شیارا پنزو
رنه بکمن، سردبیر بخش جهان روزنامه نوول ابزرواتور، به سؤالاتی در خصوص مصاحبه مسأله ساز ژاک شیراک پاسخ می دهد.
زمانی که ژاک شیراک چنین اظهاراتی را بیان کرد، چه چیزی در سرش می گذشت؟
در مصاحبه اول، روزنامه نگاران امریکایی از وی به عنوان رییس جمهور سالخورده و خرفت یاد کردند. حال آنکه به گفته روزنامه نگاران ما، گیوم مالوری و کارول بارژون، ژاک شیراک کاملاً می دانست چه می گوید. ظاهراً سؤال استراتژیکی درخصوص برنامه هسته ای ایران برای او خوشایندتر از سؤالات محیط زیست [موضوع اصلی و رسمی مصاحبه با شیراک] بود.
او مانند یک کارشناس امور بین الملل [و نه یک سیاستمدار] سخن می گفت. هوبرت ودرین، وزیر اسبق امور خارجه فرانسه، روز جمعه در شبکه تلویزیونی LCI اظهار داشت که “ژاک شیراک در رابطه با مسأله هسته ای ایران چیزی را گفت که درحال حاضر بسیاری از کارشناسان در جهان، و حتی در ایالات متحده می گویند”.
مشکل این است که ژاک شیراک نه روزنامه نگار است و نه کارشناس امور بین الملل. او یک سیاستمدار و رییس دولتی است که از اعضای شورای امنیت سازمان ملل به شمار می آید و بمب اتمی نیز دراختیار دارد. طبیعتاً اینها مسایلی هستند که به او مسؤولیت های خاصی را می بخشند. ولی گویی در مصاحبه اش آنچنان گرفتار شور و هیجان شده بود که این مسؤولیت ها را به کل فراموش کرد. در واقع با توجه به جایگاه فرانسه در جهان، او می بایست قبل از سخن گفتن فکر می کرد.
در موقعیت پرتنش فعلی با تهران، بر زبان آوردن این نکته که “اگر ایران یک یا دو بمب داشته باشد، آنچنان هم خطرناک نخواهد بود”، گاف بزرگی است. زیرا این اظهارات دقیقاً برخلاف آنچه که تاکنون در این زمینه توسط جامعه بین الملل گفته شده می باشد.
ازطرف دیگر، شیراک زمانی که از پرتاب بمب توسط ایران، نابودی آن پس از طی “200 متر” و همچنین ویرانی تهران سخن می گوید، دیدگاهی را در ذهن شنونده یا خواننده به وجود می آورد که کوچکترین نشانه ای از سرکوب اتمی به همراه ندارد. او تلویحاً نام اسراییل یا یکی از متحدان خود را بر زبان می آورد و می گوید که امکان شناسایی موشک اتمی پرتاب شده توسط ایران کاملاً وجود دارد. شاید همین طور باشد که او می گوید، ولی آیا به واقع باید آن را بر زبان آورد!
واشنگتن نیز بلافاصله با اطمینان بخشیدن به شیراک، اظهارات او را شایسته و دارای شرایط لازم قلمداد کرد.
آیا این بحران بیش از آنکه دیپلماتیک باشد، رسانه ای نیست؟
به هرحال اگر هم تاکنون نبود، الیزه با این حرکت خود آن را به موضوعی رسانه ای تبدیل کرد. رییس جمهور در بیانیه های خود وجود چنین بحرانی را به حساب مطبوعات امریکایی گذاشته است. درحقیقت، مشاوران ژاک شیراک متوجه شدند که او گاف بسیار بزرگی داده و به همین دلیل تلاش کردند تا از احساسات ضدفرانسوی روزنامه نگاران امریکایی استفاده کرده و آن را کوچکتر از حد واقعی خود جلوه دهند. این به واقع نشان دهنده عدم حسن نیت است. آنها نمی خواهند بپذیرند که ژاک شیراک به شیوه ای بسیار سبک رفتار کرده و به هیچ وجه نمی توان گفت که در “تنگنا” قرار گرفته بود.
روزنامه نگاران امریکایی و فرانسوی صرفاً به کار خود مشغول بودند و چهار دیکتافون نیز جلوی آنها قرار داشت. پس مسأله “خاموش بودن” دیکتافون ها، آن گونه که شیراک تصور می کرده، به هیچ وجه مطرح نیست؛ او به راحتی می توانست از آنها بخواهد که ضبط های خود را خاموش کنند. این یک شیوه معمول در انجام مصاحبه است. گاهی نیز می بینیم که شخص مصاحبه شونده می خواهد مسایلی را در پشت پرده اعلام کند که دراین صورت، گفته های غیررسمی او الزاماً در مصاحبه رسمی آورده نمی شود.
درخصوص مصاحبه شیراک، روزنامه نگاران امریکایی و نوول ابزرواتور دو نسخه از نوار ضبط شده را کلمه به کلمه با هم مقایسه کرده و سپس چاپ نمودند که هیچ اعتراضی در این رابطه وارد نباشد.
این مسأله به خوبی اخلاقیات مطبوعات فرانسوی را نشان می دهد. زمانی که یک مسؤول سیاسی مسایلی را به طور ناشیانه در مصاحبه بر زبان می آورد، دیده شده است که یک تلفن کوچک به روزنامه نگار مربوطه یا رییس او کافی است تا چنین اظهاراتی به چاپ نرسد. متأسفانه در حالت آقای شیراک به این صورت عمل نشده.
آیا این خبط می تواند بر پرونده هسته ای ایران تأثیر بگذارد؟
مطمئناً تأثیری بر پرونده ایران نخواهد داشت، ولی مقامات ایرانی که درواقع دیپلمات های وحشت آوری هستند، می توانند در مذاکرات آینده از آن بهره ببرند. بسیاری از کشورهای جهان سوم می پرسند چرا ایران نمی تواند بمب اتمی داشته باشد، درحالی که همسایه های آن مانند پاکستان و کمی دورتر هندوستان و اسراییل بمب اتمی دارند؟ ژاک شیراک با بیان این مطلب که “داشتن یک یا دو بمب توسط ایران خطر چندانی ندارد”، درواقع حربه انجام چنین کاری را به دولت تهران تقدیم کرده است. با این حال مطمئن نیستم که این مسأله بر روند مذاکرات تأثیرگذار باشد.
آنچه که واضح است این است که بحران اکنون به بن بست رسیده. ایران نیز علیرغم تحریم های تصویب شده توسط سازمان ملل، همچنان اصرار بر ادامه برنامه هسته ای خود دارد. البته اجرای این تحریم ها آنچنان هم تضمین شده نیست. روسیه و چین هنوز می توانند از حق وتوی خود استفاده کنند. ازطرف دیگر، تحریم های نفتی می توانند باعث افزایش قیمت هر بشکه نفت شوند که مطمئناً کشورهای کمی خواستار چنین رویدادی خواهند بود.
ازطرف دیگر می توان اذعان داشت که ایران صرفاً به دنبال سلاح هسته ای نیست. ایران قبل از هر چیز می خواهد به عنوان مخاطب کشورهای “بزرگ” درنظر گرفته شود و همچنین خود را نیز به عنوان یک “قدرت بزرگ” مطرح کند. به علاوه نباید مسأله مهم دیگری را در این پرونده فراموش کرد. قسمت اعظم اطلاعاتی که درخصوص برنامه هسته ای ایران دراختیار داریم ازسوی امریکایی ها تأمین شده است. و همین امریکایی ها چند وقت پیش ادعا می کردند که صدام حسین سلاح کشتارجمعی دراختیار دارد و یکی از متحدان القاعده است. امروز همه می دانند که آنها دروغ گفته اند. چرا همان بلا را سر ایران که یکی دیگر از مزاحمان شان است نیاورند؟
منبع: نوول ابزرواتور، 5 فوریه 2007
مترجم: علی جواهری