از چند سال پیش که بوش سه کشور ایران، کره و عراق را در مجموعه ای خود خوانده، با عنوان جعلی “محور شرارت” قرار داد، تا به امروز توانسته به تدریج مقدمات خروج نام دو کشور از سه کشور فوق الذکر را، از لیست مربوطه فراهم کند. تخریب برج خنک کننده راکتور “یونگ بیونگ” آخرین توفیق برای سیاست خارجی آمریکا در این زمینه است.
از سوی دیگر سیاست آمریکا و متحدینش در مقابل ایران نه تنها نتوانسته موجب نزدیکی ایران به این کشورها شود، بلکه باعث سخت تر شدن مواضع طرفین و پیچیده تر شدن مشکلات گردیده است. در این میان از قضا “سرکه انگبین صفرا فزوده”، بسته پیشنهادی مشوق های شش کشور درگیر در مسائل هسته ای ایران، راه به جائی نبرده است. این نکته آن زمان مشخص می شود که علی لاریجانی، نقطه امید غربیان برای راه حل دیپلماتیک احتمالی بحران هسته ای ایران، از این مشوق ها به عنوان “سرابی” نام برد که “خاصیتی ندارد”.
هر چند آقای لاریجانی در همین مصاحبه با واحد مرکزی خبر، از ادامه مذاکرات، به شرط وجود “فضائی سالم” استقبال کرده است، اما سیر حوادث دلالت بر التهاب بیشتر در روابط ایران با مدعیان هسته ایش دارد. در واقع به تدریج شاهد هستیم که طرفین آرایش جنگی به خود گرفته، از جو گفتگو و مصالحه فاصله می گیرند. این همان نقطه بحرانی است که از مدتی پیش بسیاری از صلح دوستان جهان در مورد آن هشدار داده بودند. البته هنوز جای خوشبختی است که به لحظه بدون بازگشت نرسیده ایم و زمان برای جلوگیری از خسارات بیشتر باقی مانده است. چه نشانه هائی در داخل و خارج مؤید این ادعا است؟
چند ماه قبل فرمانده پیشین سپاه، فاصله بین اردیبهشت و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را زمانی سخت و پر مخاطره برای کشورمان ارزیابی کرده بود. امروز نوبت جانشین ایشان است که در گفتاری واضح و روشن خطر حمله آمریکا را گوشزد کند. در گذشته ای نه چندان دور رئیس جمهور بارها با رد هر گونه حمله احتمالی به ایران این اخبار را ساخته ذهن خیال پروران قلمداد کرده بود. اما از محتوای کلام آقای جعفری چنین برمی آید که امکان تحرکات نظامی دشمنان مدت ها است فکر مسئولین را مشغول کرده است. چرا که نظامیان کشور نقشه های خود را برای هر گونه حمله احتمالی از سوی ایشان را تدارک دیده اند. در این میان بعضی از مفسران، تجدید سازمان سپاه را آمادگی این نیرو برای مقابله با هر گونه حمله احتمالی، ارزیابی کرده اند. این علائم وقتی بیشتر اهمیت می یابد که با شلیک ضد هوائی ها در اطراف تهران همراه می شود. این شلیک ها به “جسمی نورانی و ثابت” نشان از منتظر بودن مسئولین برای حمله ای قریب الوقوع است. با این حال این واکنش ها فقط در سطح مسئولین نظامی باقی نمانده است.
سخنرانی تند و شدید هاشمی، کسی که از او به دفعات به عنوان شخصی معتدل و عملگرا یاد می شود، در نماز جمعه این هفته و هشدار او به غربیان از یاس و ناامیدی در میان مسئولین نظام خبر می دهد. باید متولیان حکومت نسبت به حل دوستانه مشکل هسته ای ایران دلسرد شده باشند که این چنین با خشم و عتاب با مخالفین خود سخن می گویند. محکم تر شدن جای پای سعید جلیلی، که به خشکی مواضع و هم سوئی با احمدی نژاد شهره است، نشان از فراموش کردن توافقات قبلی و بازگشت به نقطه صفر دارد، امری که به هیچ وجه مورد قبول غربیان نیست. در کنار این مجموعه خارج کردن پول های دولت از بانک های اروپائی، امری که بارها تکذیب و تائید شد، نشان از نگرانی های وسیع حکومت از آینده روابط خود با جهان دارد. در مقابل باید دید چه اتفاقاتی در طرف مقابل افتاده است که مسئولین کشور را به چنین واکنش هائی وادار کرده است؟
رزمآیش چند روز پیش جنگنده های اسرائیلی یکی از نشانه های بحرانی تر شدن جو بین المللی است. بر اساس گزارش نیویورک تایمز این مانور برای شرایطی مشابه جنگ با ایران طراحی شده است. این خبر بدون آنکه از سوی دولت اسرائیل رد یا پذیرفته شود، موجب سلسله وسیعی از واکنش های جهانی شد. از آن جمله می توان به تهدید البرادعی اشاره کرد که در صورت وقوع هر گونه حمله ای به ایران، او از مقام خود استعفا خواهد داد. به عبارت دیگر رئیس صلح جوی آژانس احساس خطر می کند که چنین از خود عکس العمل نشان می دهد. در این زمینه وقتی مصاحبه سلف ایشان، هانس بلیکس، را با روزنامه “یدیعوت آخرونوت” می خوانیم متوجه دل شوره های البرادعی می شویم. جالب است بدانیم که اسرائیل با یونان مانور مشترک داشته است. کشوری که تا چندی پیش، یعنی زمانی که ترکیه، اسرائیل و آذربایجان به هم نزدیک شده بودند، با ایران و ارمنستان روابط بسیار گرمی ایجاد کرده بود.شاید اگر این تحرک نظامی به تنهائی اتفاق می افتاد چندان توجه کارشناسان سیاسی و نظامی را به خود جلب نمی کرد. اما هنگامی که در فاصله شش ماهه بین دو سفر دریاسالار مولن به اسرائیل شاهد چنین عملیاتی هستیم باید بیشتر در مورد آن درنگ کرد.
ولی دنیا فقط شاهد حرکت های نظامی نبود.مواضع اخیر دولت انگلیس در مورد تشدید تحریم ها علیه ایران که با استقبال و تائید اتحادیه اروپا همراه شد، فرستادن پیام هائی آشکار برای دولت مردان ایران است. در حقیقت از این پیام مشخص می شود خارج شدن نام سازمان مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی توسط دادگاه های انگلیس، برای نشان دادن میزان مخالفت بریتانیا با سیاست های ایران کفایت نمی کند. بنابر این باید دایره محاصره را تنگ تر کرد. قرار دادن بانک ملی در کنار بانک هائی که قبلا مورد تحریم قرار گرفته بودند، پیچیدگی اوضاع را دو چندان خواهد کرد.
با این حال اقداماتی به ظاهر دیپلماتیک، اما با رویکردی خصمانه، به همین جا ختم نمی شود.همین چند روز پیش تلاش های نمایندگان آمریکائی را شاهد بودیم تا به بهانه ممانعت ار فروش بنزین به ایران، به محاصره همه جانبه ایران دست بزنند. این درست زمانی بود که اجلاس گروه هشت مسئله تنش های هسته ای ایران را در دستور کار خود قرار داد. در اجلاس وزرای خارجه هشت کشور صنعتی، یک بار دیگر صدای واحدی که آمریکا از جامعه جهانی طلب می کند، شنیده شد.بسته ها از پی هم مبادله می شود. فرصت ها یکی از پس دیگری سپری می شود. امروز کره شمالی پذیرفته است با جامعه جهانی همکاری بیشتری داشته باشد. بعید نیست فردا ولید معلم و به دنبال او بشاراسد، وعده و وعیدهای لازم را در پاریس دریافت کنند تا دوستان قدیمی را به فراموشی بسپارند. تصور چنین لحظه ای خیلی دور از ذهن نیست. آیا در این موقع آن محور کذائی به نقطه ای به نام ایران تبدیل نخواهد شد؟ در این صورت کشیدن تابلوئی که نمایشگر چنین لحظه ای باشد خیلی سخت نیست. اگر دولت مردان ما نگران ترسیم چنین نقش دیوانه واری نیستند، جامعه مدنی نباید منزلت خود را فراموش کند. اگر بعضی از مسئولین کشور به اشتباه با کارت دیگران وارد این بازی مرگ و زندگی شده اند، نهادهای مدنی، تنها به اتکا تمامی توان ونیروی خود، باید به صداهائی که از اطراف جهان به گوش می رسد به درستی پاسخ گویند. به نظر می آید فرصت مناسبی برای یک کمپین یک میلیون امضای دیگر آماده شده است. این بار درخواستمان می تواند پذیرش بسته پیشنهادی شش کشور، از سوی مسئولین باشد.