جنگ‌طلبان در جمهوری اسلامی

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

تهدیدها علیه جمهوری اسلامی گستره و شدت و عمق بیشتری یافته است. مروری اجمالی بر اخبار و رویدادهای چند هفته‌ی اخیر، هر ناظر پیگیری را متوجه این وضع می‌کند.

اگرچه در روزهای اخیر برخی شخصیت‌های حقوقی سیاسی و نظامی در غرب (از وزیر دفاع آمریکا و وزیر خارجه فرانسه تا ناتو) کوشیده‌اند بحث حمله‌ی نظامی به ایران را علی‌الحساب منتفی بخوانند، ولی واقعیت همان است که بارها توسط مقام‌های ارشد سیاسی و نظامی غرب مورد تاکید قرار گرفته است: “همه‌ی گزینه‌ها (و ازجمله برخورد نظامی) مطرح است.”

صرف‌نظر از آنچه در غرب می‌گذرد و دست ناظران و تحلیل‌گران، عمدتا از حقیقت آن، خالی است، و مستقل از اینکه در جدول زمانی “غرب”، مواجهه‌ی نظامی با حاکمیت خودکامه و اقتدارگرای مسلط بر ایران، در کدام نقطه قرار گرفته، نکته‌ی قابل تأمل و مهم، چگونگی تعامل صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی با وضع بحرانی کنونی است.

اگر این نکته را مفروض بدانیم که تدابیر و نحوه‌ی عملکرد یک حاکمیت دموکراتیک در ایران، با خروجی یک حاکمیت اقتدارگرا متفاوت است، و این تفاوت، بر کنش غرب در قبال ایران نیز موثر خواهد بود (در یک وضع فرضی)، پس، ارزیابی نوع نگاه صاحبان قدرت در ایران به “جنگ” و تشدید بحران‌های کنونی تا سقف رویارویی نظامی، بسیار مهم خواهد بود.

آیا در حاکمیت کنونی، جریان “جنگ‌طلب”ی وجود دارد؟ آیا اقتدارگرایان در جمهوری اسلامی، “جنگ طلب”اند؟ اساسا آیا می‌توان تمام لایه‌های اقتدارگرا را “جنگ طلب” دانست؟

به این پرسش‌های مهم، نمی‌توان پاسخ قاطع و مختصر داد؛ چنانکه اقتدارگرایان در ایران را نمی‌توان ذیل یک دسته‌بندی کلی و اجمالی، صورت‌بندی کرد. اما به نظر می‌رسد اقتدارگرایان (راست‌ها) در دو جریان عمده قابل رصد هستند: اقتدارگرایان میانه (راست محافظه‌کار) و اقتدارگرایان افراطی (راست رادیکال).

 

الف. موضع اقتدارگرایان میانه (راست‌ محافظه‌کار)

این جریان را می‌توان شامل بخش‌های سنتی و میانه‌ی راست و محافظه‌کاران در ایران دانست؛ جریانی که اجمالا در جمعیت موتلفه‌ی اسلامی، جامعه روحانیت مبارز، و دیگر جمعیت‌های همسو و مشابه، یا همفکر با شخصیت‌های حقیقی چون علی اکبر ولایتی و محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی صورت بندی می‌شوند یا می‌توان روزنامه‌ای چون “رسالت” را ارگان آنان دانست. اغلب لایه‌های این جریان با حوزه‌های بوروکراتیک، اقتصادی، کارشناسی-اجرایی، و منافع (منزلت، ثروت و قدرت) گره خورده و مترتب با آنها، در رابطه‌ای وثیق‌اند. این جریان، البته شامل طیف‌های “عمل‌گرا” و “صول‌گرا”ست.

به نظر می‌رسد اغلب لایه‌های جریان مزبور، به دلیل ویژگی‌های پیش گفته، ورود در یک عرصه‌ی پرهزینه (چون جنگ) را مخل پروژ‌ه‌های اقصادی و ایدئولوژیک (اصول‌گرایانه) و سیاسی-بوروکراتیک (عمل‌گرایانه)شان ارزیابی می‌کنند. این جریان نشان داده که می‌تواند با توجیه های مختلف، و با هر هزینه‌ای، از بروز یک نزاع پرهزینه‌ جلوگیری کند. این تلاش البته با نقطه عزیمت ضرورت تداوم حضور آنان در ساخت قدرت پی گیری می شود.

 

ب. موضع اقتدارگرایان افراطی (راست رادیکال)

جریان مزبور (که می‌توان آنان را تمامیت‌خواهان مسلط در حاکمیت دانست) در سامانی امنیتی ـ– نظامی ـ– رانتی صورت‌بندی می‌شود. این جریان پیرامون رهبر جمهوری اسلامی و هم‌دوش وی، بخش واجد هژمونی در جمهوری اسلامی است. شاید بهترین شاخص‌ها برای این جریان، حسین شریعتمداری و “کیهان” باشد که به‌مثابه‌ی بخش کوچکی از کوه یخی از آب بیرون زده و خود را تبیین می‌کند. برخی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران و بسیج (چون سردار نقدی)، چنین ویژگی و نمایی دارند.

آمیختگی عمیق پروژه‌های سیاسی ـ– امنیتی ـ- نظامی این جریان با پروژه‌های اقتصادی، وضع متناقضی برای آنان ایجاد کرده است. ایشان از یک‌سو حیات خود را با بسط ایدئولوژی خود و تداوم نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه و نیز حذف منتقدان و “غیرخودی”ها تعریف کرده‌اند، و از سوی دیگر منافع اقتصادی آنان و شراکت‌شان در پروژه‌های اقتصادی غریب متکی بر دولت رانتی، آنها را به ناچار “واقع بین” کرده است.

هسته مرکزی این جریان ماندگاری خود را نه بر اقتداری دموکراتیک، که بر استیلایی نظامی ـ– امنیتی مبتنی کرده است. سلطه بر جامعه مدنی ایران با سرکوب و سلاح‌هایی که بوی نفت می‌دهد، و گردن‌کشی و رجزخوانی در عرصه بین‌الملل برای غرب، از همین منظر معنادار می‌شود؛ چنانکه حتی پیگیری پروژه‌های مخفی هسته‌ای ـ– نظامی برای آنان قابل توجیه می‌نمایاند.

از همین روست که بعید به‌نظر می‌رسد حتی این جریان نیز از یک مخاصمه‌ی تمام و کمال استقبال کند؛ نه رهبر جمهوری اسلامی و نه بخش‌های متوهم و رادیکال در طیف تمامیت‌خواه، درگیر شدن در جنگی چون عراق و افغانستان و لیبی را نه در میان مدت و طولانی مدت به صلاح خویش می‌دانند، و نه برآورد مثبتی از “هزینه ـ– فایده”ی وقوع آن دارند. این اما بدان معنا نیست که آنان از “وضع بحرانی” و “موقعیت نیمه جنگی و تهدیدآمیز” و حتی یک “نزاع موقت” (چنانکه در جنگ 33 روزه رخ نمود) استقبال نکنند. این فضا، بستری برای راست رادیکال ایجاد خواهد کرد که همچون سه دهه‌ی پیش، بخش مهمی از بی‌کفایتی‌ها و سوء مدیریت‌ها و فسادها و سوء استفاده‌های خویش را بپوشاند و به حاشیه براند، منتقدان و مخالفان را یکسره سرکوب کند؛ برای بسط انسداد سیاسی و تعمیق اختناق در جامعه مدنی، مستمسکی خوب داشته باشد؛ به گمان خود، باب مذاکره از موضع قدرت را با غرب بگشاید؛ و به زعم خویش، خود را برای میان مدت تثبیت کند.

این جریان که با دو شاخصه‌ی مهم “تقدیس‌گری خشونت” و “تحریف‌گری حقیقت” مشخص می‌شود، در مواضع احمدی‌نژاد و باند همراه وی نیز قابل رصد است؛ اما با توجه به تضعیف بیش از پیش موقعیت احمدی‌نژاد در ساخت سیاسی قدرت در جمهوری اسلامی (و به‌ویژه در بخش نظامی-ـ امنیتی آن) بعید به نظر می‌رسد که او و همراهانش اساسا واجد تاثیرگذاری معنادار در حوزه‌های استراتژیک چون تحقیقات هسته‌ای ـ– نظامی و اتخاذ تصمیم برای درگیر شدن در جنگ باشند. هرچند ادعاهای متوهمانه و مواضع تحریک کننده و رجزخوانی‌ها و رویکردهای ایدئولوژیک احمدی نژاد نیز به قدر لازم برای منافع ملی خطرساز است.

تمامیت‌خواهان (راست رادیکال/ اقتدارگرایان افراطی) نه شجاعت صدام را دارند، نه بنیادگرایی بن‌لادن را؛ آنان به‌قدر لازم عمل‌گرا هستند، ولی ماهیت و مضمون رویکرد سیاسی ـ- ایدئولوژیک ایشان (تمامیت‌خواهی) و محاسبات نابخردانه و متوهمانه‌شان (که گاه شانه به شانه‌ی قذافی می‌ساید) نزاع نظامی و درگیر شدن در یک جنگ محدود را برایشان به‌عنوان یک “گزینه”، همواره دلفریب نگاه می‌دارد.

تمامیت‌خواهان الزاما “جنگ طلب” نیستند، اما بخش‌هایی از آنان، چنان که بیان شد، مدت‌هاست به مدد پول نفت و اقتصاد زیرزمینی و قاچاق و پول‌‌های کثیف و سیاه، زمینه‌های یک جنگ و رویارویی نظامی را مستقیم و غیرمستقیم فراهم آورده‌ و می‌آورند. خریداری یا سرمایه‌گذاری در حوزه‌ی تجهیزات نظامی و حتی اتمی، برخی ادعاهای ایدئولوژیک، سیاست‌های تمامیت‌خواهانه و رجزخوانی‌های نابخردانه را در ایشان تقویت کرده است.

 وسوسه‌ی هولناک “مقابله با دشمن و استکبار جهانی در یک رویارویی نظامی محدود” اما، نه تنها برای آنان، که می تواند برای منافع ملی و تمام کشورهای منطقه و جهان غرب، فاجعه‌خیز باشد.