از همه جا

نویسنده

درباره‌ی مجموعه‌قصه‌ی «پرتره‌ی مرد ناتمام»، نوشته‌ی امیرحسین یزدان‌بد، برنده‌ی جایزه‌ی دولتی گام اول

ادبیاتی همخوان با سیاست‌های حاکمیت…

فرید فروهر

 

۱

کتاب موضوع این یادداشت، چندی پیش به‌عنوان برنده‌ی جایزه‌ی دولتی «گام اول» برگزیده شد. علت نوشته شدن یادداشت حاضر نیز دقیقاً همین مسأله است. «پرتره‌ی مرد ناتمام» به خودی خود، حامل هیچ خصیصه‌ی منحصر‌به‌فردی نیست. این کتاب نمونه‌ی نوعی محصولات متداول قصه‌نویسی فارسی در چند سال اخیر است. چیزی که می‌توان آن را نوعی «کاروِریسم» سطحی نامید. (علاوه بر بحث‌های زیادی که راجع به «ادبیات آپارتمانی» یا «ادبیات آشپز‌خانه‌ای» پیش‌تر انجام گرفته، مقاله‌ی امیر احمدی آریان در شماره‌ی ۸ مجله‌ی «روان‌شناسی و هنر» که به تازگی منتشر شده، نیز در این زمینه راه‌گشا است.) شاید دیدگاه کلی و محافظه‌کارانه‌ای که افق نظری اهالی ادبیات را مرز‌بندی می‌کند، نپذیرد که صرف انتخاب شدن یک کتاب از سوی دولت، ورودی جالبی برای پیش‌کشیدن یک بحث انتقادی باشد، اما، حتی اگر این امر را مسأله‌ای تصادفی تلقی کنیم، باز هم اهمیت این «انتخاب» خدشه‌دار نمی‌شود. یادداشت حاضر، نه به بهانه‌ی، که بر اساس هم‌سو شدن یکی از محصولات جریان غالب قصه‌نویسی امروز با «ناخود‌آگاه سیاسی» جایزه‌دهند‌گان، نوشته می‌شود تا نظرگاه جدیدی برای دقیق شدن بر «ایدئولوژی ادبیات» تولید کند و مشخصه‌های آن را برشمرد.


ابوالحسن نجفی و نظریه‌ی التزام اجتماعی نویسندگان


۲

از اوایل دهه‌ی ۶۰، هم‌زمان با پیروز‌شدن یکی از گفتمان‌های بر‌آمده از انقلاب ۵۷ و به‌قدرت رسیدن آن، طبعاً رویکردی حزبی‌ـ ایدئولوژیک به فرهنگ و محصولات آن نیز به‌وجود آمد. چنین چیزی در ادبیات معاصر فارسی بی‌سابقه نبوده، و می‌توان رد آن را از دهه‌ی ۲۰ خورشیدی و حتی پیش‌تر نیز پی‌گرفت. حزب توده، مهم‌ترین تشکل سیاسی آن دوران، خود، حامی و تبلیغ‌کننده‌ی نوع خاصی از ادبیات بود که در شوروی توسط منتقدان حزب کمونیست، از جمله ژدانف، تحت عنوان «رئالیسم سوسیالیستی» توصیه می‌شد. بعد‌تر، با ترویج عقاید اگزیستانسیالیستی از طرف برخی دیگر از مترجمان آن زمان، کسانی مانند ابوالحسن نجفی و مصطفی رحیمی، نوع دیگری از «تعهد» برای ادبیات پیش‌فرض گرفته شد که می‌توان آن را مدل «روشن‌فکری سارتری» نامید. دربار محمد‌رضا شاه نیز، با برگزاری جشن هنر شیراز و حمایت از نوع دیگری از ادبیات، که مرز‌بندی مشخصی داشت با تعهد توده‌ای- ژدانوفی و تعهد سارتری، خود گفتمان ادبی دیگری را ترویج می‌داد. روایتی که فرج سر‌کوهی در کتاب «یاس و داس» از جو غالب زندان‌های دهه‌ی ۵۰ به دست داده، تا حدودی مشخص می‌کند که تلقی مبارزان سیاسی آن زمان از ادبیات متعهد، به چه نوع ادبیاتی معطوف بوده است. به خصوص برای مبارزان جوانی که به تاز‌گی وارد اردوگاه چپ آن دوره می‌شدند، و تحت کاریزمای منحصر‌به‌فرد افرادی چون بیژن جزنی و آموزه‌های سازمانی او پرورش می‌یافتند، «رئالیسم سوسیالیستی» تلقی عامی بود برای «ادبیات رهایی‌بخش».


فرج سرکوهی، نشریه‌ی آدینه و صیانت از حریم ادبیات مستقل

پس از ماجراهای سال ۶۰، گفتمانی که از پس آن به قدرت رسید، مطابق با نمونه‌های دیگر از دولت‌های برآمده از انقلاب در جهان، سعی کرد در حوزه‌ی فرهنگ نیز فعالیت کند و «انقلاب» را به آثار هنری هم بکشاند. به‌وجود آمدن «حوزه‌ی هنری» و مراکز فرهنگی‌ـ‌هنری مشابه آن، از چنین خواستی حاصل شده است. در تمام دهه‌ی ۶۰ و چند سال نخست دهه‌ی ۷۰، حاکمیت تمام‌قد از «ادبیات انقلابی» مد‌نظر خود دفاع می‌کرد و هم‌زمان سعی داشت تا سینما، شعر و قصه را به‌روایت و مداحی آرمان‌های اسلامی و «دفاع مقدس» تشویق کند. محسن مخملباف و قیصر امین‌پور از کسانی بودند که از دل چنین سیاستی برآمدند. در آن سال‌ها، «ادبیات روشن‌فکری» به حاشیه کشیده شده بود و تنها مجله‌ی «آدینه» تریبون آن بود. انتشار کتاب، دشوار و غلظت ممیزی‌ها بسیار زیاد بود. در میانه‌های دهه‌ی ۷۰، اما، نوعی دوشقه‌گی از دل حاکمیت بیرون آمد که هرکدام‌شان رویکرد متفاوتی به ادبیات و هنر داشتند. یکی از آن‌ها هم‌چنان بر طبل ادبیات «انقلابی-اسلامی» و «دفاع مقدس» می‌کوبید و جریان دیگر، که پس از دوم خرداد ۷۶ به اصلاح‌طلبان معروف شدند، قصد داشت با نزدیک شدن به نویسنده‌های مستقل و باز‌تر کردن فضا، به‌نوعی از ادبیات روشن‌فکری، ادبیاتی که حول «کانون نویسندگان ایران» مشغول تنفس مجدد و فعالیت جمعی بود، سیاست‌زدایی کند. پس از دوم خرداد شکاف درون حاکمیت عمیق‌تر، و در‌نتیجه دودستگی به‌وجود آمده، در هر کدام از سویه‌هایش، مجزا وارد عمل شد. دست‌پرداخته‌ی اولی برخورد مستقیم با نویسنده‌های مستقل بود (قتل‌های زنجیره‌ای)، و نتیجه‌ی فعالیت دومی باز‌تر شدن فضا و تعدد نشریات ادبی و روزنامه‌هایی که همه بی‌استثناء صفحه‌ی ادبیات داشتند. در سال‌های پس از دوم خرداد، ادبیات ایران از رخوت بیرون آمد و دوران منحصر‌به‌فردی را پشت سر گذاشت. نسلی از نویسنده‌ها و شاعران، کسانی که در اواخر دهه‌ی ۶۰ در کنج خانه‌هاشان نوشتن را آغاز کرده بودند، معرفی شدند که آثار مهمی خلق کردند. برای نمونه شهریار مندنی‌پور، ابوتراب خسروی و محمدرضا صفدری در قصه، و مهرداد فلاح در شعر، همه در همان سال‌ها مطرح شدند. بلافاصله جوانانی آمدند و به آنان پیوستند و چهره‌ی ادبیات خلاقه‌ی ایران را دگرگون کردند.


قیصر امین‌پور، حوزه‌ی هنری و دفاع مقدس


۴

در همین اوضاع، تکنوکرات‌هایی که در دهه‌ی ۷۰ (پیرامون دولت‌های پنجم و ششم) به بدنه‌ی قدرت راه یافته بودند و شاخه‌ی فرهنگی آن‌ها هیچ امیدی به مردمی‌شدن ادبیات «دفاع مقدس» و «اسلامی-انقلابی» نداشت، با پرورش نیرو‌های فرهنگی خود، پروژه‌ای بلند‌مدت را طرح زده بودند که می‌توان آن را «سیاست‌زدایی» از ادبیات نامید. پس از فروکش‌کردن تب اصلاحات، با شکست جنبش دانشجویی تیر‌ماه ۷۸ و اخراج جریان‌ها و آدم‌های پیشتاز اصلاح‌طلب از بدنه‌ی قدرت، کم‌کم دوباره عرصه تنگ و از تعداد نشریات کاسته شد. پس از بهار ۸۴ و به قدرت رسیدن جریان راست تندرو، تنها همان تکنوکرا‌ت‌ها بودند که نشریاتی منتشر می‌کردند. از روزنامه‌ی «شرق» در دوره‌ی نخست و یک روزنامه‌ی موازی با آن، تا امروز، تنها روزنامه‌های موجود، تریبون‌های رسمی اصلاح‌طلبان میانه‌رو بوده است. کسانی که در این روزنامه‌ها مشغول به‌کار شدند، دقیقاً همان‌هایی بودند که پیش‌تر برای عهده‌گیری امور فرهنگی، تربیت شده بودند. پیشینه‌ی اصحاب فرهنگی روزنامه‌های بعد از سال ۸۲، اکثراً به مراکز دولتی، مثل فرهنگ‌سراها و حوزه‌های هنری دهه‌ی ۷۰ و «مدارس فرهنگ» بر‌می‌گردد. هم‌زمان با سیطره‌ی گروهی خاص در مطبوعات، چند ناشر مشخص نیز قدرت گرفتند و ناشرانی که قبلاً به انتشار آثار ادبیات مستقل روشن‌فکری می‌پرداختند، نشر‌هایی مثل نیلوفر و آگاه و…، تضعیف شدند.


شهریاز مندنی‌پور، از نویسندگانی که ادبیات خلاق ایران را دگرگون کردند

۵

ترویج ادبیاتی که همه‌ی دغدغه‌های درون‌مایه‌ای آن پرداختن به مسائل روزمره است، ترویج شعر‌هایی ساده‌لوحانه که خوشایند طبقه‌ی متوسط شهر‌نشین باشد، از پروژه‌های انجام گرفته‌ی همان گروهی است که به آن اشاره شد. نسبت تولیدات ادبی اکنون با ژورنالیسم موجود، دقیقاً همان‌جایی است که پرده‌ی پوشاننده‌ی بی‌حاصلی و درون‌ماندگاری ادبیات امروز را می‌درد و اتصال آن را با ایدئولوژی حاکم، چیزی که مدام پنهانش می‌کند، بر‌ملا می‌کند. اگر نگاهی سر‌دستی به کتاب‌هایی که در این چند سال برنده‌ی جوایز خصوصی شده‌اند، بیندازیم، متوجه می‌شویم که خواستی همگانی در کارگزاران فرهنگی بر‌آمده از اصلاحات وجود دارد تا ادبیات فارسی را به سوی نوعی بازاری‌نویسی و عوامانه‌گی بکشاند تا هم‌زمان هم ادبیات را از وجه رهایی‌بخش‌اش، از سیاست‌اش (به معنای رانسیری کلمه)، تهی کند و هم رونقی جعلی و میان‌تهی برای آن تدارک ببیند. رونقی که فقط در بازار ارزش‌مند تلقی می‌شود و هیچ سنخیتی با ذات ادبیات ندارد. جایزه‌ی «گام اول» را می‌توان در راستای سیاست‌های بخشی از حاکمیت، که به دنبال برقراری حداقلی از آسان‌گیری‌های فرهنگی است، تلقی کرد؛ چیزی مشابه با به وجود آوردن امکان برای اجرای خواننده‌های لوس‌آنجلسی در ایران یا تظاهرات شوونیستی‌ای مانند «مکتب ایرانی». برای چنین خواستی چه چیزی بهتر و مساعد‌تر از ادبیاتی که هیچ مسأله‌ای ندارد و تحت عنوان ادبیات جدی هم عرضه و تبلیغ می‌شود؟ ادبیاتی که هم تولیدات‌اش (شعر و قصه‌ی کوتاه و رمان) و هم ژورنالیسم‌اش، در پروبلماتیک سرمایه‌داری خلق می‌شود؛ ادبیاتی که وقیحانه به فرهنگ فرو‌کاسته شده است.

۶

«رپرتره‌ی مرد ناتمام» مصداق چنین ادبیاتی است. قصه‌ی نخست، محدود به روایتی از خانواده‌ای فرهنگ‌دوست از طبقه‌ی متوسط است؛ نویسنده از همه‌ی مسائلی که می‌توان برای این خانواده متصور بود، روی «توالت فرنگی» آن‌ها تمرکز کرده و همه‌ی روایت‌اش را پیرامون آن پیش می‌برد. قصه‌ی دوم، یادداشت‌های همسایه‌ی حامله‌ی همان خانواده است، خطاب به کودکی که در شکم دارد. مسأله‌ی این یادداشت، اصلاً تکنیک‌ها و شیوه‌های نویسنده در ساختن داستان نیست، در افق بحث این یادداشت این‌ها فاقد اهمیت‌اند، نویسنده چه در نثر و چه در پیش‌برد پردازش عناصر داستان، برای نخستین اثرش، مهارت داشته، اما، مهارتی که رو به انحطاط دارد. هیچ ظرافت فنی‌ای ارتجاع را توجیه نمی‌کند؛ و این گزاره‌ای است که ادبیات مسلط امروز، آن را نفهمیده یا پشت گوش انداخته است. نقطه‌ی فر‌وریزی کتاب مورد اشاره، قصه‌ی «داد‌زن» است. حمله‌ی لباس‌شخصی‌ها به دانشجویان معترض، دست آخر به آن‌جا می‌رسد که کارگری شهرستانی، به اشتباه، توسط لباس‌شخصی‌ها ضرب و شتم می‌شود. کارکرد سیاسی این داستان، استحاله‌ی نفس سرکوب به نوعی از انسان‌دوستی عاطفی عوامانه است؛ چیزی که عیناً باز‌تولید پروبلماتیک سرمایه‌داری متأخر در تقلیل سیاست به احساس‌های برآمده از اومانیسمی ارتجاعی است. به یاد بیاورید وانموده‌های رسانه‌های رسمی داخلی را از وقایع خیابانی رخداد سیاسی سال ۸۸، آن‌جا هم دقیقاً همین کار انجام می‌شد. «ناخود‌آگاه سیاسی» دستگاه حاکم، «پرتره‌ی مرد ناتمام» را برگزیده است؛ این حقیقتی است که نمی‌توان به سادگی از کنارش گذشت.

منبع: رادیو زمانه