن این “نقصان” را به معنای “تخریب” کاندیدای مورد نظرشان و ریختن “آب به آسیاب” محافظه کاران تلقی نکنند و به جای آن، اگر واقعا تهدید را جدی میبینند و راهکاری برای خنثی سازی آن در نظر دارند، به اطلاع ما هم برسانند تا از تکرار این مساله بپرهیزیم.
اگر اصلاح طلبان با کاندیداهای موجودشان راه حلی برای این مساله نداشته باشند، در آن صورت، به علت عدم حمایت از کاندیداتوری آقای نوری، مورد قضاوت تند و تلخ تاریخ قرار خواهند گرفت. منظورم از تاریخ یک موجود موهوم و انتزاعی نیست، بلکه قضاوت مردمی است که از رنج و درد بیکران انفجار بحران، خود را بی پناه خواهند یافت.
با این حال، اگر اصلاح طلبان راهی برای حل این بحران نداشته باشند، انفجار بحران سرنوشتی محتوم نخواهد بود، زیرا محافظه کاران همچنان قادرند که از طریق یک سازش بزرگ و تاریخی با غرب، کشور را از مسیر خطر و تهدید خارج کنند.
این نوع سخن گفتن به مذاق بسیاری از دوستان ما خوش نمیآید زیرا معنای آن نوعی اعتراف به قدرت فائقه جناح محافظه کار در کشور است.
متاسفانه در شرایطی که اصلاح طلبان تحلیل واحدی از شرایط کشور ندارند و نمی توانند استراتژی روش و مشخصی را برای غلبه بر بحرانها تدوین کنند و حول کاندیدای واحد و قدرتمندی برای حضور تاریخ ساز در انتخابات اجماع کنند، سرنوشت ما و فرزندانمان به دست محافظه کاران رقم خواهد خورد!
آنها می توانند ما را در تحریم و انزوای هولناکی غرق کنند و یا کشور را به جنگ بکشانند و یا اینکه با تحمل کمترین خطر، از هر دوی این فجایع دور کنند.
این اعتراف خیلی نومیدانه است، نه؟ بله. همینطور است. اما هر چه باشد بهتر از خوش باوری و توهم است. با هزار درد و دریغ باید گفت که اصلاح طلبان قدرتی که قادر به تغییر توازن قوا در سطح کلان شود، به هم نزدهاند و در پی رویاهای خود روانند!
با این وضع، اگر نیروی اندکمان را در جهت تشویق محافظه کاران به توافق با جهان خارج بسیج کنیم، احتمالا بهتر از فربه کردن دائم رویاهایمان خواهد بود.