باربد کاوه
با دکتر هرمیداس باوند، کارشناس مسایل بین الملل درخصوص سیاست جدید آمریکا در خاورمیانه و ایران گفت و گو کرده ایم. او معتقد است ایران سیاست جدید آمریکا را جدی نگرفته است و قرارداد با ونزوئلا جنبه تبلیغاتی دارد.همچنین پرداخت 6 ماه حقوق کارمندان فلسطینی توسط دولت ایران که مثل نمک پاشیدن بر جراحات داخلی مردم ایران است.
نظر شما درباره دستگیری دیپلمات های ایرانی توسط آمریکا چیست؟
اگر این ها کارکنان کنسولگری بودند به موجب قواعد عرفی حقوق بین الملل و کنوانسیون مصونیت های کنسولی، آمریکا مسئول است؛ اما اگر کارکنان یک دفتر اقتصادی یا دفتر سیاسی بوده انداین مقوله دیگری است که در هر حال نشانه آغاز اتخاذ یک استراتژی جدید از سوی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی و بیشتر به منزله هشدار است. آمریکایی ها از این به بعد در قبال اقدامات جمهوری اسلامی ایران صرفا با تذکر و اعتراض بسنده نخواهند کرد و حداقل عکس العمل اقدامی نشان خواهند داد. به نظر می رسد آمریکایی ها طی یک برنامه ریزی جدید می خواهند روی ایران متمرکز شوند و مسایل عراق را اینگونه حل کنند.
آمریکا چرا این سیاست جدید را انتخاب کرده؟
آنها وقتی با مشکلات عراق مواجه شدند این استراتژی را انتخاب کردند که البته در همان خط قبلی است. شاید این استراتژی “جدید” لقب گرفته باشداما در جهت استفاده از قدرت نظامی است. آمریکایی ها احتمالا اعتراضاتشان را افزایش خواهند داد و فراتر عمل خواهند کرد که این مسایل عراق را هم در سایه قرار دهد.
رو دررو قرار دادن اعراب و ایران سیاست جدید آمریکا معرفی شده. این سیاست تا چه اندازه جدی است؟
این رودررویی به شکل تقابل بین ایران و اتحادی از کشورهای عربی خواهد بود. این استراتژی جدید و بسیار هم جدی است. حال نتایج این سیاست منوط است به حوادثی که در آینده نزدیک اتفاق خواهد افتاد.
یعنی این سیاست قابل اجرا است؟
بستگی دارد به عکس العمل ایران. در هرحال دو مساله به موازات هم حرکت می کنند. یکی این مساله که آمریکایی ها معتقدند ایران دارد دخالت می کند یا بحران های عراق را تشدید می کند و اینگونه تبیین می کنند که مسئول کشته شدن سربازان آمریکایی، ایران است. یکی هم مساله انرژی هسته ای است. آمریکایی هابرپایه این دو مساله سیاست جدید خود را طرح کرده اند.
آیا ایران این استراتژی جدید را جدی گرفته؟
ایران که تابه حال غیر از مسافرت آقای لاریجانی به عربستان سعودی کار خاصی نکرده است. اما اظهاراتی که تا به حال داشتند نشان از این ندارد که این استراتژی را چندان جدی گرفته باشند. اما شرایط اقتضا می کند که این مساله را جدی تر تلقی کنیم.
قرارداد 2 میلیارد دلاری که بین ایران و ونزوئلا برای کمک به کشورهای ضدامپریالیستی بسته شده چه مبنایی داشت؟
ببینید، ونزوئلا یک کشور دوردست و حیاط خلوط آمریکا است. اصلا همکاری در این زمینه برآیندی ندارد. شاید از نظر روانی تاثیری بگذارد.
یعنی این قرارداد جنبه عملی ندارد؟
نه اصلا.
پس چرا این قرارداد را بستند؟
این را دیگر باید از خودشان پرسید. ونزوئلا هیچ وجه اشتراکی با ما ندارد، اتفاقا اسرائیل را به رسمیت می شناسد و با این کشور و همچنین آمریکا رابطه دارد. بعدهم این درست که هر دو عضو اوپک هستند اما تصیماتی که در اوپک گرفته می شود دسته جمعی است. بزرگترین تولید کننده معمولا بیشترین تصمیم گیری را دارد. بنابراین این قرارداد بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و جنبه عملی ندارد. این قراردادها نمی تواند حلال مشکل ایران شود.
تحلیل شما از توافق بین محمود عباس و اسماعیل هنیه چیست؟
به هرحال اگر توافقی برای مذاکره با اسرائیل صورت بگیرد و اگر بتوانند مسائلشان را حل کنند یک مقدار زیادی از تنش های خاورمیانه کاسته می شود.
آیا این امر با سیاست های ایران در خاورمیانه همخوانی دارد؟
این ها به ایران کاری ندارند، بلکه از ایران و امثالهم استفاده مالی، تبلیغاتی و روانی می کنند اما تابع نظراتشان نیستند. آن ها از ابتدا دنبال منافع و خط مشی خودشان هستند و نیازی هم به اجازه گیری از ایران نمی بینند.
اما ایران حقوق 6 ماه کارمندان فلسطینی را یک جا می دهد درحالیکه کارگران خودش بیش از یک سال است حقوق نگرفته اند.
این کار ایران هیچ توجیهی ندارد. این پول از جیبش رفته و آن ها هم به هیچ وجه تابع دستورات جمهوری اسلامی نیستند و فقط می خواهند بهره برداری مالی و تبلیغاتی بکنند.
اهدای این کمک ها چه تاثیری در داخل ایران دارد؟
با توجه به مشکلات روز افزونی که مردم ایران دارند و دولت هم قادر به حل این مشکلاتشان نبوده این کمک ها مثل نمک پاشیدن بر جراحات داخلی مردم ایران است.