زنان در جامعه ما به دلیل زن بودن و تبعیض های مبتنی بر جنس با مشکلات و نابرابری های بسیار مواجهند. در این میان وجود قوانین نابرابر حقوقی اگرمهمترین نابرابری نباشد قطعاً ملموس ترین، مشخص ترین و فراگیرترین ترین تبعیضی است که علیه آنان صورت می گیرد. این قوانین زنان را موجوداتی ناقص و جنس دوم می پندارد و بدون توجه به شأن انسانی و شرایط نوین زندگی اجبارها و مشکلاتی را برای آنها به وجود می آورد و به جای آنکه به پیشرفت و توسعه جامعه کمک کند زنان، مردان و خانواده های ما را به قهقرا می برد.
کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیزبرای گسترش آگاهی از این تبعیض، عمومیت بخشیدن به خواسته تغییر قوانین تبعیض آمیز در جهت تحقق برابری حقوقی و رهایی خانواده های ایرانی از مصیبتهای حقوقی شکل گرفت. نقطه تمایز این حرکت با بسیاری از حرکت ها و فعالیت های برابرخواهانه این است که این بار فعالان کمپین هستند که در حرکتی از پایین به بالا به سراغ مردم می روند، وارد فضاهای عمومی و خصوصی می شوند، با تشریح وجوه غیر انسانی و تبعیض آمیز قوانین بذرهای آگاهی را در سراسر این سرزمین می پراکنند و با آموزش های چهره به چهره و استفاده از شیوه های خلاقانه ارتباطات انسانی زنان و مردان آزادیخواه را در جنبشی مسالمت جویانه و مدنی دخیل می کنند.
طی یکسالی که از آغاز به کار کمپین با تمامی فراز و نشیبها و مشکلات تحمیل شده بر آن می گذرد تمامی تلاش فعالان کمپین پیشبرد اهداف این حرکت بوده است. با وجود این، به دلیل گستردگی کار و علی رغم مستندات نوشتاری و تصویری تا کنون تصویری آماری از این حرکت ارائه نشده است. ازاین رو در گروه پژوهش سایت تغییر برای برابری بر آن شدیم در اولین گام برای برآورد شناخت مردم شهر تهران از این جنبش پر تکاپو پیمایشی در این شهر انجام دهیم. طبیعی است که انجام تحقیقات کمّی اطلاعات سطحی از جامعه آماری به دست می دهد و البته نمی توان در حیطه این نوع تحقیقات بیش از این انتظار داشت. امروزه ثابت شده که برای شناخت کامل جامعه آماری و مخاطبان، تحقیقات کمّی و کیفی هر دو مورد نیاز است و شناخت کامل و همه جانبه جامعه آماری مستلزم تلفیق این روش ها است گرچه در مواقع خاص و بر حسب اهداف می توان هریک از این تحقیقات را به تنهایی به کار برد.
با اذعان به اینکه اطلاعات و نتایج بدست آمده از پژوهش کمی منطبق بر اهداف اولیه آن است و در مجموع استنتاج نتایج عمیق تر از عهده این نوع پژوهش ها و ابزار پرسشنامه خارج است، این پژوهش را در آستانه یکسالگی کمپین انجام دادیم که چکیده ای از آن در سالگرد کمپین یک میلیون امضا در قالب بروشوری(1) با عنوان “شهروندان تهرانی کمپین را می شناسند؟” منتشر شد. به همراه بروشور، گزارش تفصیلی پیمایش (2) برای آگاهی بیشتر از جزییات این طرح از جمله روش نمونه گیری، نحوه اجرا، جداول و … ضمیمه مقاله است.
هدف اولیه: تهرانی ها چقدر کمپین را می شناسند؟
از آنجا که ابزار اطلاع رسانی ما سایت و ارتباط چهره به چهره با مردم بوده است، مهم ترین هدف مان این بود که ببینیم چند درصد از شهروندان تهرانی کمپین را می شناسند و ابزارهای اطلاع رسانی تا چه حد موثر بوده اند. هرچند می دانستیم که با چنین ابزارهایی نمی توان انتظار داشت سطح وسیعی از مردم کمپین را بشناسند. به علاوه، بر این باور بودیم که آگاهی از میزان شناخت مردم به تفکیک مناطق شهری، جنس، شغل و تحصیلات، نقاط ضعف و قوّت کار ما را نمایان و در نهایت امکان بازنگری و برنامه ریزی های دقیق و کاربردی را فراهم می کند. هدف اخیر با توجه به مشکلاتی که در این یکساله از جهت جمع آوری امضا دامنگیر کمپین بوده است برایمان بسیار مهم بود.
اهداف ثانویه: پیمایش به مثابه روشی برای شناساندن کمپین
این پژوهش علاوه بر تحقّق اهداف فوق، اهداف جانبی نیز داشت. با وجود آنکه اطلاع از میزان شناخت مردم از کمپین هدف اولیه و مشخص پیمایش مذکور بود اما این کار در نهایت سبب می شد مردمانی که تا آن زمان از وجود کمپین آگاهی نداشتند با شنیدن نام کمپین یک میلیون امضا مشتاق دانستن اطلاعات بیشتری در این زمینه شوند. پرسشگران می توانستند بعد از انجام پرسشگری(پر کردن فرمها)، در صورت تمایل افراد اطلاعات لازم را به آنها ارائه دهند بدین ترتیب در مدّت زمان کوتاهی تعداد قابل توجهی از مردم تهران دست کم با نام کمپین و علاقمندان با فعالیت های آن آشنا می شدند. هدف دیگر، انجام کار جمعی و منسجم میان اعضای کمپین برای ایجاد وحدت بیشتر و ترویج روحیه همکاری بین اعضای کمیته ها بود. در این پیمایش و در انجام پرسشگری اعضای کمیته های مختلف می توانستند با یکدیگر همکاری کنند و بدین ترتیب یک کار جمعی دیگر با ارائه نتایج مشخص در زمان کوتاهی صورت بگیرد.
دیگر آنکه، سرانجامِ موفقیت آمیز این کار با تمام خطرات و مشکلات امنیتی و بیرونی که در جریان انجام این نوع فعالیت های مسالمت جویانه وجود دارد باعث می شد که تا حدودی بر فضای رعب و وحشت احتمالی از حضور در فضای عمومی غلبه کنیم و بدین طریق انگیزه و روحیه اعضا بیش از پیش تقویت شود.
روند پیمایش: چهره به چهره در 10 محله تهران
جامعه آماری ما شهروندان تهرانی بودند، این تحقیق را بر روی نمونه ای نزدیک به 1000 نفر از شهروندان تهرانی بالاتر از 18 سال که ساکن ده محله شهرتهران بودند انجام دادیم. محلات را با روش تصادفی سیستماتیک و افراد هر محله را با روش نمونه گیری تصادفی انتحاب کردیم. این محلات عبارت بودند از : اقدسیه، پاسداران، شهرآرا، شهران، نارمک، جوادیه، نواب، افسریه،انقلاب ،بهجت آّباد.
درمورد انجام این پیمایش از این منظر که کارمان علمی است یا نه، (چون این پرسشی است که هم برخی دوستان پژوهشگر رو در رو از ما پرسیدند و هم بسیاری از شنیده های غیر مستقیم! حاکی از آن بود) اطلاعات بیشتر را در گزارش تفصیلی کار ارائه داده ایم و از نقد مخاطبان مان نیز استقبال می کنیم.
برای انجام پیمایش کلیه مراحل آن داوطلبانه و توسط اعضای کمیته های مختلف کمپین ( مادران، رسانه، شهرستان ها، پی گیری داوطلبان) انجام شد. این افراد همه در جلسات توجیهی شرکت کردند و پیمایش پس از برگزاری جلسات توجیهی انجام شد. با توجه به کمبود پرسشگران و اقبال کم کمیته ها از دعوت کمیته رسانه، بعضی از پرسشگران ناچار شدند که در دو محله کار کنند .به طور کلی تعداد 17 نفر پرسشگر در 10محله کار پرسشگری را انجام دادند.
شناخت 8⁄18 درصدی مردمان از کمپین / پرسش های پیش رو
نتیجه ای که منتظرش بودیم شگفت زده مان کرد: در کل 8/18 درصد شهروندان تهرانی کمپین را می شناسند! این نتیجه با توجه به محدودیت های معرفی کمپین در یکسال گذشته، نتیجه ای قابل توجه و بیش از انتظار و حدس هایی است که پژوهشگران در ابتدای کار می زدند. شاید گفته شود که لابد چون کارتان علمی نیست و پرسشگرانتان تجربی هستند نتیجه چنین شده است اما باید بگوییم تمام مراحل کار پرسشگری به دلیل انتخاب پرسش های کوتاه که تنها به منظور درک شناخت یا عدم شناخت مردمان از کمپین بود جایی برای اعمال نظر یا دریافت جواب مثبت نداشت. انتخاب تصادفی افراد از سوی پرسشگران نیز امکان پیدا کردن افرادی را که کمپین را می شناختند به صفر می رساند. علاوه براین میزان شناخت مخاطب از کمپین برای ما به معانی محک زدن روش های ارتباطی مان و برنامه ریزی درست برای آن بود نه متوسل شدن به دستاویزهای پوپولیستی برای تبلیغ کمپین. نتیجه 8⁄18 درصد شناخت از کمپین برای ما، همان قدر لذت بخش بود که کم تاثیری رسانه اینترنتی کمپین در میان مردم غم انگیز. بسیاری از مردم نه امکان استفاده از اینترنت را دارند و نه آشنایی با این ابزار را و از این رو نیاز به رسانه های مکتوب و جلب توجه نشریات برای انعکاس خواسته های کمپین ضروری است.
در برابر این پرسش که نتیجه 8⁄18 درصدی چگونه حاصل شده است، متوجه ابزارهای ارتباطی مان شدیم. به این نتیجه که بیشترین شناخت مردم از کمپین نتیجه کار داوطلبان جمع آوری امضا و ارتباط چهره به چهره بامردمان است. دریافتیم بکار گیری روش هایی که به مثابه رسانه عمل می کنند در شناخت کمپین موثر است. ما در واقع در ارتباط چهره به چهره در نقش رسانه عمل می کنیم و به همین دلیل است که جمع آوری امضا نه تنها در راستای اهداف کمپین مهم است که در ارتباط گیری و رسانه ای عمل کردن بس تاثیرگذار است. و بازهم به همین دلیل است که روش پرسشگری درباره کمپین را به رغم نتایج مثبت یا منفی آن و به رغم خرده گیران علم جو روشی می دانیم که به مثابه رسانه عمل می کند. این که درمدتی کمتر از 10 روز و به رغم مشکلات امنیتی که برخی از پرسشگران را از دایره کار خارج کرد 17 پرسشگر نزدیک به هزار نفر از مردمان را حتی با واژه کمپین آشنا می کنند در این فضای بی رسانه پرترس شاید حتی بیش از رسیدن به شناخت 8⁄18 درصدی مردمان پر ارزش باشد.
تفاوت چشمگیر بین محله های تهران از نظر آگاهی از کمپین / ضرورت جمع آوری امضا بطور سیستماتیک
در میان 10 محله ای که پیمایش انجام شد نتایج دو محله چشمگیر بود. محله اقدسیه با 2⁄37 درصد بیشترین شناخت و محله نارمک با 0 درصد کمترین شناخت را نسبت به کمپین داشته اند. بنابراین تفاوت چشمگیری بین محله های مورد مطالعه از نظر آگاهی از کمپین وجود دارد. در محله اقدسیه بیشترین درصد آشنایی با کمپین(5/13درصد) ازطریق شبکه های ماهواره ای بوده است. نتایج به دست آمده برای برخی از پرسشگران نگران کننده بود. چرا که تصور می کردند در زمانه ایی که از هر نوع ارتباطی سناریویی ساخته می شود وصل کردن کمپین به خارج چندان دشوار نیست. در حالی که چنین نیست. این نتایج از نبود رسانه آزاد خبر می دهند. به علاوه، اخبار و فعالیت های کمپین یک میلیون امضا همان طور که در رسانه آن منتشر می شود قابلیت انتشار واعلام از هر رسانه دیگری را دارد، و کمپین تلاش دارد که صدای حق خواهی خود را از هر تریبونی اعلام کند حتی از تریبون های رسمی و حتی از سوی مخالفانش.
در نتایج حاصل از نحوه آشنایی با کمپین به تفکیک محلات مشاهده می شود که در محله نواب با 6⁄14 درصد بیشترین آشنایی با کمپین از طریق برخورد با داوطلبان صورت گرفته است. زیرا داوطلبان جمع آوری امضا در این محله بسیار فعال بوده اند. بنابراین این نتایج نشان می دهد که کار جمع آوری امضا در تهران باید بطور سیستماتیک و با برنامه ریزی های دقیق و متمرکز در محلات این شهر انجام شود. زیرا تاکنون جمع آوری امضا بدون برنامه ریزی خاصی انجام شده و افراد اکثراً بطور پراکنده و در محله هایی امضا جمع کرده بیشتر در آن سکونت داشته اند. همچنین با توجه به اینکه که حجم جامعه آماری این پژوهش کلیه شهروندان تهرانی و خیلی وسیع بود به این نتیجه رسیدیم که برای جمع آوری اطلاعات جزیی تر و دقیقتری جامعه آماری پیمایشهای بعدی را صرفاً مناطق شهر تهران انتخاب کنیم. در واقع تکرار پیمایش ها را به تفکیک مناطق در برنامه کار خود قرار دهیم تا برنامه ریزی های منطقه ای هم راحت تر صورت گیرد. روش چهره به چهره مؤثرترین روش در شناساندن کمپین / نیاز به رسانه مکتوب و حضور در رسانه های مکتوب از زمان آغاز به کار کمپین، سایت آن «تغییر برای برابری» به عنوان ابزار اطلاع رسانی این جنبش، از حرکت نایستاده است، علاوه بر آن روش چهره به چهره برای جمع آوری امضا روش غالب در کمپین برای ارتباط با مردم و جمع آوری امضا بوده است. در کنار این دو ابزار و روش، سایت ها و نشریات زنان، رسانه های مکتوب با در نظر گرفتن ممیزی های تو درتو وشبکه های ماهواره ای گاه اخبار کمپین را منتشر کرده اند. اما وقتی درباره نحوه آشنایی با کمپین یک میلیون امضا ازطریق گزینه هایی چون اینترنت، شبکه دوستان و آشنایان، برخورد با داوطلبان، مطبوعات، رسانه های جمعی و شبکه های ماهواره ای پرسش کردیم، بیشترین درصد آشنایان با کمپین را شبکه دوستان و آشنایان(5⁄6 درصد) تشکیل می دادند و به ترتیب برخورد با داوطلبان(9⁄4 درصد)، شبکه های ماهواره ای(8⁄3 درصد) اینترنت(2 درصد )، رسانه های جمعی (1/1درصد )و مطبوعات(5⁄0 درصد) بوده است. شایان ذکر است این درصدها نسبت به کل جامعه مورد مطالعه بدست آمده یعنی با در نظر گرفتن اینکه 2⁄81 درصد از افراد مورد مطالعه که کمپین را نمی شناختند. بدین ترتیب در میان آشنایان با کمپین بیشترین شناخت از طریق شبکه دوستان و بستگان حاصل شده است و کمترین شناخت هم مربوط به مطبوعات بوده است.
همان طور که در بالا اشاره شد نکته دیگری که ما را متوجه محدودیت هایمان کرد درصد پایین آشنایان با کمپین از طریق اینترنت بود. یعنی تنها حدود 2 درصد افراد آشنا با کمپین از طریق اینترنت کمپین را شناخته بودند. گزینه های برخورد با داوطلبان (9/4درصد ) و شبکه دوستان و آشنایان(5⁄6 درصد) درصد بالاتری را نسبت به گزینه شناخت از طریق اینترنت ( 2درصد) نشان می دهد. بر اساس این نتایج، روش چهره به چهره (شبکه دوستان و آشنایان و برخورد با داوطلبان) در ارتباط با مردم روش مؤثرتری در شناساندن کمپین بوده است. علاوه بر این با اینکه مهمترین ابزار رسانه ای و اطلاع رسانی کمپین سایت اینترنتی آن است و با وجود تلاشی که برای شناسندن کمپین از طریق سایت اینترنتی آن (تغییر برای برابری) و دیگر رسانه های حامی و اطلاع رسان می شود هنوز فعالیت در فضای مجازی جوابگو و کافی نیست و نیاز به یک رسانه مکتوب احساس می شود. این مسأله بدلیل دانش اندک، فراگیر نبودن فرهنگ استفاده از اینترنت و همچنین عدم دسترسی به آن در همه سطوح جامعه چندان دور از انتظار نیست.
با وجود مشکلاتی که در استفاده از رسانه های عمومی وجود دارد نیاز به فعالیت بیشتری داریم. ارتباط بیشتر با نشریات مکتوب و فعّالان مطبوعاتی برای انعکاس بیشتر خواسته های کمپین در رسانه های داخلی و خارجی صدایمان را بلندتر می کند. ارائه مقالات با موضوعات مربوط به فعالیت کمپین و خواسته های مطرح شده آن در بیانیه و دفترچه کمپین، و درج آنها در مجلات و نشریات پرتیراژی که مورد اقبال عامه مردم و خصوصاً زنان است می تواند آنها را به تحقق اهداف کمپین نزدیک کند. موضوع این مقاله ها می تواند در خصوص وجود نابرابریهای حقوقی و تاثیر آنها بر زندگی خانوادگی، آگاه کردن مردم و دعوت از آنان برای پایان دادن به نابرابریهای حقوقی با تمرکز بر روشهای جمعی و مسالمت آمیزی همچون جمع آوری امضا باشد. همچنین ابداع شیوه های اطلاع رسانی و استفاده از سایر روش های اطلاع رسانی ضروری است. ارسال خبرنامه های الکترونیکی بسیار تأثیر گذار است اما اگر منابع و امکانات اجازه دهد باید بر چاپ این خبرنامه ها و انتشار آنها در محافل تجمع زنان نیز سرمایه گذاری شود. علاوه بر این، نقش و انتشار مداوم خبرنامه کمپین و پخش آنها در کارگاه های آموزشی و شهرستان ها می تواند در کاهش این ارتباط موثر باشد. برای کاهش هزینه می توان فایل این خبرنامه ها را برای اعضا ارسال کرد تا هریک با هزینه خود به تعداد مورد نیاز تهیه و در بین دایره دوستان وآشنایان پخش کند.
برخی نتایج جانبی این پژوهش
در دسترس نبودن بیانیه / ضرورت ارتباط مداوم با شبکه دوستان و آشنایان از طریق گسترش کارگاه های غیررسمی
نتایج این پژوهش نشان می دهد که4/67 درصد افراد نمونه که با کمپین آشنایی داشته اند اظهار داشته اند که بیانیه را امضا کرده اند. بنابراین تقریبا نیمی از آنها بیانیه را هنوز امضا نکرده اند. در بسیاری موارد امضا نکردن بیانیه نه از سر مخالفت که در اثر دسترسی نداشتن به بیانیه بوده است.
در میان کسانی که از کمپین مطلع بودند با کسانی برخورد داشتیم که از طریق شبکه دوستان و آشنایان با کمپین آشنا شده بودند اما برای امضا به بیانیه آن یا دواطلبان جمع آوری امضا دسترسی نداشتند و نتوانسته بودند که بیانیه را امضا کنند. به نظر می آید که حلقه های شبکه دوستان و بستگان که اغلب از داوطلبین و فعالین کمپین شروع می شود باید به گونه ای سیستماتیک برای جمع آوری امضا برنامه ریزی کنند تا فعالین کمپین بیانیه ها را به دست این افراد برسانند. پیشنهاد می کنیم که اعضای کمپین بعنوان مبدأ این زنجیره ها، کمپین را به گونه ای منظم تر به آشنایان و بستگان خود معرفی کنند. در واقع با این شیوه علاوه بر انتشار خبر، جنبه عملی و هدف عینی کمپین یعنی جمع آوری امضا نیز برآورده می شود. پیشنهاد عملی ما برای رسیدن به این هدف برگزاری و تقویت کارگاههای آموزشی خانوادگی(غیررسمی) است. نکته دیگر این است که محلها و محافل زنان که پتانسیل جمع آوری امضا را دارند چنانکه باید شناخته نشده اند و یا مورد استفاده قرار نگرفته اند. مهمانی ها و دوره های زنانه، مراسم مذهبی نظیر ختم انعام، فروشگاههای فروش لوازم و لباس های زنانه، آرایشگاه ها و خیاط خانه ها و… باید بیشتر از قبل مورد توجه قرار گیرد.
بی کنشی فعال / ضرورت نشان دادن قدرت یک امضا در ارتباط چهره به چهره
«آیا شیوه هایی چون جمع آوری امضا می توان به خواسته های چون تغییر قوانین دست یافت؟» این پرسشی بود که از کسانی که کمپین را می شناختند پرسیده می شد. درصدهای مربوط به رابطه میان کسانی که کمپین را می شناخته اند و کسانی که معتقد بوده اند که با این روش می توان به اهداف مورد نظر دست یافت هم نشان می دهد تعداد کسانی که معتقد بوده اند کمپین موفق می شود و به اهداف خود می رسد بیشتر از کسانی بودند که آن را ناکام ارزیابی می کرده اند. البته اختلاف درصد میان این افراد چندان زیاد نیست یعنی 7⁄54 درصد آشنایان با کمپین در مقابل 2⁄44 درصد از آنان معتقدند که کمپین در نهایت موفق خواهد شد.
نکته ای شاید غم انگیز که بیشتر در مشاهدات مان ثبت شد نه در پرسشنامه، بی کنشی بیشتر اعضای جامعه آماری بود. چه آنها که نظر منفی به موفقیت کمپین داشتند و چه آنان که وقتی پس از پایان تکمیل پرسشنامه می پرسیدند کمپین چیست و ما برایشان از فعالیت و اهداف کمپین و روش جمع آوری امضا می گفتیم، واکنش هایی متفاوت اما گاه مشابه در نتیجه داشتند. بیشترین واکنش بیان این پرسش بود:” فایده ای هم دارد؟” یا “ یعنی میشه؟” ، برخی می خندیدند که “خودتان را سرکار گذاشته اید”،”شورجوانی است و دیوانگی “ یا می ترساندند که ” خدا هم نمی تواند قانون اینها را عوض کند” یا موضع می گرفتند که “ مشکل خود ما زن ها هستیم نه قانون” و حکایت زنان شوهر گول زن را برایمان می گفتند، یا دعایمان می کردند “ بلکه شما زنان را نجات بدید” …. در واقع هیچکدام به سهم و نقش و قدرت مشارکت شان برای تغییر موقعیت نابرابر قانونی باور نداشتند، و ما دراین میان به ضرورت و اهمیت بیشتر رابطه چهره به چهره و نشان دادن قدرت یک امضا به مثابه یک کنش به مخاطبانمان پی می بردیم، با این امید آن که امروز کار ما را بیهوده یا دیوانگی می خواند بعدتر به این دیوانگی می اندیشد و بعدتر .
کاستی های راهی که پیمودیم / جسارت نترسیدن از بزرگی کار
1- از محدودیتهایی که در روند اجرای طرح وجود داشت می توان به عمده ترین آنها یعنی مشکلات مالی و امنیتی اشاره کرد که در کلیه مراحل اجرا، با آن روبرو بوده ایم و در بسیاری موارد منجر به تغییر تصمیمات شد. از جمله، به دلیل در اختیار نداشتن منابع مالی و همچنین روح حاکم بر کمپین یعنی داوطلبانه بودن کلیه فعالیتها، کل روند پرسشگری با افراد داوطلب انجام شد. بدیهی است این افراد با محدودیتهای زمانی روبرو بوده و از طرفی در زمره پرسشگران حرفه ای به حساب نمی آیند با این حال سعی نمودیم که با جلسات توجیهی مفصل این نقیصه را تا حد امکان برطرف کنیم. از طرفی محدودیت های مالی امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی را نیز سلب کرده بود. اطلاعاتی که به صورت رایگان از سوی موسسات مربوطه در اختیار قرار می گیرد در بیشتر موارد ناکافی، کلی و ناقص است.
2- به دلیل تحدید فضای عمومی به بهانه های مختلف از سوی نیروهای امنیتی، امکان آنکه پرسشگران با فراق بال نمونه خود را انتخاب کنند یا در مکان های عمومی به صحبت با افراد بپردازند نبود. کمااینکه برای یک تیم از پرسشگران مشکلاتی به وجود آمد که خوشبختانه برطرف شد اما کار تحقیق را چند روزی به تعویق انداخت. سایه نگرش ها و توجیهاتی که اغلب در انجام کارهای پیمایشی در گذشته نیز وجود داشته است باعث می شد که ما حداکثر تلاشمان را بکنیم تا طرح بدون هیچ هزینه امنیتی برای اعضا و پرسشگران انجام شود.
3- پرسشنامه طراحی شده بر اساس حداقل موارد بوده است و همین باعث می شود که امکان تحلیل و ایجاد فرضیه های تبیینی نباشد به هر حال با توجه به نکات ذکر شده در بند پرسشنامه از آن گزیری نبود.
4- بزرگ بودن نمونه و اینکه اغلب پرسشگران در این مورد تازه کار بودند مشکلاتی را به وجود می آورد و باعث تحمیل پاره ای محدودیت ها بر آن می شد. محدودیت ها که با توجه به تجربیات حاصل شده در این باره در طرحهای بعدی می توان از آن اجتناب کرد. البته نمی توان ادعا کرد که این مورد سوگیری هایی در انجام کار به وجود نیاورده است، اما به دلیل واضح و شفاف بودن پرسشنامه و بسته بودن سوالات آن نمی تواند تغییر قابل توجهی بر آن داشته باشد. به نظر می رسد در طرح های بعدی، چنانچه نیاز به سوالات باز باشد ابتدا یک کار مقدماتی توسط افراد کار آزموده تر انجام شود تا در جلسات توجیهی به همه آنچه که ممکن است پرسشگران با آن برخورد کنند اشاره شود.
5- در نهایت باید گفت هر چند ما در این کار به ضعف ها و کاستی های خود اذعان داریم اما این را هم نباید از نظر دور داشت که انجام پیمایشی دراین سطح و با کمترین امکانات، گرچه کاری به نظر ناشدنی می نمود اما ناممکن نبود. در کمپین یک میلیون امضا که زاده جسارت و همت نسل های مختلف زنان این سرزمین است آموخته ایم که از بزرگی کارها نهراسیم. آموخته ایم که با برآورد امکانات موجود و اتکا به نیروهای مشتاق و برابری خواه هر کار بزرگ و به ظاهر نشدنی را امکانپذیر وشدنی کنیم. و با همین همت بود که گام در این راه گذاشتیم، گامی که در مقایسه با کار بزرگ و دشوار کمپین یک میلیون امضا سهل است گرچه جسارت و عشق می خواهد. این مهمترین و با ارزشترین دستاوردی است که ما مجریان این پیمایش بدست آورده ایم.
پی نوشت:
پرسشگران پیمایش: خدیجه مقدم، ناهید میرحاج (کمیته مادران) ، نفیسه آزاد، پروین اردلان، سیما حسین زاده، نوشین کشاورز نیا، راحله حسینی، مریم مالک (کمیته رسانه)، زهره امینی، مریم خیابانی، افسانه شفیعی، فریبا فیاضی، نیلوفر مهدیان (کمیته پیگیری داوطلبان) ، جلوه جواهری (کمیته شهرستان ها)، سمیه رشیدی، نازلی فرخی، سمیه فرید( کمیته آموزش).