گفت و گویی بلند با مدیر روابط بین الملل شبکه ی پر حاشیه ی فارسی وان، مطلبی از مجید نفیسی باب تعابیر متفاوت از مرگ در ادب فارسی و دیگر از این دو کتابی درباره ی سفر نخستین روشنفکران ایرانی به فرنگ…
«فارسی وان» کجاست و آن کیست؟
آرش حسننیا
برخی ناقدان فرهنگی در ایران می گویند جدا از هر قضاوت مثبت و منفی، کارنامه یک ساله شبکه تلویزیونی ماهواره ای فارسی وان این شبکه را به پدیده ای رسانه ای تبدیل کرده است. از جمله به علت پخش سریال های تلویزیونی دوبله شده به فارسی، عمدتاً ساخت کلمبیا، مکزیک، کره جنوبی و آمریکا برای مخاطبان ایرانی، افغان و تاجیک.
پدیده ای که هم در سالگرد تاسیس هدف پارازیت قرار گرفت و هم در سال گذشته با دو نوع انتقاد از دو جنس گوناگون روبهرو بوده است:
منتقدان مستقل ایرانی به محتوا و شکل ارائه کار از جمله کیفیت دوبله سریال ها خرده گرفته اند.
از سوی دیگر محافل حکومتی نزدیک به سنت گرایان ایران به این شبکه اتهام های سیاسی زده و به آن حمله لفظی کرده اند. وب سایت خبر آنلاین، بازتاب دهنده برخی دیدگاه های نزدیک به علی لاریجانی، رئیس مجلس، این شبکه تلویزیونی را از سویی وابسته به روپرت مورداک، رئیس نیوز کورپوریشن و کلان سرمایه گذار در شبکه های تلویزیونی ماهواره ای، صنعت سینما و اینترنت دانسته و از سویی دیگر زمینه ساز فرهنگ سازی غلط و عادی سازی مسائل غیرمنطقی در جامعه مسلمان مثلاً از طریق ترویج الگوهای رفتاری در خانواده های بی سامان و لجام گسیخته… ترویج عادی جلوه دادن خیانت به همسر… و بی اهمیت جلوه دادن احترام به پدر و مادر.
احمد کمیل، مدیر روابط بین الملل و مشاور ارشد گروه رسانهای مووی درباره ماهیت شبکه تلویزیونی ماهوارهای فارسی وان با آرش حسننیا گفتوگو کرده است؛
آقای کمیل! یکی از بزرگترین اتهاماتی که شبکه تلویزیونی فارسی وان در ایران با آن روبهرو است، «ارتباط و انتساب این شبکه به صهیونیست ها و آقای مورداک»، یکی از بزرگترین سرمایه گذاران در عرصه رسانه است. آیا واقعاً شبکه فارسی وان متعلق به آقای مورداک است؟
احمد کمیل: اتهامات بیشتر فصلی بود. یعنی در هر فصلی از فواصل سیاسی برچسب هایی زده شده به فارسی وان. این برچسب ها گاهی وابستگی فارسی وان را به جنبش سبز تلقی می کردند، گاهی به دولت اسلامی و شخصیت های سیاسی داخل ایران و افغانستان و اخیراً هم اتهاماتی را به آقای مورداک و مجموعه یهودها دارند که شدیداً تکذیب می کنم. پارتنر اصلی ما استار است و نیوز کورپوریشن که ظاهراً اینها یک شراکت هایی با فاکس نیوز دارند که مال آقای مورداک هست و فاکس نیوز هم یک مجموعه خصوصی است و صرفاً برای آقای مورداک نیست. یک مجموعه سهامی عام است. ما در حقیقت مشارکت اصلی مان با استار است و تکذیب می کنیم که هیچ گونه وابستگی یا رابطه مستقیم با آقای مورداک نداریم.
پس صاحبان اصلی این شبکه چه کسانی یا چه شرکت هایی هستند؟
گروه رسانهای مووی به عنوان یکی از گلهای رسانهای خصوصی در منطقه مطرح است و چهار شبکه تلویزیونی و یک ایستگاه رادیویی دارد و چندین پروداکشن تولیدی و سایت های خبری، که مقر اصلیاش در داخل افغانستان است. در سال ۲۰۰۲ آغاز به فعالیت کرده و همینطور در طرح های توسعه اش شبکه هایش را اضافه کرد که اخیراً شبکه فارسی وان را راه انداخت که از کویت برای افغانستان، تاجیکستان و ایران برنامه پخش می کند. مالک اصلی شبکه فارسی وان گروه رسانهای مووی و استار پن است.
منتقدان در داخل ایران این شبکه را متهم می کنند که با پخش سریال های خاص قصد دارد تا بنیان های خانوادگی، ارزش های اجتماعی حاکم بر جامعه ایران را که در سی سال گذشته به خصوص روی آنها تبلیغ شده، ویران کند. آیا شما این اتهام را قبول دارید؟
سریال هایی که تا به حال از طریق فارسی وان پخش شده، انتخابشان به هیچ عنوان مغرضانه نبود. چون گذشته از اینکه ما مسلمان هستیم، مجموعه ما مجموعه مسلمان است و در راس ما مدیران مسلمان وجود دارند و مخاطب ما هم مسلمانان و خانواده هاست. اینها سریال هایی نیست جز سریال هایی که از طریق شبکه صدا و سیما هم پخش می شود. منتها فرقش اینست که این در یک سرزمین دیگر تهیه شده و در سرزمین دیگر دوبله شده، و سوژه ها همان سوژه هایی است که در هر سه کشور مسلمان پخش می شود. ما واقعیت های عینی جامعه را نباید کتمان کنیم. اگر سریال های ما ضد ارزشی تلقی می شود، باید نصف پر لیوان را ببینیم. چرا نمی آییم قضاوت های مثبت نمی کنیم. فرض کنید اگر موضوع اخلاقی مطرح است، بیشتر عوارض آن رابطه اخلاقی را بررسی می کنیم. ولی متاسفانه قضاوت ها خیلی منفی است چون جو را رسانه های داخل ایران منفی کرده اند. در حالی که اگر فرض کنیم قصد [براندازی] بنیادهای خانوادگی و فرهنگی را داشته باشیم، مخاطب خانواده های خود ما هستند. چیزهایی نیست که اولین یا آخرین سریال ها باشد. اینها چیزهایی بوده که انتخاب شده و ممکن است تا یک ماه دیگر خیلی از این سریال ها تمام شود. در انتخاب بعدی ما ممکن است تجدید نظر کنیم. ما دنبال امتیاز طلبی از جمهوری اسلامی نیستیم. ولی حداقل خواهان توقف اعتقادات نادرست هستیم. در کل گذشته از هرچیزی فرهنگ ایران به آن غنامندی خودش رسیده که یک سریال و یا یک فیلم کوچکترین تاثیری در آن داشته باشد. شدیداً اینها را سانسور می کنیم. سانسور ما در حد بالاست که هیچ یک از شبکه های فارسی زبان خارج در این حد سانسور ندارند. ولی متاسفانه خیلی از شبکه های دیگر هست که این سانسورهایی را که ما داریم، ندارند. خیلی راحت کار می کنند و در داخل هم دفاترشان فعال است و هیچ کاری هم نه جمهوری اسلامی به آنها دارد و نه رسانه های ایران.
شما بسیاری از صحنه های این سریال ها را سانسور می کنید. اما تم اصلی و فصل مشترک سریال های شما موضوعات واحدی است: تجاوز، رابطه نامشروع و خارج از قاعده قانونی و خانوادگی و خیانت فصل مشترک این سریال ها است. البته در هر سه جامعه هدف شما، ایران، افغانستان و تاجیکستان جزو تابوهای فرهنگی و اجتماعی است. آیا واقعاً ما باید بپذیریم که این انتخاب ها و فصل مشترک هایی که یاد کردم، کاملاً اتفاقی بوده یا هدفمند انتخاب شده؟
انتخاب اینها خیلی اتفاقی بود. چیزهایی است که موضوعات روز است اعم از جامعه اسلامی یا غیر اسلامی. ولی فراموش نکنیم که همان چیزهایی را که مطرح کردید، جزو واقعیت های عینی جامعه است. نه تنها در ایران، در افغانستان هم هست در تاجیکستان هم هست. در کشورهای غیرفارسی زبان هم این اتفاقات می افتد. ولی ما امیدواریم که بیننده ها خوب قضاوت کنند و خوب بیاموزند. بیشتر اینها جنبه های آموزشی دارد که ما یک آگاهی به خانواده ها که مواظب باشید. گفتم در تمام جوامع هست. چیزهایی بوده که در اروپا مد حداقل پنج-شش سال پیش یا ده سال پیش بوده. خریداری و انتخابش هم اتفاقی بوده.
در صحبت هایتان از بازنگری در سیاست های شبکه وان گفتید. این تصمیم نتیجه فشارها و تبلیغات داخل ایران و احتمالاً پارازیت های ارسالی در هفته های گذشته روی موج شبکه شما بوده یا تصمیم کلان مدیران شبکه فارغ از این فشارها و اتفاق ها است؟
البته در کل در نظر داریم که پروژه ها یک مقدار عام پسند شود. یعنی با توجه به نوع نگرشی که در داخل مجموعه ما وجود دارد، و از یک طرف ما در کمتر از یک سال موفقیت کسب کرده ایم که در سطح دنیا حدود ۵۰ میلیون بیننده داریم. بیننده های ما اکثراً خانواده ها هستند. دیدگاه این خانواده ها هم خیلی متفاوت است. خیلی از اینها از ما انتقاد می کنند که چرا سانسور می کنید. خیلی ها وجود دارند که معتقدند سانسور در همین حد کافی است. ولی در صد کمی شاید وجود داشته باشد که شما سانسور را بیشتر کنید. چون بیشتر از این سانسور شود، محتوا از بین می رود. در کل -نه فقط به خاطر فشارهایی که وجود دارد- باید یک کم متفاوت تر از گذشته باشیم. این تفاوت ممکن است چیزی نباشد که ما کل برنامه را عوض کنیم. ولی دلیلش فشار نیست. و راه حل این نیست که ما یک دولت یا رسانه در ایران تبلیغات منفی کند و ما هم بیاییم اهداف خودمان را تغییر دهیم. اهداف همان بحث زبان بوده که سعی کردیم بیشتر زبان فارسی را گسترش دهیم. ولی با توجه به امکانات کمی که در مجموعه ما وجود داشت، نتوانستیم تولید کنیم. حداقل بخواهیم برای یک سال یا دو سال فیلم و سریال داشته باشیم و بعد بیاییم بحث زبان فارسی را مطرح کنیم. متاسفانه با توجه به این وضعیتی که خودتان شاهد هستید، پارازیت و تبلیغات نادرست راه حل نیست. پیشنهاد ما اینست که به جای تخریب کردن بنشینیم تفاهم کنیم. با هر سازمانی که در داخل ایران هست. ما توافقاتی با داخل افغانستان داشتیم. باز هم ما این روحیه انعطاف پذیری را در داخل سازمان مان داریم که بیاییم هر آن چیزی را که ضد ارزشی و ضد فرهنگی است، حذف کنیم و به جایش سریال های و برنامه هایی که عامه پسند و همه پسند باشد، انتخاب کنیم.
یعنی وارد گفت و گو با مسئولان جمهوری اسلامی برای همکاری مشترک هم شده اید؟ آنها چه پاسخی دادند؟
نه. ما اصلاً به شکل رسمی در این راستا تلاشی نکرده ایم. ولی نگرانی ها را متوجه شده ایم. نگرانی ها برحق است و می پذیریم. در کل ما این آمادگی را داریم که در صورتی که صدا و سیما یا هر سازمان دیگر که تمایل داشته باشد، ما این آمادگی را داریم. فعلاً به صورت رسمی نه مذاکراتی صورت گرفته و نه مکاتباتی صورت گرفته است. برنامه ای هم نداریم. ولی در صورتی که تمایل باشد، ما رسماً اعلام می کنیم که آماده مذاکره هستیم.
چرا کیفیت دوبله سریال های شما تا این اندازه پایین است؟
دوبلورهای ما بیشتر آماتور هستند. ولی تلاش هایی صورت گرفته و نسبت به اوایل خیلی بهتر شده و اینها تحت آموزش است. بیش از ۱۰۰ نفر تحت آموزشاند که انشاءالله تا شش ماه دیگر دوبله های ما به مراتب بهتر خواهد شد. ولی دوبله چیزی نیست جز عادت. یعنی صدایی که دوبله می شود بیننده ها تقریباً عادت کرده اند. این موضوع به عنوان مشکل مطرح نبوده. برای هر رسانه بزرگترین سرمایه بیننده است و ما بیشترین بیننده را داشتیم. با همین دوبله ها بیش از ۵۰ میلیون بیننده داریم.
اما گاهی بوده که یک شخصیت در سریال های شما صدای واحدی نداشته و در هر قسمت بیننده شبکه شما صدای جدید از یک شخصیت واحد را شنیده و این حتماً آسیب می زند.
اینکه صداها قطع می شود به دلایل مشکلاتی که داشتیم. مسافرت بوده یا مریضی داشته و به هر دلیلی. دوم اینکه دوبله های ما چیزی نیست که از قبل تهیه شود. مثلاً از یک ماه پیش یا بیست روز پیش. در حقیقت ما آناً دوبله داریم. یعنی اگر سریالی که امشب هست ما روز دوبله اش را انجام دادیم. گروه دوبله ما کوچک است ولی به نسبت امکاناتشان خیلی خوب کار کردند. ما به عنوان مدیران این مجموعه از این کار راضی هستیم. ولی در کل به خاطر تنوع بیشتر و بهتر شدن دوبله ها تلاش داریم.
دوبلورهای شما ایرانی هستند یا فارسی زبانان افغان؟
بیشتر کسانی هستند که سالیان سال در ایران زندگی کرده اند و مهاجرینی که از ایران برگشته اند. اینها تحت آموزش قرار گرفته اند. اکثراً افغان هستند. بله.
تلویزیون؛ پدیدههای خارجی، سانسور داخلی
و اما علت حساسیت محافل سنت گرای حکومتی ایران به محتوای سریال های خارجی دوبله شده به فارسی که از خارج از ایران و از طریق ماهواره پخش می شوند، چیست؟ تماشاگران ایرانی که به این گونه برنامه ها روی می آورند، به دنبال چه می گردند و عیار فرهنگی این کالاها در چه حد است؟ نویسنده کتاب مهارت های ارتباطی چاپ تهران که اکنون مقیم شهر سانفرانسیسکو آمریکا است، به پرسشهای امیرمصدق کاتوزیان پاسخ می گوید. امید معماریان، فارغ التحصیل رشته روزنامه نگاری چند رسانه ای از دانشگاه برکلی کالیفرنیا، میهمان این هفته پیک فرهنگ است.
آقای امید معماریان! اول بگویید علت حساسیت محافل سنت گرای محافل حکومتی ایران به این سریال های تلویزیونی که شبکه های ماهواره ای فارسی زبان از خارج از کشور پخش می کنند، چه می تواند باشد؟
امید معماریان: به نظر من مهمترین عامل به چالش کشیدن وضعیت سانسور در رسانه های داخل کشور است. سانسور در ایران فقط در حوزه مسائل سیاسی و خبرهای مربوط به فعالان سیاسی اعمال نمی شود. در رسانه های کشور و به خصوص در صدا و سیما و رادیو سانسور در مورد مفاهیم اصلی زندگی مانند عشق، عشق وزیدن، دوست داشتن، خیانت کردن، دزدی، مشکلات جامعه و همه اینها اعمال می شود و آن چیزی که در نهایت روی آنتن قرار می گیرد، یک تصویر کج و معوج از واقعیت زندگی است. بنابراین آن چیزی که در رسانه های ایران می بینیم یک ترکیبی است از یک زندگی غیرواقعی. بر خلاف آن در جوامع غربی که آزادی بیشتری وجود دارد و کارگردانها و اهل رسانه فضا و امکانات بیشتری دارند برای طرح مسائل، شما بی پرده زندگی ها را می بینید که ممکن است زندگی همسایه تان باشد، زندگی خودتا باشد، زندگی کسی باشد که درباره اش شنیدید. تمام مسائل اجتماعی و انسانی در موردش بحث می شود، اتفاق می افتد. مثل خیانت، مثل دوست داشتن، مثل فداکاری، مثل ایثار و مشکلات عمده ای که ممکن است در روابط اجتماعی افراد با هم باشد. بنابراین این اتفاقی که الان می افتد و حساسیت ایجاد می کند به خاطر اینست که موضوع سانسور پدیده های مختلف روابط اجتماعی را به چالش می کشد. این برای مسئولان رسانه ای جمهوری اسلامی یک خورده تحملش دشوار است.
خیلی از این مواردی را که گفتید در کشورهای دیگر اسلامی و آسیایی هم تابو است و آنها هم نمی خواهند که بدآموزی شود از طریق تولیدات رسانه ای و فرهنگی. آنها چه کار می کنند که ممکن است تفاوت هایی با ایران داشته باشد؟
به هر حال کشورهایی که حساسیت شبیه ایران دارند، اگر نگاه کنید به رسانه هایشان، مثل برخی از کشورهای عربی یا کشورهای اسلامی می بینیم که آنها در تولیدات رسانه ای شان یک چنین نگاه هدایت آمیز به برنامه های تولید خودشان دارند.
منتها کشورهای آسیایی مثل کره، ژاپن و چین هم هستند که غیر اسلامی اند ولی این حساسیت ها توی آنها هست.
این بخش دیگر از ماجراست. به این ترتیب که کشورهای مختلف، ارزش ها و هنجارهای مختلفی بر روابط بین آدمهایشان برقرار است. بر اساس آن هنجارها و ارزش ها است که کارگردانان، تهیه کنندگان و تولید کنندگان فیلم می سازند. عموماً برای آن کشور ساخته می شود. وقتی فیلمی که در آمریکا ساخته می شود و در انگلیس ساخته می شود، به کره می رود، کره با ارزش ها و هنجارهای دیگری برخورد می کند. بنابراین ممکن است که این هنجارها با هم نخوانند و تعادل نداشته باشد و مسئولان فرهنگی آنجا نگران باشند که آن چیزهایی که پخش می شود و مردم دریافت می کنند، در درازمدت روی هنجارها و ارزش های جامعه شان تاثیر بگذارد. و چون آن ارزش هایی که وارد می شود، محلی نیست، و زمینه بروز و ظهور ندارد در جامعه مقصد، بنابراین نگران اند که با چالش های فرهنگی و اجتماعی در کشور خودشان مواجه شوند.
اینکه این گونه تولید های رسانه ای در ایران مخاطب پیدا می کنند، چه چیزی را درباره وضعیت فرهنگی ایران نشان می دهد؟
اگر این تئوری را قبول داشته باشیم که این یک واکنش به وضعیت سانسور بسیاری از پدیده ها در رسانه های جمعی ایران به خصوص تلویزیون است، می بینیم که مردم حریص اند که زندگی واقعی را حالا هر کجای دنیا که هست، ببینند. ببینند که مردم چطور زندگی می کنند، با همدیگر چطور برخورد می کنند، چطور با مسائلی که برایشان اتفاق می افتد، رو به رو می شوند و از آن گذر می کنند و به هر حال برای شان این عریان دیدن وقایع و حوادث و زندگی ها و روابط جالب است و این نشان می دهد که صدا و سیمای جمهوری اسلامی در ارائه محصولاتی که مردم بتوانند با آنها ارتباط واقعی برقرار کنند، ناموفق بوده.
فارغ از حساسیت های حکومتی، آیا راهی هست که عیار فرهنگی تولیدات رسانه ای سنجیده شود، یا مسئله صرفاً سلیقه ای است؟ ناقدان فرهنگی کشورهای دیگر چگونه به این پرسش ها برخورد می کنند؟
مثال بزنم. در آمریکا در طول هفته حداقل ۵۰ تا سریال و برنامه تلویزیونی مختلف برای گروه های سنی مختلف، در ساعت های مختلف، در شبکه های مختلف که مخاطب خاص خودش را دارد. به اشکال مختلف هم خود جامعه واکنش نشان می دهد. یعنی رسانه ها و مجلاتی هستند که در مورد اینها صحبت می کنند، رتبه گذاری می کنند. در مدارس بعضی از چیزها تشویق می شود. من خودم مدرسه روزنامه نگاری می رفتم، مثلاً چند تا سریال را گفتند که برای روزنامه نگاران عالی است و تشویق می کردند که دیده شود. یک سریال هایی گل می کند که کودکان می بینند؛ در مهد کودک ها، مدارس و دبیرستان ها. یک سریال گل می کند برای دانشجویان. خود جامعه متناسب با نیازهایی که دارد آن را پیدا می کنند. نکته جالب اینست که سریال هایی که در این کشورها تولید می شود مثلاً در شش فصل است. شش تا ده قسمتی است. وقتی فصل اول تمام می شود، کلی نظر سنجی می کنند که آیا توانسته اند با گروه مخاطب خودشان ارتباط مناسب و آن چیزی که می خواستند برقرار کنند، آیا توانسته که بیننده را پای تلویزیون بنشاند؟ اگر نتیجه بخش باشد، ادامه می دهند. و خیلی از سریال های تلویزیونی هست که همان فصل اول تمام می شود و دیگر سرمایه گذاری نمی کنند برای بعد. نشان می دهد که مخاطب چقدر برایشان مهم است. ولی باید توجه کنید که آن سریالی که می رسد به ایران در یک جای دیگر تولید شده با ارزش های دیگری تولید شده و هدف تهیه کنندگان آن چیز دیگری بوده برای تولید آن. بنابراین وقتی می رسد به مقصد ممکن است آن جوابی را که سازندگان اصلی داشتند، نگیرند. البته قطعاً سریال های خیلی نامرغوبی هستند که وجود دارند و به هر حال خیلی موقع ها وقتی در آمریکا به عنوان مثال تولید می شود و بازار داخلی شان جای مصرف ندارد. آنقدر کیفیت پایین است که روی آنتن نمی رود، این را صادر می کنند به کشورهای دیگر. فیلم های خیلی زیادی است که تولید می شود و حتی روی پرده نمی رود ولی راهش را به بازارهای کشورهای خاورمیانه یا آسیای دور پیدا می کند.
اینکه نظر سنجی بر اساس سلیقه مخاطب باشد، آیا چنانکه بعضی ناقدان فرهنگی می گویند، این خطر را ندارد که نازل ترین سطح سلیقه به نظر آنها یا کوچکترین مخرج مشترک را هدف بگیرند کسانی که تولیدات فرهنگی رسانه ای می کنند؟
در کشورهای غربی اصلاً موضوع تولیدات رسانه ای را با خطر و اینطور چیزها قاطی نمی کنند. به هرحال کسی حرفی یا داستانی برای گفتن دارد، آن داستان را مطرح می کند و جامعه واکنش نشان می دهد. البته هر جامعه ای برای خودش خط قرمزهایی دارد. ولی این خط قرمزها متفاوت است. مثلاً در آمریکا مسئله مذهبی و نژادی حساسیت های جدی وجود دارد.
فیلم های اخلاقی زیادی هم ساخته شده. خیلی از این فیلم هایی که در غرب ساخته می شود و مخصوصاً آمریکا که یک جامعه بسیار مذهبی است، در نهایت پیامی که دارد برای خانواده پیام اخلاقی است. یعنی اگر خیانت در آن عنوان می شود و یا روابط اجتماعی عجیب و غریب هست که برای بینندگان ایرانی قابل هضم نیست، اتفاق می افتد، در نهایت کارگردان به آنجا می برد که بگوید هزینه چنین روابطی چیست و چه به سر خانواده و جامعه می آید و از این حرف ها. قسمت عمده اش در این فضا است. ولی تفسیر یک کالای رسانه ای خیلی متناسب با محیط است و ارزش ها و هنجارهای یک جامعه مبداء. بنابراین وقتی به جامعه دیگر می رسد، تفسیر و تاویلش متفاوت می شود و قطعاً سوء تفاهم های زیادی را هم ایجاد می کند.
چشم انداز تولیدات رسانه ای برونمرزی فارسی زبان چگونه است؟ با توجه به سابقه امر و افزایش چشمگیر شبکه های تلویزیونی ماهواره ای خصوصی در خارج از ایران؟
یک رقابتی هست در سطح جهانی در این حوزه. من از آن به عنوان جدال یا جنگ یاد نمی کنم. ولی چون مسئله اقتصادی است و مسئله مخاطب، به عنوان یک رقابت شدید از آن یاد می کنم. می توانم بگویم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی عملاً جایی را برای خود دست و پا نکرده. به خاطر اینست که یک حالت قیم مآبانه به تولیدات فرهنگی دارد و می خواهند از طریق رسانه مردم را هدایت کنند. یعنی همان برداشتی را که در مورد نهادهای دیگر دارند، مثل آموزش و پرورش، یا دانشگاه ها و حتی ورزش. اینها که می خواهند از آن طریق مردم را هدایت کنند به جای مشخصی، این نوع نگاه باعث شده که بازی را از دست بدهند. مردم چیزی که می خواهند ساده است. آنها می خواهند در تلویزیون با زندگی واقعی رو به رو شوند. خیلی از مردم باهوش اند. بیشتر و بیشتر که به این محصولات نگاه می کنند، متوجه می شوند که آن اتفاقات در یک زمینه خاص اتفاق می افتد و برایشان آن اتفاقات در آن زمینه قابل توجیه است. به همین خاطر ممکن است یک نفر بنشیند آن فیلم را در ایران ببیند و برایش جالب باشد، ولی نتواند بپذیرد که همان اتفاق برای خودش یا همسایه اش بیافتد.
منبع: رادیو فردا