این یادداشت را در حالی می نویسم که برای شخص خودم این تکرار تلخ است، اما چون خبر بازداشت ها در ایران هر روزه جمعی را به غم فرو می برد و در نمونه اخیر که یکی از همکاران روزنامه نگار(علی فرحبخش) در بازداشت بسر می برد و با تاسف فراوان پس از 40 روز خبرش منتشر شده است، برخود لازم دیدم تا با مروری بر تجربه شخصی خود نکاتی را یادآور شوم. نکاتی که هم برای دوستان این همکار و هم برای خانواده این عزیز می تواند مفید باشد.
ابتدا باید بگویم که صاحب این قلم سابقه همکاری در هیچ روزنامه ای با دوست در بند نداشته ام. این را می گویم تا برادران بازجو “بور” نگیرند و با انتشار هر مطلبی فرد در بند را سئوال پیچ نکنند.
متاسفانه این شیوه بازداشت (در فرودگاه و در بازگشت از سفر) ناجوانمردانه ترین شکل بازداشت است و آنهم با اهالی عرصه فرهنگ. بازداشت کنندگان پس از اجرای اولیه تصمیم شان در بازداشت یک فرد اولا سعی وافری دارند تا نگذارند هیچ خبری از او منتشر شود. از این کار چند هدف دارند. ابتدا به ساکن قصدشان جلوگیری از جو اعتراض است تا در فضای سکوت خبری با خیال راحت هر سناریویی که داشته باشند اجرا کنند و انتشار هر خبری این آرامش در اجرای سناریو را بر هم می ریزد.
در مرحله بعدی فرد دستگیر شده را در خلایی اطلاعاتی قرار می دهند و مطمئنا در مورد اخیر بر این نکته بارها تاکید کرده اند که «هیچ کس پی گیر کارت نیست و اصلا کسی که به خبرنگار حوزه اقتصادی توجه نمی کند» و مثلا «بدبخت! تو همه چیزت در دست ماست. یا خودت همه چیز را می گویی یا که حالا حالا اینجا هستی تا بپوسی. دوستانت هم که نه از تو خبری دارند ونه حتی آن قدر مهم هستی که کسی پیگیر کارت باشد پس….» و گفته هایی مشابه.
خاصیت سلول انفرادی هم فرد را در خلایی قرار می دهد که به حس غریب «فراموش شدگی» دچار می کند. حسی که اولین تلنگر ناامیدی است. در تقویت چنین حسی بازجویان از هر حربه ای بهره می برند. در پی بازداشت این همکار روزنامه نگار نیز احتمالا ابتدا به او گفتند برای پاسخ به چند پرسش باید کمی صبر کند و پس از 48 ساعت این چند پرسش تبدیل به زمانی بی انتها می شود. احتمالا به خانواده نامبرده هم گفته اند که فلانی چند روز دیگر آزاد خواهد شد و مشکلی نیست!!! و به احتمال قریب به یقین از خانواده هم خواسته اند تا از انتشار خبر خوداری کنند چون به نفع فلانی است!! متاسفانه خانواده ها هم در شرایطی قرار می گیرند که برای عدم اعمال فشار به عزیزشان که در بند است به این خواسته تن می دهند. اما اشتباه بزرگ از همین جا شروع می شود. چون این موضوع تنها به نفع بازجویان است و نه متهم در بند.
عدم انتشار خبر ها و پیگیری بازداشت هر فردی بخصوص در عرصه فرهنگی و سیاسی بزرگ ترین خیانت است و بیشترین جفا به فرد در بند.
متاسفانه در شرایط کنونی متهم دستش به هیچ چیز، حتی برای دفاع از اولین حقوقش بند نیست و باید تلاش همه آزاد کردن یک فرد دربند باشد و یا حداقل ایجاد فضایی که از حقوق اولیه اش بهره مند باشد.
40 روز بازداشت یعنی گذراندن چندین دوره بازجویی و احتمالا پر شدن صفحات بسیاری از برگه های بازجویی از سئوالات شاخ دار و بی ربط.
اگر آن سوی میدان (یعنی بازجو و متهم ) را به کناری بنهیم چون در آن کمترین نقش را داریم در این سوی میدان مسئولیت سنگینی بر عهده داریم. ابتدا نباید یک لحظه هم اجازه دهیم تا به لحاظ خبری این موضوع یا هر موضوع مشابه ای به حاشیه برود.
از سوی دیگر حساب خانواده ها را هم جدا کنیم چون آنان هم در شرایط احساسی قرار دارند. نباید بگذاریم مسئولین پرونده یک لحظه هم به حال خود وا داشته شوند. هر خبر، هر مصاحبه، هر بیانیه، هر اعتراض در مسیر سرنوشت فرد در بند تاثیر گذار است. در حال حاضر فقط باید کاری کرد تا فرد در بند آزاد شود ادامه اش دست خودش است.