نوک کوه های یخ خشونت خانگی

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

رئیس شورای شهر کلاچای، زن و فرزندانش را آتش زد. یک گالن بنزین خرید ریخت روی فرش و کبریت را کشید. همسر ۳۵ ساله و دو پسر ۵ و ۸ ساله‌اش در آتش سوختند. مرد دربیمارستان گفت: با همسرم اختلاف داشتم. خشمگین شدم و خانه را به آتش کشیدم. این عضو شورای شهر با ۲۵ درصد سوختگی پس از درمان جهت تکمیل تحقیقات روانه اداره آگاهی خواهد شد.

روزی نیست که شاهد انواع و اقسام خبرهای این چنینی نباشیم و همچنان جایگاه قانون با هدف پیشگیری از خشونت خانگی خالی است. قوانین جمهوری اسلامی دعواهای خانوادگی را امری خصوصی می‌دانند و ضابطان قانون تا حادثه‌ای رخ ندهد، در ماجراهای داخل خانه‌ها دخالت نمی‌کنند. حتی اگر زنی در خطر خشونت خانگی قرار بگیرد و خودش یا همسایگان به شماره ۱۱۰ زنگ زده و درخواست کمک کنند پلیس صراحتا اعلام می‌کند که در چنین مواردی نیرو اعزام نمی‌کنند در حالیکه نقش پلیس و نهادهای قانونی در پیشگیری از خشونت خانگی و فرهنگ سازی پیرامون این موضوع انکار ناپذیر است.

اما ارگان تاثیر گذار دیگر در پیشگیری ازخشونت خانگی رسانه ملی است. صدا و سیمای جمهوری اسلامی نسبت به وظیفه‌ای که در موضوع خشونت خانگی در جامعه دارد بی‌تفاوت و عاری از هر گونه سیاستگذاری عمومی است. در همین حال مبلغان این حکومت مدام ادعا می‌کنند که بر اساس اموزه‌های دینی، حکومت به کیان خانواده اهمیت می‌دهد ولی در عمل از دید قانون و مجریانش، ستون خانواده مرد است و تنها کافی است که از وی حمایت شود.

در جنایتی هولناک مردی معتاد فرزند یک ماهه‌اش را در نیشابور به قتل رساند. فرمانده انتظامی شهرستان نیشابور در تشریح این خبر گفت: خانمی جوان به کلانتری ۱۱ مراجعه و اظهار کرد شوهر ۴۱ ساله اش به نام علیرضا فرزند یک ماهه اشان به نام هستی را یک هفته پیش مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و کودک به علت شدت جراحات وارده فوت کرده است. بر اساس اظهارات این زن، شوهرش ضمن تهدید او و پسر پنج ساله اش جسد نوزاد را در قبرستان روستای اسلام آباد دفن کرده است.

قدرت و توان رسانه در پیشگیری از آسیب های اجتماعی غیر قابل انکار است. رسانه بهترین وسیله برای آموزش،تاثیرگذاری واطلاع رسانی است. رسانه بهترین ابزار برای حساس سازی شهروندان و کاهش ویا محدود کردن جرم است و رسانه ملی در ایران کمترین مسئولیتی برای پیشگیری از خشونت های خانگی برای خودش قائل نیست و به عبارتی در راستای فرهنگ سازی، رشد ارزش های انسان و هدفگذاری مثبت در جامعه حرکت نمی کند. راهبردها و برنامه های موجود با نیازهای جامعه کنونی ایران سازگار نیست و صدا و سیما و تبلیغات عمومی کشور از نقش حیاتی خود در پیشگیری از خشونت و خشونت خانگی سر باز می زند و اساسا این نقش را در ایجاد امنیت و آرامش در خانواده و اجتماع به رسمیت نمی شناسد و حتی نقش وارونه بازی می کند.

به عبارتی می توان مدعی شد رسانه قادر است به عنوان چشم و گوش و زبان جامعه عمل کرده و در تصویر سازی و تغییر رفتار و نگرش مردم و رهبران جامعه نقش اصلی بازی کند. می تواند توجه مخاطبان و مسوولان را به موضوع خشونت و خشونت خانگی جلب کرده و بر تصمیمات آنها تاثیر بگذارد. ابعاد این تاثیر گذاری شگفت انگیز است و رسانه ملی آگاهانه از کنکاش و تمرکز در این موضوع پرهیز می کند.

امروز خشونت علیه زنان و کودکان به عنوان دومین و سومین آسیب اجتماعی بعد از اعتیاد در ایران محسوب می شود و رادیو و تلویزیون می توانند بر روی عناصر و انگیزش هایی که قبح اجتماعی خشونت را کاهش می دهند و جامعه پذیری اجتماعی مخاطب تاثیرگذاشته و نقش بازدارنگی خود را ایفا کنند.

نکته قابل توجه این است که برای کاهش خشونت کارشناسان و عاملان نیازمند کانال های ارتباطی هستند و رسانه های مستقل باید در شرایطی که رسانه ملی به طرح مساله خشونت خانگی بی تفاوت است، به عنوان عامل ارتباط عمل کرده و پیام لازم را انتقال دهند. کانال هایی که بین شهروندان عمومی و دولت قرار بگیرند و نیازهای مردم را به تصویر بکشند و راهبردها و برنامه های موجود را با مطالبات مردم سازگار کند. بهمین دلیل می توان مدعی شد چنانچه جرم و جنایت و خشونت در جامعه روند صعودی داشته باشد یکی از نهادهایی که به وظیفه خود عمل نکرده رسانه ها هستند و می توان مدعی شد رابطه رسانه و امنیت به دلیل گسترده بودن،کثرت مخاطب،سرعت انتقال،وسعت انتشار و نقش رسانه ها رابطه ای کاملا مستقیم است.

در صفحه حوادث روزنامه های خوانده ایم. به همسرم پیشنهاد دادم با یکدیگر صبحانه بخوریم، اما او به حرف هایم بی اعتنایی کرد، تا اینکه عصبانی شدم و بدون اینکه متوجه شود، به داخل آشپزخانه رفته و با برداشتن چاقو به وی نزدیک شدم و با وارد کردن یک ضربه چاقو به پهلو و چندین ضربه به قفسه سینه اش او را به قتل رساندم. وی افزود: بعد ازآن همانطور که فرزندم در خواب بود با همان چاقو چندین ضربه به سینه و کمر پسرم وارد کرده و او را نیز به قتل رساندم. سرهنگ علیرضا خالقی رئیس پلیس آگاهی استان یزد درباره این خبر به باشگاه خبرنگاران، گفت: بازجویی از متهم کماکان ادامه دارد.

 

خبر دیگر نشان می دهد: یک زندانی به نام مهرداد ملقب به “مراد سیادی” اهل روستای “تختگاه” از توابع “کوزران” کرمانشاه سه دختر خود را با اسلحه به قتل رساند. این زندانی با اخذ مرخصی از زندان و در هنگام بازگشت به منزل،با استفاده از اسلحه گرم اقدام به کشتن هر سه دختر خود کرده است. در ادامه گزارش آمده است که مهرداد جهت شرکت در عروسی یکی از دخترانش این مرخصی را از زندان اخذ کرده، اما هنگام بازگشت به منزل دختران خود را به بهانه ی رفتن به تفریح از خانه بیرون برده و در نزدیکی روستای “کمررش” هر سه نفر آنها را با اسلحه به قتل رسانده بود. این شخص شش سال پیش به اتهام قاچاق اسلحه به حبس ابد محکوم شده بود و در زندان دیزل آباد کرمانشاه زندانی بوده است.

همین میزان خبر که در صفحات روزنامه ها و گاهی در صدا و سیما منعکس می شود حکایت از آن دارد که با وجود بی توجهی رسانه های مستقل و یا نبود امکانات، این همه ماجرایی نیست که در گوشه و کنار کشور رخ می دهد بلکه نوک کوه یخی است که جامعه را تبدیل به ابراه خطرناکی کرده است. بیهوده تصور می کنند که بدون وجود آزادی بیان و رسانه هایی که جز مصلحت حکومت و “آبروی نظام” دغدغه دیگری ندارند، معضلات اجتماعی خود به خود حل می شود.

پاک کردن صورت مساله به معنای حل آن نیست و تجمیع این مصایب همچون ماجرای آب که اینک به بحرانی تبدیل شده به همین زودی جامعه را از درون به بحران می رساند.