یادی از سوسن و دوباره گفتنی از کافه های لاله زار و ترانه های کوچه و بازار و دیداری با فارسی زبانان ارتفاعات…
این سوسن است که می خواند…
سال 1348 است که برای اول بار صدایش به سینما کشیده میشود. «ناش ناش نیناش ناش، کلاه مخملی رو باش». شعرش را «تورج نگهبان» گفته و آهنگش را «اسفندیار منفردزاده» مخصوص برای فیلم «قیصر» ساخته است. ترانهای که «شهرزاد» (کبری سعیدی) در اولین نقش سینمایی خود آن را میخواند و میرقصد.
ترانه قبلا با همین شعر و آهنگ با صدای «آفت»، یکی از خوانندگان معروف کافههای لالهزار ضبط و آماده و روی فیلم صداگذاری شده است. «اسفندیار منفردزاده» اما کجا و چطور صدای «سوسن» را میشنود و پُرزی که در صدای اوست بر دلش بیشتر مینشیند. ده دوازده هزار تومان آن زمان هزینه میشود تا دوباره ترانه را با صدای «سوسن» ضبط کنند.
ترانۀ «کلاه مخملی» به تعبیری اولین ترانۀ متن در تاریخ سینمای ایران است. از این به بعد است که بساط آواز خوانی و رقصیدن زن نقش اول فیلمهای فارسی جمع میشود و به جای آن صدای خوانندهای را در اجرای کامل ترانهای، بر روی صحنههایی از فیلم میشنویم.
هنوز سال 1348 است. ترانۀ «نمیشه» یکی از اولین خواندههای «سوسن»، با شعر و آهنگی از «منوچهر گودرزی» چنان در میان مردم گل کرده که کارگردان فیلم «دنیای پر امید»، به امید جذب تماشاچی و فروش بیشتر، اجرای این ترانه را با صدا و حضور «سوسن»، در فیلم جا میدهد.
صحنهای که «محمدتقی فردین»، «تقی ظهوری» و «مرجان» (در اولین نقش سینمایی خود)، سر میزی در کافه رستورانی نشستهاند؛ به سلامتی هم مینوشند و ترانه را میشنوند.
در این جمع، «شهرزاد» (کبری سعیدی) هم هست، کسی که همان سال در نقش رقاصۀ فیلم «قیصر» برای اولین بار صدای «سوسن» را لب زد و با ترانهای از او رقصید. اینجا اما این خود «سوسن» است که میخواند. او سر میز نشسته و صدای «سوسن» را تائید میکند.
ـ ببینم این خوانندۀ جدیده؟
ـ آره، دو سه ماهه که اینجا میخونه؛ صداش بد نیست.
ـ آره، بد نیست.
حالا سال 1349 است. «سوسن» دیگر فقط نمیخواند، بازی هم میکند. در صحنهای از فیلم خوب و خوش ساخت «پنجره» از «جلال مقدم»، با بازی «بهروز وثوقی» و گوگوش
با اینکه زبان گفتار آدمهای فیلم دور از ادبیات و فرهنگ کوچه بازار است و فضا و ساختار آن از نوع فیلمهای لومپنی و کلاهمخملی رایج نیست؛ «جلال مقدم» اما چند ترانۀ به اصطلاح لالهزاری را در جای درست خود به کار میگیرد و در آن میان انگار حق «سوسن» را چربتر ادا میکند!
اول بار در صحنهای که «گوگوش» دارد تلفنی آدرس «بهروز» را میپرسد تا برای آوردنش به محل جشن، اتوموبیل بفرستد. مرد، در خیابان امیرآباد، کوچۀ «سوسن» سکونت دارد.
و بعد در صحنهای که «بهروز وثوقی»، «نوری کسرایی» را به کافهای «لالهزاری» میبرد. جایی که باز «شهرزاد» (کبری سعیدی) عربی میرقصد و «امانالله تاجیک»، همراه با عودی که خود می نوازد، ترانۀ «سوسن کی میآیی» را میخواند.
از ظرایف کار «جلال مقدم» یکی هم اینکه در تیتراژ فیلم، نام «شهرزاد» و «سوسن» را با اینکه هر کدام در یک صحنه بیشتر حضور ندارند، ولی به عنوان «رقصنده» و «خواننده» نمیآورد و اسمشان در دنبالۀ نام بازیگران فیلم میآید.
” شهرزاد “ رقصی عربی را بازآفرینی میکند و «سوسن»، نقش خود را بازی میکند: ویلایی است و محفلی شبانه از پول و پله دارها و جماعت بیدرد. از آن تیپ مجالسی که حضرات، میز و صندلی و کوکتل و شامپاین و خاویار را میگذارند کنار و چهار زانو روی زمین به مخدهها تکیه میدهند و «عرق اتحادیه» را چتولی میخورند.
“سوسن” را هم گفتهاند بیاید. آمده. با سر و رو و آرایشی متفاوت از دیگران. با لباسی اورمک به تن و ابروهای پُر و برنداشته. در همان پوشش بلندش اما مثل بقیه، روی زمین زانو خمانده و بدون میکروفون و بلندگو، با لبخندهای نمکین بر لب و نگاهی معنیدار در چشم، ترانهای از خواندههایش را زمزمه میکند. حس «مردمی» بودن! به حضرات شکم گنده و علیامخدرات عطر و پودر زدهشان دست میدهد.
حضور «سوسن» در آن صحنه از فیلم، نه به عنوان یک خواننده و آوازهخوان؛ که به نوعی نمایندگی هویت و سمبل مردم عادی کوچه و بازار را عهده دار است و نشان میدهد. مردمی که در آنسوی پرچین و دیوارهای شمشاد باغ ویلایی مانده و نشستهاند.
شروع سال 1349 با اکران نوروزی فیلم پر فروش «حسن کچل» ساختۀ «علی حاتمی» است. اولین فیلم موزیکال سینمای ایران. فیلمی که تمام گفتوگوهای آن در قالب اشعار و ترانههای محلی و مردمی و همراه با اجرا و صدای ضرب انجام میشود.
بعد از فیلم «قیصر» که صدای «سوسن» را برای اولین بار در سینمای ایران و در اجرای ترانهای که آهنگش از ساختههای «اسفندیار منفردزاده» بود شنیدیم، و بعد از فیلم «پنجره»، فیلمی که موسیقی متن آن از «اسفندیار منفردزاده» بود و «سوسن» در صحنهای از آن میخواند؛ باز نام این آهنگساز را همراه با صدای این خواننده در فیلم «حسن کچل» میبینیم.
برای ساختن و شکل دادن آهنگ و ترانههای فیلم «حسن کچل»، جمعی از نامآورترین آهنگسازان معاصر به «علی حاتمی»، کارگردان و سرایندۀ اشعار فیلم دست همکاری دادند.
«پرویز اتابکی»، «بابک بیات»، «واروژان» و «اسفندیار منفردزاده» سازندگان آهنگ ترانههای این فیلم بودند، ترانههایی که با صدای خوانندگان مختلف اجرا میشد و یکی از آنها هم «سوسن» که در بخش کوتاهی صدایش روی در زمزمۀ ندیمۀ «طاووس» شنیده میشود.
در صحنهای که ندیمه سیبها را یک به یک از روی فرش و پیش «طاووس» دلشکسته و سرخورده برمیچیند. سیبهایی که «حسن کچل» گاز زدنشان را پس زده و کفِ اتاق پخش و پرتاب کرده و رفته.
” سوسن “ را در تلویزیون هم میبینیم. در سریال سیزده قسمتی «کاف شو» کاری دیدنی از «پرویز صیاد» در نقد و انتقادی طنز گونه از کارکرد سازمان صدا و سیما و اشاراتی به مافیای روابط و بند و بستهای حاکم در آنجا.
قرار است که مثلا «پرویز صیاد» برای تلویزیون ملی ایران شویی نوروزی درست کند. لازم است که بنا به عرف و سنت شوهایی از ایندست، حتما خوانندهای هم در آن باشد.
این در و آن در میزند بلکه از خوانندگان، کسی را پیدا و راضی کند که به واریتۀ بهاری او بیاید. ولی کسی از آنها که سراغشان می رود محل نمیگذارند. در واقع اعتباری برای او به عنوان یک تازهکار، و «شو»یی که او قصد آماده کردنش را دارد قائل نیستند. بهانه میآورند و از سر باز میکنند.
در آخرین روز و در آخرین ساعتهایی که دیگر همه چیز در حال از دست رفتن است ولی، به ابتکار همکار و وردستی، «سوسن» میآید. بیادعا و خاکی و مخلص. روی صحنه نمیایستد. همان لبۀ سن مینشیند و چیزی میخواند و میرود.
او آبروی «آقای بلژیکی» (پرویز صیاد) و گروهش را در «کاف شو» خریده است. این «سوسن» است که میخواند و «صیاد» و تماشاچیهای حاضر و نشسته در استودیو را مدیون و ممنون این خصلت مردمیاش میکند.
ـ بفرمایید بالا خانم سوسن، بفرمایید بالا.
ـ من همینجا میشینم.
چند سالی است که از شهرت «سوسن» میگذرد و او هنوز یکی از خوانندههای محبوب مردم است. صدا و ترانههای او آنقدر به گوش و خاطره آشناست که فیلمسازها از آن در زمینۀ صحنههای فیلمهایشان استفاده میکنند.
اسم «سوسن» و صدای خاص و ترانههای مشهور او، میشود معنای «فضا سازی» در بعضی از صحنهها، و بیشتر شاخص محیطهای مردمی و آشنا و غیر شیکوپیک!!
آن سالها، از جمله سالهایی است که شهرت و شناختهشدن چهرهای در نزد مردم میتوانست جواز بازیگری در فیلم سینمایی هم بهحساب بیاید. از مربی کُشتی و فوتبالیست گرفته تا خوانندگانی که بیشتر نزد جوانان جا و جلوهای داشتند.
اما صدای «سوسن» انگار که چیز دیگری است! حتی آنجا که خودش حضور ندارد، صدا و پخش ترانهای از او در پسزمینه کارساز است و به صحنه روح و معنا میبخشد.
داریوش اقبالی در اوج محبوبیت خود، فیلم «فریاد زیر آب» را بازی میکند. فیلمی که دو ترانۀ همیشه ماندگار «برادر جان» و دیگری که نام فیلم را بر خود دارد، با سرودهای دلنشین از «ایرج جنتیعطابی» و موسیقی زیبای «واروژان»، یادگار آن است. اما در همین فیلم؛ آنجا که او به دیدار «مرتضی» (بهروز بهنژاد) میرود، ما صدای «سوسن» را در پس زمینۀ صحنه میشنویم.
و از همین قرار است فیلم «مهمان» با بازی «ناصر ملکمطیعی» و «لیلا فروهر»؛ بازیگری که از سلک «بازیگر خردسال» به جرگۀ خوانندۀ نسل جوان پیوسته و ترانۀ متن فیلم را هم با شعری از «هما میرافشار» و آهنگی از ساختههای «انوشیروان روحانی» میخواند.
در صحنهای از این فیلم، آنجا که «ناصر ملکمطیعی» با «رضا کرمرضایی» در رستورانی به غذا خوردن و مشورت نشستهاند، صدای «سوسن» شنیده میشود. در اجرای ترانهای که در آن خودش را لعنت میکند!
از این تکه، صحنهها در دیگر فیلمهای آنسالها بسیار، که ما به همین دو بسنده میکنیم.
و حالا سالهاست «سوسن» دیگر نمیخواند…
خبر درگذشت «سوسن» در رسانههای ایرانی
بخش فارسی رادیو بیبیسی: سوسن پس از دست دادن پدر و مادرش راهی تهران شد و سنین کودکی و نوجوانی را در منزل عمو و عمهاش گذراند. سوسن، کار خوانندگی را از کافهرستورانهایی که در دهۀ چهل، در مرکز شهر تهران پاتوق علاقهمندان به ترانههای موسوم به کوچهبازاری بود شروع کرد و نام «سوسن» را از کار در اولین کافهای به همین نام عاریه گرفت…
رادیو فردا: دکتر محمود خوشنام: سوسن، در واقع یکی از منادیان موسیقی عامیانۀ شهری بود که واقعا نقشی را که داشت خیلی بهخوبی ایفا میکرد. و کار به جایی رسید که حتی توانست نخبگان و جامعۀ روشنفکری را هم سالها بهدنبال خودش بکشد. لابد در خاطر دارید که حتی شاعرانی بودند که در آن زمان برای سوسن شعر میسرودند و حتی نام مجموعۀ یکی از این شاعران شده بود: “ این سوسن است که میخواند “
رادیو پژواک (سوئد): سوسن، خوانندۀ قدیمی و از چهرههای محبوب موسیقی کوچه و بازاری، پس از چهل سال فعالیت هنری، بامداد امروز در لُسآنجلس چشم از جهان فرو بست. با پخش قسمتی از یکی از ترانههای قدیمی سوسن، «پژواک» امروز را به پایان میرسانیم. عصر بخیر.