یک اعتراف ساده

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

دیگر مجبورم اعتراف کنم. من بخاطر این عملکرد غیرانسانی که مخالف اصول خودم و تمایل بسیاری از دوستانم و حتی خواسته خود حکومت است، همراه با بسیاری از عوامل منفور ضدانقلاب داریم حکومت را حفظ می کنیم. نه فقط من و جرثومه های فاسدی چون من، بلکه آمریکا، اتحادیه اروپا و بسیاری از زندانیان و مخالفان حکومت در بقای این حکومت نقش داشته و دارند. وگرنه کدام حکومتی است که شش ماه بعد از روی کار آمدن رئیس جمهورش، که نه از زندان آمده و نه از تبعید، بلکه رئیس شورای امنیت ملی همان حکومت بوده، مجلس و قوه قضائیه و سپاه و نیروی انتظامی و کلیه کسانی که از بودجه کشور تغذیه می کنند، این همه با برنامه و دقت و کوشش و تلاش، حاضرند جان بدهند، فقط برای از میان بردن دولت و در نتیجه حکومتی که خودشان اعضای اصلی آن هستند؟

من از سوی کلیه سلطنت طلبان، براندازان عزیز، اسرائیل دوست داشتنی، القاعده، تکفیری ها و سایر مخالفان اساسی حکومت از جبهه پایداری که بطور شبانه روزی تلاش می کند تا دولت روحانی را سرنگون کند، تشکر می کنم. همین که جبهه پایداری که هنوز معلوم نیست در مقابل چه چیزی و برای چه چیزی این همه پایداری می کند، ممنونم. از اینکه جبهه پایداری تلاش می کند که ابتدا وزیر آموزش و پرورش و بعد وزیر اطلاعات و بعد رئیس جمهور را استیضاح کند.

من از سوی مجاهدین خلق از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که عزت و شرف( دومی را مطمئن نیستم داشته باشد) خودش را قربانی کرده تا به هر نحو که می تواند دولت را سرنگون کند ممنونم. من از سوی همه سلطنت طالبان جان بر کف از عزت ضرغامی که دولت و اصلاح طلبان را به پاشنه چپش هم حساب نمی کند ممنونم. من از سوی القاعده و تکفیری ها از سپاه پاسداران که حتی یک لحظه هم در ضربه زدن به دولت روحانی و ایجاد اختلال در روند مذاکرات آشتی میان ایران و غرب کوتاهی نمی کند، تشکر می کنم. من اطمینان می دهم که شما پیروز خواهید شد.

ما نه امیدواریم، نه قدرت داریم، نه حتی به کشور راهمان می دهند یا اگر بخواهیم برای دفاع از دولتی که انتخاب کردیم به خیابان برویم به ما حتی اجازه نمی دهند از دولت دفاع کنیم. در پایان به عنوان یک عنصر دست پنجم حکومت از مجتهدین جامع الشرایط و سیاستمداران مبسوط الید و نمایندگان متورم الارز و کلیه کسانی که در حال نابودی دولت هستند تشکر می کنم و خواهشمندم که فقط دولت را نابود کنید، چون اگر کل کشور نابود شود خودتان هم سابیدید به الک هوتووووووتووووو.

 

عزت: دولت مشاورانش را سریعا عوض کند

عزت ضرغامی، فرمانده کل قوای کشور به رئیس جمهور دستور داد که بخاطر اظهارات مشاور رئیس جمهور، از صدا و سیما عذرخواهی کند و این مشاور را هر چه سریعتر تغییر دهد. صدا و سیما اعلام کرد اگر این اقدام به سرعت صورت نگیرد، طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور را تهیه کرده، به آن رای داده، از هفته دیگر سعید جلیلی را به عنوان رئیس جمهور اعلام خواهد کرد. این صدا و سیما از کلیه مخالفان دولت درخواست کرد برای تسخیر صدا و سیما به صرف شیرینی گل محمدی و ساندیس تشریف فرما شده و به نیروی انتظامی، سپاه، نیروی زمینی، دریایی، هوایی نیز دستور داد که هیچ ممانعتی از تسخیر صدا و سیما توسط ساندیسیست های اصولگرا نکنند.

 

پاچه ناطق را هم گرفت

البته السابقون السابقون اولئک المقربون قبلا برای خودش یک چیزی بود. یعنی منظورم این است که گاهی اطلاعات ما متعلق به ده سال قبل است. ده سال که چه عرض کنم، کم کم دارد ربع قرن می شود. اگر برادران بسیجی ما در همان ثانیه های آخر جنگ واقعی که ۲۵ سال قبل تمام شد، به جبهه رفته باشند، الآن دیگر باید بازنشسته بشوند. بنابراین طبیعی است که ما نمی توانیم یک آدمی داشته باشیم که بسیجی باشد و بیست یا سی یا سی و پنج ساله هم باشد. به آدمی هم که در خیابان مردم را به حق یا ناحق، فرض می کنیم که عده ای را هم بحق کتک می زنند، بالاخره عده ای هم شرور و جنایتکار و دزد هستند و اینطور نیست که پلیس فقط آدمهای بیگناه را کتک بزند، گاهی که دچار مشکل روحی می شوند یا برای دفاع از خودشان مجبور می شوند با اشرار درگیر شوند، ولی در هر حال به این افراد بسیجی نمی گویند. بالاخره بسیجی باید جنگ برود. جنگی هم که وجود ندارد. تلاش بیست ساله مسئولان هم برای ایجاد جنگ تا همین چند ثانیه قبل به نتیجه نرسیده، بنا براین برادران لباس شخصی نمی توانند بسیجی به معنای نیروی خودجوشی که از کشور دفاع می کند باشند. چون کشور از تنها جانبی که در خطر است از جانب خود حکومت است، وگرنه کسی قصد نابودی ایران را ندارد.

اما از اینها گذشته، من پرروئی و پارگی ( به جای دریدگی از آن استفاده می کنیم که مودبانه باشد) آقای شریعتمداری را در پاسخگوئی تحسین می کنم. ایشان در پاسخ به آقای ناطق نوری که خطر موجود در کشور را تندروها دانست و به محض اعلام این نظر صاحبش خودش را پرت کرد وسط دریا و رساند به حرف و گرفتش دو دستی توی بغل، گفت: “بسیجی بی ترمز است، چون زندگی مرفه، ماشین و خانه اشرافی برایش ترمز نیست.” البته یکی از قشنگی های شریعتمداری این است که جمله بندی اش اشکال اساسی ندارد.

ایشان نگفته که “بسیجی زندگی مرفه، ماشین و خانه اشرافی ندارد” بلکه گفته اینها برایش ترمز نیست. و اتفاقا چیزی که عجیب به نظر می رسد همین است. البته اصلا عجیب به نظر نمی رسد. بی خود گفت هر کی گفت، حالا خودم بودم یا نه، بماند. تقریبا در اکثر حکومت های استبدادی منطقه، اعم از صدام حسین در عراق، قذافی در لیبی، کیم جونگ اون در کره شمالی و دولت های چین و روسیه، معمولا میلیاردرها دو خصوصیت دارند، هم طرفدار حکومت اند هم تندرو هستند.

بطور طبیعی وقتی آدم میلیاردر می شود محافظه کار می شود، ولی در این کشورها اتفاقا کسانی مثل پسر قذافی یا دخترش یا پسر صدام حسین کلت و مسلسل طلایی داشتند، یعنی هم پول داشتند و هم زور. اصلا در این ده سال در ایران کدام غیر مذهبی و غیر سنتی میلیاردر شده است؟ خواننده پاپ مملکت درآمدش یک صدم روضه خوان می شود و مهندس نرم افزار و استاد دانشگاه درآمدش یک دهم پلیس و بسیجی. به نظرم باید اسمش را به جای بسیجی بگذارند گشتاپو یا میلیشیا. نظامی که فقط در مقابل مردم عملیات می کند که اسمش بسیجی نیست. اینها هم که کسی نیستند که از انقلاب حفاظت کند. یعنی انقلابی وجود ندارد که از آن حفاظت شود. نه رهبران انقلاب مورد احترام اند، نه قانون اساسی اش، نه انقلابیون اش، نه آزادی اش، نه استقلال اش، نه جمهوریت اش و نه حتی اسلام اش. اصلا این بسیجی ها برای چی بسیج می شوند؟

 

خوب، بد، زشت

مدتی است که تصمیم گرفته بودم اسم برای ستونم بگذارم. اسمش را هم با موسیقی انیوموریکونه، اگر باز هم اشتباه نکرده باشم، می خواستم بگذارم خوب، بد، زشت. بعد فکر کردم این عبارت توسط کامبیز حسینی رفیق نازنینم استفاده شده، اما وقتی فکر کردم او خودش هم از روی یکی دیگر کپی کرده، تصمیم گرفتم روی این اسم جدی تر فکر کنم. یعنی هر روز یک خبر خوب بدهم، حالا از کجا بیاوریم در این لیوانی که تمامش خالی است، یک خبر بد از میان هزاران خبر انتخاب کنم و یک خبر یا مجموعه ای هم خبرهای زشت بدهم. خبرهای زشت، در حقیقت خبری نیست که اتفاق افتاده باشد. اتفاقی است که سالهاست جریان دارد و ما تازه با آن مواجهیم. مثلا این که بقول وزیر نفت “طی پنج سال گذشته ظرفیت تولید گاز یک متر مکعب هم افزایش نیافت” یعنی دلاور هسته ای که خودش را به قطعات مساوی تقسیم کرده بود تا انرژی هسته ای دویست تومان بسته ای به دست مردم برسد، در همه این مدت از تزریق گاز به میادین نفتی و رسیدگی به منابع گازی بکلی خودداری کرده و انگار که تاریخ ایران با روز ریاست جمهوری او آغاز شده و روز دوازدهم مرداد آخرالزمان است.

ببین! چه روز خوشی بود رفتنش که تاریخ تولد خودم یادم برود، روز رفتن او را فراموش نمی کنم. همین وزیر نفت گفته است: “بنزین پتروشیمی ها آلاینده و خارج از استاندارد است.” اصلا لازم نیست آمار بدهیم که در این بمباران شیمیایی در چند سال گذشته چند نفر کشته شده اند. ولی واقعا تعداد کشتگان ناشی از آلودگی بنزین در این سه چهار سال کمابیش از کشتار حلبچه بیشتر است. حالا اسمش را هر چه می خواهید بگذارید. یعنی واقعا باید علاوه بر صرف هزینه برای بنزین، برای بهداشت و هزینه های آن هم بطور جدی فکر کرد. به همین دلیل هم وزیر بهداشت اعلام کرده که وزارت بهداشت ۶۰۰۰ میلیارد تومان کسری بودجه دارد. البته این رقم یک پنجاهم پولی است که در دوره احمدی نژاد گم شده و یک هشتم پولی است که بابک زنجانی از سرمایه کشور بالا کشیده است. البته قرار مجرمیت معاون اول احمدی نژاد هم صادر شده است. یعنی همان آقای رحیمی که شایع کرد آقایی در سوریه گفته “اگر پیامبری در زمان ما بخواهد بیاید در هیبت احمدی نژاد خواهد آمد.”

متاسفانه خبرهای زشت پایان ندارد، فائزه هاشمی گفته و درست گفته که “وضعیت مطبوعات در دوران مشروطه بهتر از امروز بود.” که البته منظور فائزه خانم صرفا آزادی مطبوعات است که حرف درستی است، وگرنه در مورد کمیت و بخصوص کیفیت مطبوعات، وضعیت کیفی مطبوعات بطور اعم در حال حاضر کم نظیر است.( تاکید کنم که منظورم صرفا روزنامه ها نیست)

خبر زشت و کریه دیگر این که اعلام شد هفت میلیون کودک کار در ایران وجود دارد که این رقم تاسف بار است. و بدتر از همه اینکه همانطور که گفتم مجلس دولت را تحت فشار سئوال و استیضاح گذاشته است. شده حکایت دختری که بقول عبید باکره نبود و شب زفاف بعد از اینکه موضوع معلوم شد، و شوهرش با عصبانیت بیرون رفت و برگشت دید دخترک مشغول وصله کردن جورابش است، عصبانی شد و گفت: “آن را که باید در خانه پدرت می دوختی اینجا می دوزی و آنچه باید اینجا پاره می کردی آنجا پاره کردی؟”

این نمایندگان هم زمانی که بنزین آلوده و سیاست ماجراجویانه و دزدی کلان در دوره رئیس جمهورسابق بود، و هفت سال دولت احمدی بود، همه شان در مجلس خفقان گرفتند و البته حق حساب و حالا که باید به دولتی که هفت ماه نیست بر سر کار آمده کمک کنند، شمشیر سئوال و استیضاح می کشند و انگار نه انگار که سال دیگر گذرشان به دباغخانه ملت خواهد افتاد. من که بعید می دانم حتی دوپینگ شورای نگهبان هم برای بالا کشیدن این وزنه توسط این مگس وزن ها کفایت کند.

خوانندگان عزیز! شرمنده. مثلا آمدیم طنز بنویسیم، شد مصیبت نامه. سعی می کنم کمتر تکرارش کنم.