حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه ی کیهان طی یادداشتی تحت عنوان “صدا ها را بشناسید”، دانشجویان معترض به سیاستهای جاری را مخاطب قرار داده است. نوشته های حسین شریعتمداری از این رو که نمایاننده ی افکار و مواضع افراطی ترین بخش حاکمیت در ایران است همیشه مهم و قابل توجه بوده اند. هرچند حسین شریعتمداری کوشیده است در “یادداشت روز” خود از موضع یک پدر مهربان و آگاه، ”فرزندان ناخلف” خود را مخاطب قرار دهد و “مهربانانه” در پوستین ظاهرالصلاحی “اندرزشان دهد”، من اما مانند میلیونها ایرانی که نقش “پدری” و “قیمی” امثال آقای شریعتمدار و هیچکس دیگر را بر نمی تابند، و از آنجایی که ایشان مدیر روزنامه ایست که با بودجه ی عمومی اداره می شود، از موضع یک “شهروند صاحب حق” و “حاکم بر سرنوشت خویش” با ایشان سخن می گویم. یادداشت اخیر وی می تواند بیانگر تحلیل و احتمالا واکنش این بخش قدرتمند حاکمیت در قبال اعتراضات وسیع دانشجویی رویداده در دانشگاه تهران، همزمان با سخنرانی محمود احمدی نژاد در این دانشگاه باشداز این رو پاسخ به آن از سوی دانشجویان شرکت کننده در آن تجمع – و مدافعین آنها- لازم به نظر می رسد.به همین جهت نگارنده نه از موضع سخنگوی دانشجویان – که در جبش دانشجویی ایران هیچکس واجد چنین صفتی نیست- بلکه از منظر تنها و تنها یک ”دانشجوی منتقد و معترض به سیاستهای جاری حاکمیت” نکاتی را ذیلا پیرامون یادداشت اخیر، خدمت آقای شریعتمداری عرض می کنم:
1- اینکه جنابعالی بالاخره پذیرفته اید که حداقل بخشی از منتقدین حاکمیت از “فرزندان این مرز و بوم” هستند جای خوشوقتی فراوان است - اگر من باب تعارف و تاکتیکی نباشد- البته هر چه به انتهای یادداشت شما نزدیک می شویم رفته رفته قلم عنان از کف می دهد و راز دل هویدا می کند: به طور مشخص آنجا که در بند های 3 و 4 نوشته ی خود سر رشته ی اعتراضات را در دست آمریکا و اسراییل دانسته اید و معترضان را سر سپردگان به آنها.
آقای شریعتمداری!
بیایید یکبار برای همیشه تکلیف این وابستگان اسراییل و آمریکا را مشخص کنید. بیایید یکبار برای همیشه مدارک و اسناد مورد ادعای خود را افشا کنید. بیایید یکبار برای همیشه مستندا معلوم کنید این وابستگان و حقوق بگیران آمریکا که به زعم شما همه ی اعتراضات و مخالفتها را سازماندهی می کنند چه کسانی هستند؟ چرا برای این همه ادعا حتی یک “مدرک” ارائه نمی شود. شما یا هیچ وقت مدرکی نداشته اید که ارائه کنید و یا هر وقت که در مضیقه ی “مدرک” گرفتار شده اید با دستگیری چند نفر بخت برگشته ی از همه جا بی خبر و اخذ اعترافات به شیوه هایی که خود بهتر می دانید، خواسته اید از بحران اثبات ادعاهای خود برهید. این سناریو اما اکنون سالهاست که کارایی خود را از دست داده است. شما از وزیر اطلاعات خواسته اید که آرشیو گفته های احسان طبری را کتبا منتشر کند. این کار خوبی است که می تواند مورد توجه و استفاده ی همه ی پژوهشگران تاریخ معاصر قرار گیرد. حال اجازه دهید نگارنده نیز دو تقاضا و یک سئوال از وزیر اطلاعات بکند:
الف) هر چه سریعتر و بنا به اقتضائات امنیت ملی، مدارک و مستندات قانونی مرتبط با وابستگی مالی و سیاسی افراد مورد ادعای آقای شریعتمداری را منتشر کنید. و اگر چنین مدارکی وجود ندارد سریعا اعلام کنید. [ در اینجا به عنوان یک دانشجوی حقوق لازم می دانم به این نکته ی بدیهی اشاره کنم که مدرک از نظر حقوقی تعریف مشخص خود را دارد، اعترافاتی که از افراد در شرایط انفرادی و شکنجه های جسمی و روحی اخذ شده نمی تواند مدرک باشد، تنها اعترافی موجه است که در کمال آزادی و اختیار نزد قاضی صورت گیرد و الا اعترافاتی که فرد به محض خروج از شرایط انزوا و رفع فشارهای جسمی و روحی آن را تکذیب می کند که تکلیفش معلوم است.]
ب) تقاضای دوم من اما شبیه تقاضای آقای شریعتمداری است. من نیز خواهان در دسترس قرار گرفتن بخشی از آرشیو وزارت اطلاعات برای عموم مردم هستم. منتها فرقش این است که این بخش از آرشیو اطلاعات به غیر از “مورخان” سخت به کار قضات مستقل (اگر هنوز وجود داشته باشند)، که آماده ی محاکمه ی “هر جنایتکاری” هستند نیز می آید: کلیه ی مدارک مربوط به پرونده ی موسوم به «قتلهای زنجیره ای” و باند معروف به “محفل سعید امامی”. امیدوارم آقای شریعتمداری هم که اینگونه جویای حقیقت است با این درخواست مخالف نباشد. بالاخره افراد طرفدار حقیقت باید با کشف هر حقیقتی موافق باشند.
آقای شریعتمداری !
ییرامون سه دهه ی اخیر حقایق بسیاری وجود دارد که در انتظار “کشف شدن” نشسته اند!
و اما سئوال نگارنده از وزیر اطلاعات: مگر ادعا نشد که “هاله ی اسفندیاری” جاسوس و مامور آمریکا برای هدایت پروژه ی براندازی از طریق انقلاب مخملی بوده است؟ پس چگونه پس از آن همه هیاهو و طرح اتهام و اخذ اعتراف، نه تنها او را از زندان آزاد کردید بلکه به وی اجازه ی خروج از کشور دادید ؟ دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟!
2- آقای شریعتمداری! خواست و گفته ی دانشجویان معترض کاملا مشخص و شفاف است. آنها تقریبا به تمامی سیاستهای آقای احمدی نژاد در همه ی عرصه ها اعم از اقتصاد، سیاست خارجی و فرهنگی معترضند. خواستها و سئوالات دانشجویان صراحتا بیان شد. دفتر تحکیم وحدت طی دو نامه و گروهی دیگر از دانشجویان طی یک نامه پرسشهاو انتقادات خود را با ایشان به متمدنانه ترین شکل ممکن در میان گذاشتند. آقای احمدی نژاد اما نه تنها به هیچکدام پاسخ نداد بلکه با بستن راه ورود بر دانشجویان منتقد و سخنرانی برای افراد دستچین شده ای که از خارج از دانشگاه به آنجا آورده شده بودند عملا بی توجهی خود را به خواست دانشجویان و بدیهی ترین اصول دموکراسی نشان دادد. این در حالی بود که جمعیت دانشجویان معترض حداقل دو برابر حاضران در سالن بود. این به معنای بحران جدی عدم مقبولیت آقای احمدی نژاد در دانشگاه است. با طرح اتهامات واهی نمی توان بر این بحران سر پوش گذاشت. برگزاری یک انتخابات آزاد- به معنای واقعی کلمه، یعنی فارغ از دخالت نظامیان و دیگر نهادهای حکومتی- وزرن واقعی آقای احمدی نژاد و حامیان سیاستهای ایشان را در جامعه نشان خواهد داد.
3- آیا در خواست آزادی بیان در دانشگاه به معنای سر سپردگی به صهیونیستهاست؟ آیا در خواست لغو این همه حکم محرومیت از تحصیل یک خواست صهیونیستی است؟ آیا تقاضا برای بازگشت استادانی چون حسین بشیریه هم سویی با اسراییل است؟ آیا پرسش پیرامون نحوه ی هزینه کردن 120 میلیارد دلار درآمد نفتی به معنای فریب خوردگی است؟ آیا انتقاد و طرح پرسش پیرامون سرانجام سیاستهای دولت در پرونده ی هسته ای که ممکن است کیان کشور و کلیت منافع ملی را بر باد دهد به معنای وابستگی به بیگانگان است؟ آیا پرسش پیرامون نحوه ی برخورد دولت در دو سال اخیر با معلمان، دانشجویان و کارگران جرم است؟
4- پیام اعتراض دانشجویان واضح و صریح بود: در ایران نه آزادی بیان وجود دارد، نه اصول دموکراسی حاکم است و نه حقوق بشر رعایت می شود. برای اثبات این ادعا می توان به توقیف بیش از صد نشریه، نحوه ی برخورد با دگر اندیشان، وضعیت سینما و تئاتر، انحصار صداو سیما در دست حکومت، وجود نظارت استصوابی، بازداشت منتقدین، سرکوب احزاب، قوانین نابرابر علیه زنان و دهها مثال دیگر به عنوان مصادیق و مستند این ادعای دانشجویان اشاره کرد آیا شما و آقای احمدی نژاد پاسخی در برابر این مستندات دارید؟ اگر نه، پس دست از دروغگویی در باب وجود آزادی و دموکراسی در ایران بکشید تا دنیا بیشتر از این به شما نخندد و شما را “هو” نکند. دنیای که دانشجویان ایرانی نه خواستار ستیز که خواهان تفاهم و همکاری با آن هستند.
5- شما اگر خیلی آزادیخواه هستید متن کامل سه نامه ی منتشر شده خطاب به آقای احمدی نژاد را منتشر کنید تا مردم خود قضاوت کنند. سایر روزنامه ها که به دلیل تحمیل سانسور چنین جراتی ندارند. به راستی اگر در آمریکا دانشجویان خطاب به جرج بوش چنین نامه هایی بنویسند حکومت جرات خواهد کرد مطبوعات را از درج نامه ی دانشجویان منع کند؟ کاری که شما به سادگی می کنید.
6- تجمع روز دوشنبه(16 مهر) آنگونه که شما و همفکرانتان در پی تبلیغ و القای آن هستید تا بدین وسیله بتوانید زمینه ی سرکوب ساده ی دانشجویان منتقد را فراهم آورید هیچ ربطی به «کمونیستها» نداشت. چنانکه هیچ ربطی به آمریکا و اسراییل هم نداشت. اتفاقا آقای شریعتمداری، شما با تکیه ی مدام به تاکتیکهای لنینی و اعمال شیوه های استالینیستی بیشترین شباهت را به «کمونیستها» دارید. شاید این چیزها را در زمان بازجویی از احسان طبری و دیگر سران حزب توده که کوچکترین محبوبیتی در بین دانشجویان ندارند از آنان آموخته اید.
7- به شما حق می دهم که پس از یک سال سرکوب مداوم دانشگاه از وقوع تجمعی به این وسعت آن هم در روز حضور احمدی نژاد و علیرغم این همه فشار امنیتی تعجب کنید.16 مهر 1386 در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ی دانشجویان ایرانی ثبت شد. بله آقای شریعتمداری با بگیر و ببند نمی توان همه ی دهانها را بست. حتی اگر همین امروز تمام شرکت کنندگان در این تجمع را زندانی کنید باز هم فردا احمدی نژاد به هر دانشگاه دیگری برود با سئوالات و فریادهای اعتراضی دانشجویان مواجه خواهد شد. در دانشگاه بر خلاف توهمات مالیخولیایی شما و همفکرانتان هیچکس به دنبال انقلاب مخملین نیست. دانشجویان جز “استقلال دانشگاه” و رعایت حق پرسشگری و بیان آزادانه ی عقاید و انتقادات خود و استادانشان چیزی نمی خواهند. آنها در هر شرایطی بر روی این خواستها که حیات دانشگاه و کشور وابسته به آنهاست پافشاری می کنند.
آقا شریعتمداری!
دانشجویان صداها را خوب می شناسند. صدای دموکراسی را به خوبی از صدای فاشیسم تمیز میدهند. بین دفاع از حقوق ملتها و نفی فاجعه ی هولوکاست و یهود ستیزی تفاوت قائل می شوند و حتی تفاوت صدای چکمه ی نظامیان طا لب قبضه ی کامل قدرت با صدای کلام عقلانی سیاستمداران خواهان آزادی و توسعه را خوب از هم تشخیص می دهند. دانشجویان حتی نفاق و دروغگویی مدعیان دین را در رفتارهای متناقض و سالوس وارشان باز می شناسند و بین صدای آنان ومسلمانانی که با رعایت اصول انسانی، دموکراسی و حقوق بشر را معیار رفتار خویش قرار داده اند فرق می گذارند.
باری، دانشجویان صدای استبداد دینی خشونت ورزی، تروریسم پروری، بنیادگرایی را می شنوند و می شناسند و با قدرت به آن “نه” می گویند.
منبع: ادوار نیوز