من نمی دانم خانم فاطمه دانشور کیست. فقط خوانده ام که رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران است. شورایی که ۲۰ سال در قانون اساسی جمهوری اسلامی دفن شده بود و محمد خاتمی روزهای اول که هنوز او را تبدیل نکرده بودند به کبریت بی خطر و بی اثر، برگزاری انتخابات شوراها را سامان داد و با برگزاری انتخابات دموکراتیک دوره اول آن، قند توی دل ما به حسرت نشسته های دموکراسی آب شد. چیزی نگذشت که آقایان رقیب، آن را هم خنثی و بی اثر کردند و در اموری خاص، به کام خودشان کارسازی شد.
اما گذشته ها گذشته. آینده هم به مراد داعش و همفکران شان است. عجالتا اشارات فاطمه دانشور موضوع این یادداشت است و دلاوری اش در بیان حرفهای خطرناک. نمی دانم ایشان به کدام جناح و دسته ای تعلق سیاسی دارد. واقعا برایم هم فرق نمی کند به کدام جناح متصل است. تا پیش از ورود پر طمطراق جمهوری اسلامی به صحنه، ورد زبان مسلمانان ایرانی این بود: “مهم نیست که می گوید، مهم این است که چه می گوید”. این اندرز را به امام اول شیعیان نسبت می دادند.
با استناد به این آموزه اسلامی که پیش از “ظهور مجدد اسلام در سال ۵۷” برای ما محترم بود، سخنان فاطمه دانشور، دلاورانه ارزیابی می شود. ببینیم چه می گوید، مهم نیست که می گوید و مهم نیست که ما از سیستمی که او در آن کاره ای است بسیار زخم خورده ایم و باز هم می خوریم.
چندی پیش خبرگزاری ایلنا از قول این بانو تیتر زد: “شهرداری در بحث کودکان کار رفوزه است”. و سپس در متن خبر به نقل از وی آمد:
“۲ سال است در شورا فریاد می زنم، آمار کودکان کار و خیابان را می خواهم و زمانی که نمی توانیم آمار به روز و کارشناسی از این کودکان داشته باشیم که شاید تعدادشان به ۲۰ هزار نفر هم نرسد، نمی توانیم از ۲۰۰ هزار نفر نیازمند صحبت کنیم.”
فاطمه دانشور این سخنان را در پاسخ به اظهارات شهردار تهران (قالیباف) مطرح کرده که گفته بوده: در خصوص وجود ۲۰۰هزار فرد نیازمند به نان شب در شهر تهران می توانیم با شناسائئ ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزار نفر اغنیا، مشکلات این تعداد را حل کنیم.
رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران به صورت دلاورانه ای از ضرورت “علمی بودن” آمارها سخن می گوید. قالیباف را مخاطب قرار می دهد و می پرسد:
منبع آمارها کجاست. استفاده از عبارت محتاج بودن به نان شب علمی نیست. باید مشخص شود، منظور فقر مطلق است یا فقر نسبی.
دانشور گفته است: در موضوع کودکان کار و خیابان، دولت، مجلس و شهرداری مردود هستند.
وی افزوده است: این سخنان شهردار من را به یاد طرح هبه انداخت که قرار بود اجناسی را از اغنیا گرفته و به فقرا بدهیم. اما این طرح ناکارآمد بود و هیج کدام از NGO هایی که تا کنون بازدید کردم، از این طرح چیزی نگرفته اند.
خواسته مشخص این مقام شهری چنین طرح شده است: شهرداری برای حمایت از کودکان کار و خیابان، اقداماتش در چارچوب مصوبات شورای شهر باشد.
چرا دلاوری
حتما این پرسش قابل طرح است که کجای بیانات فاطمه دانشور دلاورانه است؟ در حکومتی که برای سخنرانی ها و انتشار آمار توسط متصدیان امور، استناد به مبانی علمی ضروری است، البته نمی توان یک مقام شهری را به علت تاکید بر ضرورت علمی بودن آمارها، دلاور توصیف کرد. اما در حکومتی که علم اعتباری ندارد و در علوم اجتماعی که اطلاعات آماری زیر مجموعه آن است، هر سخنگویی آماری می دهد که در صحت آن تردید است، دلاوری جور دیگری تعریف می شود. در همین حدود که یک مقام شهری بگوید در فرمایشات خود مبانی علمی را مراعات کنید، دلاوری است. به خصوص اگر گوینده زن باشد و در جمهوری اسلامی جائی به صدر نشسته باشد.
از طرفی، این مقام شهری از مدیران کشور خواسته است تا برای ادعاهای خود دلیل علمی بیاورند و راه حل های عملی ارائه دهند. وی بر خلاف سنت و رویه جمهوری اسلامی که همواره از آغاز تاسیس، در صدد بوده تا مشکلات فرو دستان (مستضعفین ) را با مصادره اموال دیگران حل و فصل کند و سیاست های “رابین هود” ی را در جای علم اقتصاد بنشاند، هشدار می دهد که شهردار با تاکید بر ۲۰۰ هزار فرد نیازمند به شام شب، گفته بوده است با شناسائی ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر اغنیا می توان مشکلات این محرومین را حل کرد. پرسش های فاطمه دانشور این هاست :
- آمار نیازمندان به نان شب را از کجا آورده اید؟
- تعریف “نان شب” چیست؟ کدام درجه از فقر و محرومیت را تداعی می کند؟
- محتاج نان شب، بیان عامیانه از فقر است. چگونه پس از ۳۷ سال، هنوز شهردار شهر مهمی مانند تهران که یکی از مهره های سپاه و جنگ بوده ، آن را برای چاره جویی های اقتصادی در جلسات رسمی استفاده می کند؟
- سیاستگذاری اقتصادی بر پایه “هبه” به کودکان آسیب دیده نرسیده. آن چه هبه شده کجا رفته؟
- تشکل ها برخورداری از طرح هبه مورد ادعا را انکار می کنند. هبه به جیب چه کسانی یا کدام نهادهایی سرازیر شده؟
- چرا شهرداری در کار شورای شهر تداخل می کند و مصوبات آن را طبق قانون مورد اعتنا قرار نمی دهد؟
- و مانند این ها
بر پایه آن چه فاطمه دانشور به آن توجه داده، می شود درک کرد که هنوز حکومت دینی، با وجود برپا کردن بنیادهای با سرمایه هنگفت که منبع آن مصادره اموال مردم و شرکت ها و نهادهای فعال در زمان شاه بوده و ثروت شان نجومی است، در صدد است اغنیا را شناسایی کند و به بهانه کمک به نیازمندان، گوش آنها را ببرد. طبعا اغنیایی که شناسایی می شوند به دار و دسته های خودی تعلق ندارند. پس از شناسایی، برای آنها پرونده های اخلاقی و منکراتی و هر اتهامی که زورشان برسد درست می کنند. سپس دو راه پیش پاشان می گذارند. یا افشای پرونده منکراتی و فروپاشی خانواده یا “هبه” بخشی از اموال به فلان نهاد و فلان سازمان. در این ساز و کار که از بنیاد فاسد است، چیزی دست مادران تنها و کودکان کار و خیابان را نمی گیرد. چیزی دست تشکل هایی را که اساسنامه برای کارآفرینی و حمایت دارند، ولی پول ندارند نمی گیرد. طبیعی است این گونه برنامه ریزی با عنوان اسلامی “هبه” ربطی به علم اقتصاد ندارد. شاید ربطی هم به مفاهیم فقهی و حقوقی ناظر بر هبه نداشته باشد. در مفهومی که از آن می شناسیم عبارت است از نوعی بخشش با اراده آزاد که حتا هبه کننده می تواند از آن عدول کند. بنابراین هر گونه هبه که در جمهوری اسلامی ایران با شگردهای امنیتی اخذ شده، مال حرام بوده که البته چون دین و ایمان ادعایی را ندارند، یک روایت و حدیث خرجش کرده اند و حلال شده.
بگذریم. نمی دانیم در ایران به صورت واقعی آمار کودکان کار و خیابان چیست؟
نمی دانیم به درستی کدام نهاد حکومتی و شهری متصدی فاجعه کودکان کار و خیابان است؟
نمی دانیم پاسخ شهردار به پرسش های رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران چه بوده است؟
نمی دانیم پس از چند ماه که از سخنان مقام شهری می گذرد، شهردار “به نان شب محتاج بودن” را تعریف کرده یا نه؟
و نمی دانیم بالاخره راهی باز می کنند تا زنانی با اندیشه های روشن تر وارد شریان های حکومتی و شهری بشوند و فضایی باز می کنند تا اندک زنان در سطوح مدیریتی، نترسند و از کاستی ها بگویند؟
تفاوت ۲۰ هزار کودک کار و خیابان در تهران با ۲۰۰ هزار بسیار است. خوشا به حال حکومتی که از بس مطبوعات را کشته ، پرسشی از سوی مردم در مطبوعات در این باره طرح نمی شود.
بالاخره ۲۰ هزار کودک کار و خیابان در تهران داریم یا ۲۰۰ هزار ؟