فرهنگنامه خیابان (یک)

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

انتخابات (Entekhabat): اقدام مشترک چهل میلیون نفر از مردم یک کشور به صورت همزمان در یک روز که از طریق نوشتن نظرشان روی کاغذ و انداختن آن در هزاران صندوق انجام می شود. دولت آن آرا را می خواند، اگر دوست داشت اعلام می کند، اگر هم دوست نداشت، چیزی را که دوست دارد، اعلام می کند. استالین: “در انتخابات کسی که رای می دهد مهم نیست، کسی که رای را می شمارد مهم است.” انتخابات آمریکایی: “انتخاباتی است که در آن تلویزیون تعیین می کند که چه کسی برنده انتخابات است.” انتخابات فرانسوی: “انتخاباتی است که در آن مردم با دست چپ شان رای را می نویسند، ولی با دست راست شان آن را به صندوق می اندازند.” انتخابات پاکستانی: “چهار نفر نامزد انتخابات می شوند، هر کدام تا روز انتخابات زنده ماند، رئیس می شود.” انتخابات مصری: “حسنی مبارک اگر هنوز زنده باشد رئیس جمهور می شود.” انتخابات ایتالیایی: “انتخاباتی است که در آن مردم به چیزهایی که دوست دارند فکر می کنند، اما به چیزهایی که واقعیت دارد رای می دهند.” انتخابات ایرانی: “انتخاباتی است که در آن مردم به هر کسی که اجازه دارند دوست داشته باشند رای می دهند، دولت هم هر کسی که رهبری خوشش بیاید را رئیس جمهور می کند.” انتخابات، مهم ترین راهی است که مردم می توانند به خیابان بیایند و همدیگر را ببینند و مطمئن بشوند که کسی که رئیس جمهور است، نماینده آنها نیست.

  

رئیس جمهور (President): یک مرد کوتوله بی ادب که قبل از انتخابات یک دستمال دستش می گیرد و قول می دهد خیابانها را تمیز کند، اما بعد از انتخابات کفش های رئیس را تمیز می کند. کسی که قرار است سخنگوی مردم باشد، ولی بلد نیست حرف بزند، کسی که قرار است مشکل بیکاری را حل کند، اما این کار را برای خانواده خودش می کند، کسی که قرار است وحدت در کشور ایجاد کند، اما همه را به جان هم می اندازد، کسی که مجبوریم هر وقت تصویرش را می بینیم به مخترع تلویزیون فحش بدهیم.

رئیس جمهور خوب : “کسی است که مردم دوستش دارند، او هم مردم را دوست دارد، و به همین دلیل یا کشته می شود یا کنار می رود یا اجازه کار کردن پیدا نمی کند.” رئیس جمهور عالی: “کسی که می تواند همه مشکلات کشور را حل کند، اما خودش دچار انواع مشکلات می شود.” رئیس جمهور احمق : “کسی که بیش از همه شانس دارد که توسط کل حکومت مورد حمایت قرار بگیرد.” رئیس جمهور سیاستمدار : “کسی است که همه مردم به او فحش می دهند، اما زندگی شان روز به روز بهتر می شود.” رئیس جمهور شارلاتان : “کسی است که دو سال طول می کشد تا مردم بفهمند چقدر خطرناک است، بعد از دو سال هم می روند زندان.”

 

صادق محصولی (Sadeq Mahsouli): یک میلیاردر که قرار است به عنوان وزیر رفاه مشکلات کسانی را حل کند که بخاطر میلیاردر شدن او فقیر شده اند. کسی که در هنگام جنگ فرماندار می شود، جنگ که تمام شد، فرمانده جنگ می شود، هنگامی که همه مردم فقیر می شوند میلیاردر می شود، وقتی قرار است تقلب انتخاباتی صورت بگیرد وزیر کشور می شود. حامی میلیاردر پابرهنگان. آچار فرانسه دولتی که قرار نیست جایی را تعمیر کند.

 

ستاد انتخابات کشور (Axford University): محل وقوع جرم. مسوولان سابق وزارت کشور؛ عبدالله نوری( زندانی شد)، تاج زاده( زندانی شد)، موسوی لاری( تحت تعقیب قرار گرفت)، مصطفی پورمحمدی( قبلا دستیار قاتل بود، بعدا معترض و برکنار شد)، علی کردان (به دلیل جعل مدرک تحصیلی به شهادت رسید)، صادق محصولی (به جای برگزاری انتخابات کودتا کرد) نجار ( مشغول بریدن و چکش زدن است). محلی که در آن تعدادی زیادی کامپیوتر و تعداد کمی تلفن قرار دارد که یکی از آن تلفن ها نتیجه انتخابات را به مسوول کامپیوتر اعلام می کند، تا آنها بتوانند نتیجه انتخابات را جوری به مردم ارائه بکنند که معلوم نشود تقلب شده است، ولی چون متخصصین مربوطه اخراج شده اند، موفق نمی شوند.

 

تقلب (Taghallob): عملیاتی شدن پروژه های دولتی. نحوه به دست آوردن مدرک به وسیله وزرای کشور. شیوه احمدی نژادی ارائه آمار.

نحوه برگزاری انتخابات. کاری که دولتی که ضریب هوشی اش پائین است می کند تا سر ملتی که ضریب هوشی اش بالاست، کلاه بگذارد.

انواع تقلب: تقلب حساب شده (تقلبی که سیاستمداران می فهمند)، تقلب در اندازه های محدود (تقلبی که روزنامه نگاران می فهمند)، تقلب معمولی( تقلبی که مردم باسواد می فهمند، ولی عصبانی نمی شوند)، تقلب احمدی نژادی( تقلبی که همه می فهمند و عصبانی می شوند.)

 

برگه رای (Barg Ray): یک کاغذ که انتخاب کنندگان آن را از مجریان انتخابات می گیرند، بعد با خودکار سبز روی آن نظرشان را می نویسند، بعدا آن را تا می کنند و به صندوق می اندازند، اما وقتی تلویزیون تصویرش را نشان می دهد، می بینند با خودکار آبی یک نظر دیگر نوشته شده و برگه رای شان تانخورده است. انواع برگه رای؛ راستکی( یک میلیون رای که با یک میلیون دستخط نوشته شده و به چهار نفر رای داده شده است.)، تقلبی( یک میلیون رای که با هزار دستخط نوشته شده و در آن به یک نفر رای داده شده است.)

 

میرحسین موسوی (Mir Hossein Mousavi): مردی که محافظه کار بود، یواش حرف می زد، چیز چیز می کرد، دائما به فکر سی سال قبل بود، بعد از یک سال تبدیل شد به مردی که محکم از حقوق مردم دفاع می کرد، چیزش را نمی توانستند بخورند، ولی خودش هم از آن جلوی دیگران استفاده نمی کرد، به فکر ده سال بعد بود.

 

محمود احمدی نژاد (Mahmoud Ahmadinejad): مردی که خاکی بود، می خواست جهان را مدیریت کند، افتخار می کرد که با ماشین شخصی به سرکار می رود، از حقوق مردم دفاع می کرد، دلش می خواست رهبر پابرهنه ها باشد، تبدیل شد به مردی که زیر خاکی است، اگر توسط ترکیه مدیریت بشود کلاهش را هزار متر پرت می کند بالا، با هلی کوپتر به دیدن مامانش می رود، از اضافه حقوق وزیر میلیاردرش دفاع می کند، دلش می خواهد پابرهنه برود بغل رهبر و ماچش کند.

 

مهدی کروبی (Mehdi Karroubi): مردی که شجاع بود و آماده بود کتک بخورد، از حقوق همه اقلیت ها دفاع می کرد، دائما به ننه شهیدان فکر می کرد و داستانهای طولانی می گفت، حامی یتیمان و یار بی کسان بود، بعد از یک سال کتک خورد، خودش جزو اقلیت ها قرار گرفت، ننه جونش از مادر سیندرلا معروف تر شد و خودش تبدیل به قهرمان داستان شد. او در حال حاضر همچنان لر، همچنان شیخ و همچنان در حال جلورفتن است.

 

محسن رضایی (Mohsen Rezaee): وی در یک روز عصر به دنیا آمد، در یک روز صبح بزرگ شد، و چند ساعت بعد وارد بایگانی دبیرخانه تاریخ شد. بایگانی مذکور در جریان یک آتش سوزی بکلی نابود شد.

نکته

دست در کار نوشتن واژه نامه “انتخاباتی را که تبدیل به یک جنبش شد” هستم. از دوستانی که واژه خاصی را مورد نظر دارند، درخواست می کنم از طریق ای میل، یا راههای دیگر واژه پیشنهادی شان را برای ثبت در این واژه نامه ارائه کنند. یکی از راههای پیشنهادی این است که سرتان را از پنجره بیرون ببرید و نام واژه را بگوئید، باد آن را خواهد آورد.