ترکیب بندی تکنیک ها
از اواسط آذرماه سال جاری نمایشگاه عکس “ بسیم قومورلو ” با موضوع طبیعت در گالری میرمیران خانه هنرمندان ایران برگزارشده است.
در این نمایشگاه بیست و سه عکس سیاه و سفید در ابعاد 50×70 و 100×70 به نمایش گذاشته شده است.
بسیم قومورلو متولد 1363 است و فعالیت عکاسی را از سال 1378 آغاز کرده وی در انجمن عکاسان خراسان و انجمن عکاسان نگاه عضویت دارد و در دو نمایشگاه انفرادی در دو سال گذشته در گالری گلستان و فرهنگسرای نیاوران برپا کرده است.
نگاه…
عکاسی ابزاری است که با آن جهان را میآموزیم، البته اگر به گفتهی “ پل مارتین لستر ” که میگوید: “ عکاسی به تو میآموزد سطح بیداری خود را بالا ببری ” نیز اعتقاد داشته باشیم. چرا که دیدن بدون دوربین نیز امکانپذیر است اما دوربین همانطور که لستر میگوید بیداری ما را افزایش میدهد، ذهن را آگاه میکند و…
بی شک عکاسی طبیعت در شمار یکی از قدیمی ترین شاخه های هنر عکاسی محسوب می شود. عمر و قدمت آن، هم اندازهٔ تاریخ صد و شصت و چهار ساله عکاسی است. از همان لحظه ای که هنوز فوکس تالبوت انگلیسی، برگهایی را روی کاغذ کالوتاپیش گذاشت، عکاسی طبیعت به طور جدی دل مشغولی بسیاری از هنرمندان این رشته شد.علیرغم تمام سرزنشهایی که در طول این یک و نیم قرن به عکاسان طبیعت روا رفته ( چه از سوی منتقیدین با این باور که دیگر حرف تازه ای در عکاسی طبیعت نگفته باقی نمانده و چه از سوی عکاسان متعهد اجتماعی که گاه و بی گاه- بالاخص در شرایط بحرا نی اجتماع- دلبستگیهای عکاسان طبیعت را حمل بر بی اعتنایی و تفنن کرده اند)، این سخت کوشان همیشه ثابت کرده اند که چطور قادرند از عناصری آشنا و تکراری، آشنایی زدایی کنند و مرزهای قلمروی زیبایی شناسی را فراخ تر سازند. آدمهایی که حضور آثار هر کدامشان نقطهٔ تعیین کننده ای در روند تاریخ عکاسی است.
در عکس های بسیم قومورلو هم شاهد استفاده از تکنیک های مثال زدنی هستیم که قابل بحث است.شاید تصور کنیم که او قصد داشته همان کار نقاش را انجام دهد، اما میدانیم که رسالتهای دوربین بسی عمیقتر از به تصویر درآوردن مناظر صرفا زیباست. پس در اینجا به طور قطع میدانیم که عکاس در پس به تصویر کشیدن موضوعات خودبه دنبال فرصتی است تا نکتههایی را گوشزد کند.
سادگی عکس های قومورلو نخستین چیزی است که ذهن مخاطب را با خود همراه میکند و این سادگی به اندازهای است که حتی ما را به یاد نقاشیهای خالص طبیعت چینی میاندازد، با این تفاوت که در نقاشی چینی انسان در انحصار طبیعت است و عکس به ما میگوید انسان، تمام هستی را به انحصار خود درمیآورد. سادگی عکس های این هنرمند که البته با بار معنایی نیز همراه است، زمینهای آرام و بدون شلوغی را برای مخاطب فراهم میکند که میتوان در آن به تفکر نشست و این از وجوه خوب عکس است، چرا که عکاس باید بتواند عکسی را عرضه کند که مخاطب را به تجربهی دیداری اش تقسیم کند.عکس های ایشان را از این جهت ساده خطاب میکنیم که از کمترین عناصر ممکن یعنی ترکیب بندی و فضاسازی تشکیل شده است و همین دو عنصر میتوانند بار معنایی عکس را بر دوش بکشند و این کم گفتن و گزیده گفتن در عکس یادآور تفکر مینیمالیستهاست که از طبیعت وسیع، گوشههایی اندک اما پر از معنا را برمیگزیدند.
سادگی عکس، دلایل استفاده از رنگ های سیاه و سفید را به ما معرفی میکند که بخش مهمی از آن را میسازد و تنها به لحاظ بصری جذابیت ندارد بلکه از نظر محتوایی نیز ارزشمند است. عکاس برای اینکه به این رنگها قوت بصری ببخشد، آنها را در نهایت اشباع ثبت میکند تا هم مفهوم تابلوهاارزش خود را حفظ کنند و هم تصاویر ثبت شده بتواند حرفهای خود را بگوید.
همانطور که در نمایشگاه عکس های قومورلو شاهدیم علاوه بر هویتی دیگر بخشیدن به موضوع، فرم گرایی عکاس نکتهای است که بیش از بیان حقیقت رجحان دارد و ما میبینیم که به جای بیان حقیقی از این موضوع، عناصر بصری به گونهای به کار گرفته شده که در وهلهی نخست درک موضوع کمی دشوار می نماید و علاوه بر آن انتخاب خاکستریهای خاص به همراه گرینهای افزوده به تصویرعلاوه برایجاد بافت، به حال وهوای مورد نظرعکاس کمک میکند و همچنین تنها استفاده از یک عنصر در قاب، چیزهایی است که همانطور که اشاره شد به حس فرمالیستی عکس کمک می کند.
ترکیب دو تکنیک عکس وویدئو آرت درروند انتقال مفاهیم آثار موجود درنمایشگاه به مخاطب هم کمک شایان توجهی می کند.شکار لحظات برخی از آثار به خودی خود ناقص می نمایاند اما درنهایت با آرایش دو تکنیک در برهم می توان به هارمونی قابل تحسینی دست یافت.
اگر عکاسی را در جهان معاصر بازگشتی به دنیا بدانیم، اگر باور کنیم که عکاسی یعنی جمع آوری پهنهی هستی در قابی کوچکتر، و حتی اگر عکاسی را وسیلهای بدانیم برای انتقاد از دنیا و یا وصف آن، آنگاه ایمان خواهیم آورد که عکس میتواند خالق “جهانی دیگر” برای ما باشد واین جهان همان نگاه هنرمندانه عکاس از قاب دوربین است.
درنهایت باید بگویم، بسیم قومورلوبرای خلق دنیایش موفق عمل کرده است. او به کمک چشم شیشهای توانسته رنگ دیگری به دنیا بزند، تلخیهای آن را واضحتر ببیند و به بطن حقیقی طبیعت راه پیدا کند. او توانسته عینکی بر روی چشمان خود بگذارد تا تلخی وشیرینی های زندگی را واضحتر ببیند، اونکاتی درطبیعت را دیده که خود نمی دانند دور و برشان را هالهای از بیمهری فرا گرفته است.