در چرایی یک حرکت خودجوش

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

» نیم نگاه

مرحوم پاشایی  اسطوره نبود. خواننده ای بود جوان. پس چرا مردم برای او شب به صورتی کاملا خودجوش به خیابان می آیند در حالی که برای هیچ کس دیگر چنین نکرده اند؟”

    این پرسشی ساده و در عین حال پیچده است که نیاز به تحلیل عمیق جامعه شناسی سیاسی و رفتارشناسی مردم ایران را دارد. اما با یک نگاه ژورنالیستی مقدماتی می توان به نکاتی توجه کرد.

   شاید مهمترین نکته در این جریان پوست اندازی جامعه ایران باشد و تغییر نسل عمیق که موجب شده است نیروهای مرجع که پیش از این در سر بزنگاه ها فعالان سیاسی و کنشگران اجتماعی بوده اند جایگاه خود را از دست بدهند و عناصر دیگری به عنوان مرجع ایفای نقش کنند از جامعه ی هنری ، ورزشی و…

   نکته ای که روشن است این است که این تحول در جامعه ی ایران بی پیشینه نیست و نمی توان گفت که “مردم برای هیچ کس چنین نکرده اند!” چون قبل از این در موقعیت های خاصی شاهد نمایش های خیابانی مردم بوده ایم، در جشن و عزا. از موارد مشابه این رویداد می توان از مرگ مهوش خواننده و رقاصه در پیش از انقلاب گفت و آن مراسم تشییع جنازه تاریخی که در زمان خود خیل عظیمی را به کوچه و خیابان کشاند تا حضور گسترده ی مردم در مراسم ترحیم محمدعلی فردین و دیرتر از آن ناصر حجازی. در سال های اخیر در زمان تشییع جنازه عسل بدیعی بازیگر تلویزیون نیز شاهد استقبال مشابه مردمی بوده ایم، البته نه در این حد و اندازه.

   شاید اگر مرحوم مرتضی پاشایی به جای امسال – با فرض ثابت بودن دیگر عوامل چون جوانی، بیماری سرطان، معروفیت نسبی و …- دو سال زودتر فوت می کرد شاهد چنین واکنش مردمی و حضور خیابانی نمی بودیم، بخصوص که “جنبش سبک زندگی” چنین در جامعه عمق پیدا نکرده بود و به این گستردگی در میان نسل جدید ریشه ندوانیده بود.

به نظر می رسد که تحولات سیاسی و اجتماعی دو سال اخیر که در چند مرحله مردم را به کوچه و خیابان کشاند و بوته ی تجربه ای بود برای اعلام حضور در جامعه و قدرت خود را به رخ حاکمیت کشیدن، در این ماجرا نقش مهمی ایفا کرده است، جنبشی که در غروب و شب اعلام پیروزی حسن روحانی به گونه ای شگفت انگیز خود را نشان داد و چندی بعد در جریان رفتن تیم ایران به جام جهانی تکرار شد، همچون پیروزی تیم فوتبال ایران بر آمریکا و…

  بسط و توسعه ی  فوق العاده شبکه های اجتماعی در سال های اخیر و دسترسی راحت تر و ارزان تر اقشار مختلف  جامعه به ویژه جوان به فناوری های ارتباطاتی چون تلفن های همراه پیشرفته، خطوط پر سرعت و  امکاناتی چون وایبر و…؛  رشد و گسترش نسبی جامعه مدنی؛ فضای نسبتا باز و کمتر امنیتی که هزینه های کمتری برای تظاهر کنندگان و تجمع کنندگان در بردارد و بازداشت های محدودتر، از جمله دیگرعوامل مهمی است که امکان ارتباط گیری، برنامه ریزی و حرکت های خودجوش را فراهم می آورد تا به بهانه ها و مناسبت های مختلف ملت تحقیر و تخفیف شده بتوانند به عرضه اندام و خودنمایی بپردازند.

 با توجه به این نکات جایی برای “اسطوره خواندن و بودن مرتضی پاشایی” باقی نمی ماند، بخصوص که خواننده و ترانه سرایی چندان معروف نبوده یا چون محمد رضا شجریان و حسین زمان در جایگاه اپوزیسیون هم ننشسته و حتی از کارها و صدایش در سریال های تلویزیون دولتی نیز استفاده می شده است.

   شاید در یک جمعبندی کلی بتوان جوانی و مرگ ناشی از سرطان، معروفیت نسبی، خواندن شعرها و ترانه های ساده اثرگذار و قابل تکرار را که در دل عوامل سیاسی و اجتماعی روز و یک نوع نارضایتی پنهان و خودنمایی آشکار مردمی قرار گرفته، مجموعه ی خاص ارزیابی کرد که در بروز این پدیده و واکنش مردمی ایفای نقش چشم گیر کرده است.