وقتی محور شرارت به نقطه شرارت تبدیل می شود

میر حمید سالک
میر حمید سالک

‏از چند سال پیش که بوش سه کشور ایران، کره و عراق را در مجموعه ای خود خوانده، با عنوان جعلی “محور شرارت” ‏قرار داد، تا به امروز توانسته به تدریج مقدمات خروج نام دو کشور از سه کشور فوق الذکر را، از لیست مربوطه فراهم ‏کند. تخریب برج خنک کننده راکتور “یونگ بیونگ” آخرین توفیق برای سیاست خارجی آمریکا در این زمینه است. ‏

از سوی دیگر سیاست آمریکا و متحدینش در مقابل ایران نه تنها نتوانسته موجب نزدیکی ایران به این کشورها شود، بلکه ‏باعث سخت تر شدن مواضع طرفین و پیچیده تر شدن مشکلات گردیده است. در این میان از قضا “سرکه انگبین صفرا ‏فزوده”، بسته پیشنهادی مشوق های شش کشور درگیر در مسائل هسته ای ایران، راه به جائی نبرده است. این نکته آن زمان ‏مشخص می شود که علی لاریجانی، نقطه امید غربیان برای راه حل دیپلماتیک احتمالی بحران هسته ای ایران، از این ‏مشوق ها به عنوان “سرابی” نام برد که “خاصیتی ندارد”.‏

هر چند آقای لاریجانی در همین مصاحبه با واحد مرکزی خبر، از ادامه مذاکرات، به شرط وجود “فضائی سالم” استقبال ‏کرده است، اما سیر حوادث دلالت بر التهاب بیشتر در روابط ایران با مدعیان هسته ایش دارد. در واقع به تدریج شاهد ‏هستیم که طرفین آرایش جنگی به خود گرفته، از جو گفتگو و مصالحه فاصله می گیرند. این همان نقطه بحرانی است که از ‏مدتی پیش بسیاری از صلح دوستان جهان در مورد آن هشدار داده بودند. البته هنوز جای خوشبختی است که به لحظه بدون ‏بازگشت نرسیده ایم و زمان برای جلوگیری از خسارات بیشتر باقی مانده است. چه نشانه هائی در داخل و خارج مؤید این ‏ادعا است؟

چند ماه قبل فرمانده پیشین سپاه، فاصله بین اردیبهشت و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را زمانی سخت و پر مخاطره ‏برای کشورمان ارزیابی کرده بود. امروز نوبت جانشین ایشان است که در گفتاری واضح و روشن خطر حمله آمریکا را ‏گوشزد کند. در گذشته ای نه چندان دور رئیس جمهور بارها با رد هر گونه حمله احتمالی به ایران این اخبار را ساخته ذهن ‏خیال پروران قلمداد کرده بود. اما از محتوای کلام آقای جعفری چنین برمی آید که امکان تحرکات نظامی دشمنان مدت ها ‏است فکر مسئولین را مشغول کرده است. چرا که نظامیان کشور نقشه های خود را برای هر گونه حمله احتمالی از سوی ‏ایشان را تدارک دیده اند. در این میان بعضی از مفسران، تجدید سازمان سپاه را آمادگی این نیرو برای مقابله با هر گونه ‏حمله احتمالی، ارزیابی کرده اند. این علائم وقتی بیشتر اهمیت می یابد که با شلیک ضد هوائی ها در اطراف تهران همراه ‏می شود. این شلیک ها به “جسمی نورانی و ثابت” نشان از منتظر بودن مسئولین برای حمله ای قریب الوقوع است. با این ‏حال این واکنش ها فقط در سطح مسئولین نظامی باقی نمانده است.‏

‏ سخنرانی تند و شدید هاشمی، کسی که از او به دفعات به عنوان شخصی معتدل و عملگرا یاد می شود، در نماز جمعه این ‏هفته و هشدار او به غربیان از یاس و ناامیدی در میان مسئولین نظام خبر می دهد. باید متولیان حکومت نسبت به حل ‏دوستانه مشکل هسته ای ایران دلسرد شده باشند که این چنین با خشم و عتاب با مخالفین خود سخن می گویند. محکم تر شدن ‏جای پای سعید جلیلی، که به خشکی مواضع و هم سوئی با احمدی نژاد شهره است، نشان از فراموش کردن توافقات قبلی و ‏بازگشت به نقطه صفر دارد، امری که به هیچ وجه مورد قبول غربیان نیست. در کنار این مجموعه خارج کردن پول های ‏دولت از بانک های اروپائی، امری که بارها تکذیب و تائید شد، نشان از نگرانی های وسیع حکومت از آینده روابط خود با ‏جهان دارد. در مقابل باید دید چه اتفاقاتی در طرف مقابل افتاده است که مسئولین کشور را به چنین واکنش هائی وادار کرده ‏است؟

رزمآیش چند روز پیش جنگنده های اسرائیلی یکی از نشانه های بحرانی تر شدن جو بین المللی است. بر اساس گزارش ‏نیویورک تایمز این مانور برای شرایطی مشابه جنگ با ایران طراحی شده است. این خبر بدون آنکه از سوی دولت اسرائیل ‏رد یا پذیرفته شود، موجب سلسله وسیعی از واکنش های جهانی شد. از آن جمله می توان به تهدید البرادعی اشاره کرد که ‏در صورت وقوع هر گونه حمله ای به ایران، او از مقام خود استعفا خواهد داد. به عبارت دیگر رئیس صلح جوی آژانس ‏احساس خطر می کند که چنین از خود عکس العمل نشان می دهد. در این زمینه وقتی مصاحبه سلف ایشان، هانس بلیکس، ‏را با روزنامه “یدیعوت آخرونوت” می خوانیم متوجه دل شوره های البرادعی می شویم. جالب است بدانیم که اسرائیل با ‏یونان مانور مشترک داشته است. کشوری که تا چندی پیش، یعنی زمانی که ترکیه، اسرائیل و آذربایجان به هم نزدیک شده ‏بودند، با ایران و ارمنستان روابط بسیار گرمی ایجاد کرده بود.شاید اگر این تحرک نظامی به تنهائی اتفاق می افتاد چندان ‏توجه کارشناسان سیاسی و نظامی را به خود جلب نمی کرد. اما هنگامی که در فاصله شش ماهه بین دو سفر دریاسالار ‏مولن به اسرائیل شاهد چنین عملیاتی هستیم باید بیشتر در مورد آن درنگ کرد.‏

‏ ولی دنیا فقط شاهد حرکت های نظامی نبود.مواضع اخیر دولت انگلیس در مورد تشدید تحریم ها علیه ایران که با استقبال و ‏تائید اتحادیه اروپا همراه شد، فرستادن پیام هائی آشکار برای دولت مردان ایران است. در حقیقت از این پیام مشخص می ‏شود خارج شدن نام سازمان مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی توسط دادگاه های انگلیس، برای نشان دادن میزان ‏مخالفت بریتانیا با سیاست های ایران کفایت نمی کند. بنابر این باید دایره محاصره را تنگ تر کرد. قرار دادن بانک ملی در ‏کنار بانک هائی که قبلا مورد تحریم قرار گرفته بودند، پیچیدگی اوضاع را دو چندان خواهد کرد. ‏

با این حال اقداماتی به ظاهر دیپلماتیک، اما با رویکردی خصمانه، به همین جا ختم نمی شود.همین چند روز پیش تلاش های ‏نمایندگان آمریکائی را شاهد بودیم تا به بهانه ممانعت ار فروش بنزین به ایران، به محاصره همه جانبه ایران دست بزنند. ‏این درست زمانی بود که اجلاس گروه هشت مسئله تنش های هسته ای ایران را در دستور کار خود قرار داد. در اجلاس ‏وزرای خارجه هشت کشور صنعتی، یک بار دیگر صدای واحدی که آمریکا از جامعه جهانی طلب می کند، شنیده شد.بسته ‏ها از پی هم مبادله می شود. فرصت ها یکی از پس دیگری سپری می شود. امروز کره شمالی پذیرفته است با جامعه ‏جهانی همکاری بیشتری داشته باشد. بعید نیست فردا ولید معلم و به دنبال او بشاراسد، وعده و وعیدهای لازم را در پاریس ‏دریافت کنند تا دوستان قدیمی را به فراموشی بسپارند. تصور چنین لحظه ای خیلی دور از ذهن نیست. آیا در این موقع آن ‏محور کذائی به نقطه ای به نام ایران تبدیل نخواهد شد؟ در این صورت کشیدن تابلوئی که نمایشگر چنین لحظه ای باشد ‏خیلی سخت نیست. اگر دولت مردان ما نگران ترسیم چنین نقش دیوانه واری نیستند، جامعه مدنی نباید منزلت خود را ‏فراموش کند. اگر بعضی از مسئولین کشور به اشتباه با کارت دیگران وارد این بازی مرگ و زندگی شده اند، نهادهای ‏مدنی، تنها به اتکا تمامی توان ونیروی خود، باید به صداهائی که از اطراف جهان به گوش می رسد به درستی پاسخ گویند. ‏به نظر می آید فرصت مناسبی برای یک کمپین یک میلیون امضای دیگر آماده شده است. این بار درخواستمان می تواند ‏پذیرش بسته پیشنهادی شش کشور، از سوی مسئولین باشد.‏

‏ ‏

‏ ‏