نمایش خانواده تت به کارگردانی مائده طهماسبی در تالار سایه تئاتر شهر روی صحنه است. نمایشی که از کارگردانی و بازی هایی منسجم در راستای دست یابی به فضایی کمدی بهره می برد. نگاهی داریم به این نمایش.
به خاطر فرزند
کارگردان: مائده طهماسبی- نویسنده: ایشتوان ارکنی- طراح صحنه: سمیرا سینایی- بازنویسی متن: فرهاد آئیش(با نگاهی به ترجمه کمال ظاهری)- بازیگران: فرهاد آئیش، فرشته صدرعرفایی، لیلی رشیدی، احمد مهرانفر، رامین ناصرنصیر، مهدی بجستانی، شکوفه هاشمیان، محمدرضا اصلی.
خلاصه داستان: پسر خانواده تُت در جبهه است. او برای خانواده نامهای مینویسد با این مضمون که فرماندهاش دچار ناراحتی عصبی است و باید در جایی آرام استراحت کند، او از این فرصت استفاده کرده و روستای زادگاهش را برای مرخصی به او پیشنهاد میدهد. فرمانده به روستا میآید، با خانواده تُت آشنا میشود.
مائده طهماسبی همسر فرهاد آئیش چندسالی است که از عرصه کارگردانی دور بوده و بیشتر فعالیت های خود را به بازیگری در سینما معطوف داشته بود. او از مدت ها قبل تصمیم به اجرای نمایش خانواده تت داشت که به زندگی یک خانواده مجار در برهه جنگ جهانی دوم می پردازد. نمایش طنزی تلخ را پی می گیرد. طنزی که از ایجاب در شرایط نشات می گیرد. اگر در جهان داستان متمرکز شویم در می یابیم که خانواده تت که بیشتر زمان دراماتیک داستان را با آنها همراه هستیم به زندگی عادی خود مشغول هستند،اما تناقض در فضا که با سفر سرگرد به منزل انها شکلی تازه به خود می گیرد به حد نهایی رسیده و تماشاگر را می خنداند. البته همین مسئله به عاملی هوشمندانه از سوی کارگردان تبدیل می شود که بتواند زمانی در حدود 2 ساعت تماشاگر را روی صندلی نگاه دارد.
نمایش در صحنه اول با ورود پستچی ده آغاز می شود. پستچی شیرین عقل که گویی خود نیز به این مسئله واقف است،زیرا در دیالوگ هایی که خود را با آن معرفی می کند،به وضوح دیوانگی اش را مورد اشاره قرار می دهد. نمایش به نوعی در ادامه از منظر این پستچی روایت می شود. حتی نورپردازی نیز که در این صحنه صورت می گیرد تبدیل به عاملی تکرار شونده در ادامه نمایش شده و دارای شخصیتی دراماتیک در طول نمایش می شود.
این پستچی قرار است که حامل پیام تت برای خانواده اش باشد و به این وسیله موتور متحرک داستان با او شروع به حرکت می کند. بنابراین ارکنی جهان داستانش را به دست یک دیوانه می سپارد که راوی دوره ای از تاریخ باشد که جهان دیوانگی را تجربه می کرده است. این پستچی به عنوان تنها ارتباط دهکده با جهان بیرون شخصیتی است که می تواند اتفاقات خارج از این محل را به آنجا بیاورد و حتی در بسیاری از لحظات به مدد همین ارتباط تصمیمات اساسی برای دهکده بگیرد. در فصلی دیگر از نمایش او مامور است تا خبر مرگ تت را به خانواده برساند،اما با توجه به شرایط تصمیم میگیرد که این خانواده را به حال خود رها کند و حتی المکان تا مدتی این خبر را به آنها ندهد. پس نامه را پاره کرده و داستان را وارد فضایی تازه می کند.
طراحی صحنه نمایش نیز متناسب با انچه پستچی می گوید تغییر می کند. هنگامی که او راوی است،صحنه ما یک دکور بسته است. یعنی ما خانواده تت را در قابل یک ماکت می بینیم. اما زمانیکه قرار است تماشاگر خود به داخل زندگی آنها برود داستان تغییر می کند. فضای ماکت کنار رفته و ما با جزئیات بیشتری از محل زندگی خانواده آشنا می شویم. این دکور البته ماهیتی فانتزی هم دارد که با توجه به فضای کمیک اثر و ان چیزی که راوی برای ما روایت می کند همراستا می نماید. پس از اینکه ما از پستچی جدا می شویم روایت نیز شدت بیشتری می گیرد. حال ما با برش هایی از زندگی خانواده تت رو به رو هستیم. در هخمین زمان است که سوءتفاهم نیز به یکی از تم های اصلی داستان بدل می شود. ما داستان را باید از منظر نامه ای همراه شویم که تت برای خانواده اش نگاشته است. خانواده تت نه از سرگرد خوششان می آید و نه از حضور وی در منزلشان. اما به خاطر اینکه تت بتواند در محلی که خدمت می کند راحت باشد به پذیرایی از سرگرد می پردازند. فرهاد آئیش در نقش پدر تت و فرهاد مهرانفر در نقش سرگرد بازی هایی متفاوت را از خود به نمایش می گذارند. بیشتر فضای بازی های طنز نیز بر بازی این دو و البته رامین ناصر نصیر بازیگر نقش پستچی نهاده شده است. زیرا فرشته صدر عرفایی و لیلی رشیدی بیشتر بازی هایی واکنش گرا دارند. انها بیشتر از میمیک استفاده می کنند و آئیش و مهرانفر در قالب گفتار از امکانات بازی خود سود می جویند.
جنگ جهانی اول و دوم موقعیت هایی بیشمار را در اختیار نمایشنامه نویسان جهان قرار داده که به معضلات اجتمااعی و انسانی بپردازند. ایشتوان ارکنی نیز با اینکه نمایشنامه نویس پر آوازه ای نیز به مدد انتخاب طهماسبی از منظری صحیح به مخاطب معرفی می شود. ارکنی هم با طنزی تلخ به معضل جنگ در جهان می پردازد و موقعیت نا همگونی را برای جهان جنگی متصور می شود.