بستگی دارد بخواهیم به چی برسیم، مثلا فرض کنید شما بخواهید به پیشرفت صنعتی برسید، حتما دو تا کمبود دارید، یکی نیروی کار متخصص و دوم منابع اولیه، یا مثلا اگر بخواهیم به پیشرفت والیبال کشور برسیم، دو تا نیاز داریم، یکی ایجاد مدرسه والیبال و دوم ایجاد باشگاههای حرفه ای، به هر حال برای اینکه به هر چیزی به خواهیم برسیم حداقل به دو چیز نیاز داریم. در این هیچ شکی نیست، اما حالا که سردار جزنی از معاونین سپاه گفته است که: “در کشور دو مشکل داریم، یکی کمبود مسجد و یکی کمبود روحانی” ما الآن متوجه دو کمبود شدیم، ولی نمی دانیم اگر این دو کمبود برطرف شود ما کدام مشکل مان حل می شود. البته فرضیات مختلفی را می شود کرد، که اگر این دو مشکل حل شود و ما دیگر کمبود روحانی و مسجد نداشته باشیم، کدام موضوع حل می شود. مثلا این فرضیات:
یک، اگر کمبود روحانی و مسجد کشور حل شود، کشور با سرعت بیشتری نابود می شود.
دو، اگر کمبود روجانی و مسجد کشور حل شود، مردم زودتر به این نتیجه می رسند که چطوری از شر اینها زودتر راحت شوند.
سه، اگر کمبود مسجد کشور حل شود، نیاز به ایجاد توالت عمومی در کشور از بین می رود، و این مفید است، ولی نمی دانم تولید روحانی در کشور چه مشکلی را حل می کند.
چهار، اگر کمبود روحانی و مسجد در کشور حل شود، کمبود روانکاو و کمبود تیمارستان جدی می شود. که باید این دفعه به این یکی فکر کرد.
شکلات آزادی، پفک عدالت
این سیاستمداران مملکت ما الحمدالله رب العالمین همه شان مثل بچه های پنج ساله هستند، هم شکلات می خواهند، هم لواشک می خواهند، هم پفک می خواهند، هم ماکارونی می خواهند بخورند، هم روی ماکارونی بستنی می خورند. از هیچ چیز هم حاضر نیستند صرف نظر کنند. به طرف می گوئی آزادی یعنی چی؟ می گوید: آزادی اسلامی یعنی اینکه همه زن ها را بکنیم توی بشکه، همه جوانها را هم بگذاریم توی کارتون یخچال، و فقط همین مفهوم آزادی است. و آزادی غربی بد است.
یعنی از همه چیز یک مدل اسلامی و ایرانی درست می کنیم که گاهی هیچ ربطی هم به آن مدل غربی ماجرا ندارد. مثلا عدالت اسلامی یعنی همین که فاصله در آمد میان برادران حزب الله از بین برود، حالا اگر شکاف درآمد میان پولدارهای حزب الله و مردم معمولی شد دو هزار برابر، کلا می توان موضوع را به بیضه اسلام دایورت کرد.
همین است که تا می گویی آزادی، بلافاصله صد نفر پیدا می شوند و می گویند آزادی اسلامی چنین است و چنان، یا عدالت اسلامی چنین است و چنان، یا حقوق بشر اسلامی چنین است و چنان، یا دموکراسی دینی چنین است و چنان، خبر مرگ شان هم از هیچ چیزی حاضر نیستند گذشت کنند که مثلا برادر من! شما با دو هزار دلیل ثابت کردی حقوق بشر غربی، منحط، منحرف، و خیلی بد است، حالا بیخیال، برو دنبال یک چیز دیگر، برای چی دنبال حقوق بشر غربی هستی؟ ای کاش می شد چنین حرفی زد.
سه چهارهفته آینده
البته ما همچنان به اصولگرایان انتقاد داریم، اشکالی هم ندارد، یعنی معتقدم تضاد اصلی در کشور دیگر تضاد اصلاح طلب و اصولگرا نیست، بلکه تضاد میانه رو و تندرو است. حالا می خواهد این تندرو اصولگرا باشد یا اصلاح طلب، از میانه روهای اصولگرا هم ناراحت نیستیم و قطعا آنها را به تندروهای اصلاح طلب ترجیح می دهیم، ولی این حرف یعنی چی که آقای علی لاریجانی گفته: “مجلس در سه چهار هفته آینده در مورد توافق هسته ای تصمیم می گیرد.” دستش درد نکند، ولی همین طوری سه چهار هفته؟ یه وقت دیدی سه چهار ماه شد؟ شاید هم شد سه چهار سال، شاید هم شد سی چهل سال، یه وقت دیدی شد سه چهار قرن، یعنی عجله که ندارند، مملکت در حال نابودی است، حالا مشکلات کشور پنجاه سال بعد حل شود یا شصت سال بعد خیلی فرق نمی کند. یعنی منظورم این است که بیخودی عجله چرا داریم می کنیم، همه چیز دارد از بین می رود، اشکالی ندارد، ممکن است نتوانیم بعدا درستش کنیم، آدم که نباید برای این چیزها اعصابش را خرد کند. بی خیال.