جمشید مشایخی بازیگر از جمله بازیگران پیش کسوت تئاتر، سینما و تلویزیون و دانش آموخته اداره هنرهای دراماتیک است. مشایخی علاوه بر حضور در فیلمهای سینمایی چون قیصر، کمالالملک، شازده احتجاب و… مجموعههای تلویزیونی متعدد در نمایشهایی چون مردههای بیکفن و دفن، امیرارسلان نامدار، آوار، ننه انسی، افعی طلایی، بلبل سرگشته، آی بی کلاه، شب روی سنگفرش خیس و… بازی کرده است. با او در روزهایی که به تازگی از بستر بیماری برخاسته گپ زده ایم…
پای حرف های جمشید مشایخی
تئاتر کم داریم
اگر اجازه بفرمایید پرسشهایم را گونهای طرح کنم که این گفت و گو نوعی بیان تاریخ شفاهی محسوب شود. موافقید؟
البته در این خصوص مرتضی احمدی هنرمند پیشکسوت تئاتر که 10 سال هم از من بزرگ تر است با توجه به خاطراتی که از فعالیت در تئاترهای لالهزار دارد کتابی را تهیه و منتشر کرده است. لالهزاری که بهترین بازیگران و کارگردانان تئاتر ایران در آنجا هنرنمایی میکردند. در آن زمان من کودکی بودم که خانوادهام برای تماشای تئاتر مرا به آنجا میبردند.
من کار و هنرنمایی این بزرگان را تماشا کردم و تحت تأثیر قرار گرفتم و عاشق تئاتر شدم، یعنی نهال عشق تئاتر را هنرمندان پیشکسوت با هنرنماییشان در دل من کاشتند. من برایشان احترام ویژهای قائل هستم، این در حالی است که بیشتر آنها روح شان پرواز کرده و دیگر جسم شان را نمیبینیم ولی به یاد آنها هستیم.
جای تأسف دارد که در آن زمان امکان فیلمبرداری از آثار هنرمندان پیشکسوت وجود نداشت تا اکنون بتوانیم هنرنماییشان را ببینیم و تا حدودی بتوان به کارهای زیبای آنها پی برد. در آن زمان هنرمندان مورد بیاعتنایی مردم بودند. به طور مثال اگر یک بازیگر تئاتر تصمیم به ازدواج میگرفت دختر به او نمیدادند و یا این که آنها را دلقک و مسخره میدانستند، ولی هنرمندان ایستادگی کردند و توهین و نگاههای زشت را به جان خریدند و دلسرد نشدند. آنان چراغ تئاتر را روشن نگه داشتند تا این که به دوران ما رسید.
دوران ما، به خصوص دوران بنده، اداره هنرهای دراماتیک توسط دکتر مهدی فروغ تأسیس شد، که از تحصیلکردههای انگلستان در رشته تئاتر بود و همکلاس سرلارنس اولویه بود. او با عشق بیحدی اداره تئاتر را به راه انداخت.
بنابراین اداره تئاتر فعلی همان اداره هنرهای دراماتیک است؟
در آن زمان اداره تئاتر جزو ادارات هنرهای زیبای کل کشور بود که وابسته به وزارت آموزش و پرورش بود که در آن زمان وزارت فرهنگ نام داشت، بعدها از آموزش و پرورش جدا شد و سالها بعد وزارت فرهنگ و هنر نام گرفت که اداره تئاتر یکی از ادارات زیرمجموعه هنرهای زیبا که وزارت فرهنگ و هنر نام گرفته بود، محسوب میشد.
افراد تشکیلدهنده اداره تئاتر شامل چه کسانی بود؟
به خاطر دارم که دکتر مهدی فروغ علاقمند بود کسانی در اداره تئاتر استخدام شوند که هیچ سابقه تئاتری نداشته باشند تا خود او آنها را تربیت کند.
این موضوع دقیقاً به چه سالی بازمیگردد؟
دقیقاً سال 1336 بود که در همان سال من، رکنالدین خسروی و جمیله شیخی که از شاگردان دکتر مهدی فروغ بودیم استخدام شدیم و به همین شکل دیگر هنرمندان که امروز همگی آنها نامآور هستند جذب اداره تئاتر شدند. اداره تئاتر در آن زمان سالن اجرای نمایش نداشت و برنامههای تولیدی ما بیشتر در تلویزیون ثابت پاسال، شبکه دوم فعلی پخش میشد. بعدها یک سالن کوچک در اداره تئاتر به وجود آمد که من مأمور شدم پرده آنجا را بگیرم و برای آنجا صندلی تهیه کنم. که پس از آماده شدن حدود 70 تا 80 تماشاگر گنجایش داشت.
مکان این سالن دقیقاً کجا بود؟
بین چهارراه مخبرالدوله و میدان بهارستان که در آن زمان خیابان شاهآباد نام داشت و حدود 100 تا 150 متر مانده به میدان بهارستان بود. وقتی وارد اداره تئاتر میشدیم یک حیاط بزرگ دیده میشد که در سمت چپ و مقابل دو ساختمان قرار داشت. زمانی هم هنرمندان نقاش و مینیاتوریست نیز در آنجا کار میکردند و قسمتی از ساختمان در اختیار آنها بود. بعدها آنها نقل مکان کردند و تمام این محوطه در اختیار اداره تئاتر قرار گرفت.
در این سالن بیشتر چه نمایشهایی اجرا میشد؟
بیشتر پیسهای ترجمه شده در حدود 40 یا 45 دقیقه اجرا میشد، در هر ماه نیز چهار نمایشنامه در تلویزیون اجرا میشد. بعدها در این سالن پیسهای تکپردهای روی صحنه میرفت.
گویا سال 58 شما مدتی هم ریاست اداره تئاتر را به عهده داشتید؟
بله. من سال 1358 به مدت 18 ماه ریاست اداره برنامههای تئاتر را به عهده داشتم. در آن زمان سالنهای کوچکی در اداره تئاتر داشتیم که آنها را حتی در اختیار گروههای نمایشی که عضو اداره هم نبودند قرار میدادیم.
خدا رحمت کند آقای عناصری را که در آن زمان معاون اداره تئاتر بودند. من از ایشان خواهش میکردم که امکان حضور همه بچههای تئاتر را در اداره تئاتر فراهم کند، چرا که اداره تئاتر متعلق به همه مملکت است و در عین حال هنرمندان در اداره تئاتر فعالیت میکردند. به خیلی از گروههایی که از بیرون میآمدند سالن میدادیم و حتی تماشاخانه سنگلج را نیز در اختیار چنین گروههایی قرار میدادیم.
یعنی این گروهها در اداره تئاتر صرفاً تمرین میکردند و یا اجرا نیز داشتند؟
خیر، در همین سالنهای کوچک اداره تئاتر اجرا میکردند
.
یعنی در همین پلاتوهایی که در حال حاضر صرفاً به تمرینات گروههای نمایشی اختصاص دارد؟
بله به یاد دارم آقای زنجانپور عزیز به اتفاق آقای بقایی یکی از پیسهای رکنالدین خسروی را با دو پرسوناژ در یکی از همین سالنهای اداره تئاتر قبل از انقلاب اجرا کرد.
در شبکه دو که فرمودید تئاتر به صورت زنده اجرا میشده، در حقیقت تماشاگران به صورت زنده تئاتر میدیدند؟
بله، اولاً میزانسنی که کارگردانها در این نوع اجرا در نظر میگرفتند میزانسن صحنهای بود، ولی ما صبح به تلویزیون میرفتیم و با دوربین تمرین میکردیم و شب تئاتر را اجرا میکردیم. در حقیقت میزانسنی که در نظر گرفته میشد تغییر کمی پیدا میکرد. این برنامه با سه دوربین از طریق تلویزیون پخش میشد، این در حالی بود که برنامه به طور زنده اجرا میشد و کار خیلی مشکل بود چرا که هر اتفاقی که رخ میداد راهی برای جبران آن نبود.
مثل تئاتر که به طور زنده اجرا میشود.
بله دقیقاً یک تئاتر صحنهای بود که توسط دوربین به بینندگان تلویزیون انتقال پیدا میکرد. البته به خاطر دارم که آقای سمندریان این شیوه را چندان قبول نداشت و من امروز به این نتیجه رسیدهام که نظر ایشان درست بوده است. در واقع بعدها که در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی حضور پیدا کردم با ایشان همعقیده شدم؛ چرا که تئاتر باید از ابتدا تا انتها اجرا شود و وقتی بین اجرای آن قطعی به وجود میآید مثل فیلم است و ارزش تئاتری خود را از دست میدهد.اینها درسی است که ما از بزرگان گرفتهایم، استاد حمید سمندریان استاد بنده و مورد احترام من بوده و خواهند بود. من با ایشان در نمایشهایی مثل “مردههای بیکفن و دفن” و “آندورا” همکاری داشتم که در اجرای این دو پیس چیزهای زیادی از ایشان آموختم و به نظر من یکی از بزرگ ترین کارگردانان مملکت ماست که باید قدر ایشان را بدانیم.
به یاد دارم بهرام بیضایی وقتی برای اولین بار کارگردانی تئاتر کرد، دو پیس “میراث” و “ضیافت” را کار کرد که من در “میراث” هم بازی داشتم.
این مربوط به چه سالی میشود و در کجا اجرا شد؟
اگر اشتباه نکنم اوایل دهه چهل بود و در تالار سنگلج اجرا شد. من در این نمایش به همراه جمشید لایق و محمود دولتآبادی که یکی از نویسندگان بزرگ این مملکت است بازی میکردم. در این نمایش ما سه تن نقش سه برادر را بازی میکردیم که یکی از کارهای بسیار با ارزش و خوب بود که در خدمت آقای بیضایی و این هنرمندان بزرگ بودم.
این هم حرکت خوبی بود. کاش ادامه پیدا میکرد.
منظورتان این است که در تلویزیون تئاتر اجرا شود؟
بله، چون تله تئاترهایی که پخش میشوند قبلاً ضبط شدهاند و در ضمن در چندین قسمت هم پخش میشوند.
به نظر من کمتر کسی این تلهتئاترها را میبیند. بیشتر این آثار پیسهای ترجمه شدهاند که با بیان خاص خود پخش میشوند که فکر میکنم برای مردم جذابیت ندارد. عظمت تئاتر را هم در تلویزیون نمیتوان دید. برای دیدن تئاتر واقعاً باید در سالن تئاتر حضور پیدا کرد و روی صحنه آن را تماشا کرد. به نظر من ما تئاتر کم داریم، البته امسال در جنوب شهر حضور پیدا کردم و دیدم که شهرداری چند سالن درست کرده که باعث خوشحالی است اما برای شهری با وسعت تهران سالن تئاتر کم داریم. به خاطر دارم که حدود 42 سال قبل برای فستیوالی به پاریس رفته بودم که آقای زفیرلی که بعدها کارگردان سینما شد نیز دو نمایش در آن فستیوال اجرا کرد. آن زمان در پاریس حدود 60 سالن تئاتر کوچک و بزرگ وجود داشت. باید در نظر داشت که جمعیت تهران نسبت به سالهای گذشته چندین برابر شده و ما نباید به تئاترشهر و تئاتر سنگلج اکتفا کنیم. ما باید در تمام نقاط تهران سالن تئاتر داشته باشیم، چرا که برای رسیدن از نقاط مختلف شهر به مجموعه تئاترشهر مردم با مشکل مواجه هستند.
فکر میکنم عظمت تئاتر کمتر درک شده است. تئاتر برنامهای است زنده و هنری واقعی است که بدون صنعت اجرا میشود. برخلاف سینما که تلفیق هنر و صنعت است، تئاتر هنر خالص و اثرگذاری است.
در تئاتر، ما ادبیات دراماتیک داریم که بسیار مهم و با ارزش است و میبینیم که سالها آثار شکسپیر اجرا میشود ولی همیشه نو است و تازگی دارد، مثل شاهنامه حکیم طوس، فردوسی که البته متأسفانه به سراغ آن نرفتیم در حالی که میتوانستیم آثار شاهنامه را به صورت نمایشنامه اجرا کنیم.
این امر مستلزم وجود درامنویسان فعال است.
بله متأسفانه ما درامنویس کم داریم چرا که تشویق نمیشوند. به خاطر دارم مرحوم اکبر رادی شاید یک یا دو سال برای آماده شدن یک نمایشنامه وقت صرف میکرد و وقتی هم آنرا میخریدند قیمت کمی برای آن میپرداختند. در حالی که اگر کسی یک سناریو که به لحاظ هنری ارزش کمی دارد را آماده کند با قیمت بالایی خریداری میشود. اکنون میبینیم که نویسندگان بیشتر به سراغ فیلمنامهنویسی آمدهاند چون پول و شهرت بیشتری دارد، و البته این اتفاق خوبی نیست.
به نظر شما اگر یک نمایش منحصر به 30 اجرا شود و در نقاط مختلف شهر هم روی صحنه برود نه تنها شرایط اجراهای تئاتر بلکه شرایط نمایشنامهنویس مطلوبتر نمیشود؟
این فکر بسیار خوبی است، به یاد دارم وقتی سال 1358 در سمت ریاست اداره برنامههای تئاتر خدمتگزار هنرمندان بودم، یکی از کارگردانها نمایشنامهای از برتولت برشت را آماده اجرا کرد که تئاتر سنگلج را در اختیار او قرار دادیم. اما ایشان گفتند که مسیر تالار سنگلج برای خیلیها مناسب نیست و به هر ترتیب ما تالار رودکی یعنی تالار وحدت فعلی را در اختیارشان گذاشتیم و درست تفکر شما را در آن زمان پیاده کردیم. یعنی ما اگر در تهران 30 سالن تئاتر داشته باشیم لااقل میشود در 15سالن آن یک نمایش را اجرا کرد.
البته باید مسئولان را تشویق به این کار کنیم، چرا که کشوری که تئاتر داشته باشد، از نظر فرهنگی در سطح بالایی خواهد بود. باید شرایطی فراهم شود که تئاتر از دوران کودکی و در کودکستان آموزشی داده شود. مثلاً میتوان از بزرگان تئاتر خواهش کرد که هر یک در ماه یک یا دوبار به کودکستانها مراجعه کنند و به بچهها درس تئاتر بدهند.
اگر این طور باشد حتی کشف استعداد نیز میتواند صورت گیرد؟
بله، الان وقتی من با نوهام صحبت میکنم، میبینم که نسبت به زمان من که در سن او قرار داشتم تا چه اندازه باهوشتر است و دانش بیشتری دارد. بنابراین چنین استعدادی نباید هرز برود.
به اعتقاد من اگر بتوانیم مجتمع مشخصی برای آموزش هنرهای مختلف داشته باشیم این امکان را فراهم میکنیم که جوانها بنا به علاقه ذاتیشان هنر مورد نظرشان را فرا گیرند، البته باید در نظر داشت که مثلاً جوانی که در جنوب شهر زندگی میکند به چنین مجتمعی دسترسی داشته باشد.
زمانی که آقای بهروز غریبپور فرهنگسرای بهمن را در کشتارگاه سابق ساختند در حقیقت برای جوانهای جنوب شهر نیز محل فرهنگی آموزشی به وجود آمد، در حالی که سایر فرهنگسراهای تهران چنین گستردگی آموزش هنری ندارند، پیشنهاد شما در این ارتباط چیست؟
به نظر من باید از شهرداری خواست که چنین موقعیتی را فراهم آورد، همان طور که اکنون نیز چنین عملکردی دارد که باید دست مریزاد نیز به آنها گفت. باید در نظر داشت که یک سالن کنسرت با سالن تئاتر تفاوت دارد و شهرداری باید از هنرمندان در زمینه ساخت سالن تئاتر مشاوره گیرد. سالن تئاتر سالنی است که وقتی بازیگر در هر نقطه صحنه قرار میگیرد صدای او مفهوم است. یادم میآید که این اشکال در تئاترشهر وجود داشت.
منظورتان سالن اصلی مجموعه تئاترشهر است؟
بله، در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر کافی بود که بازیگر یک قدم جابجا شود تا در مفهوم بودن صدای او مشکل به وجود آید. در حالی که باید صدای بازیگر به گوش تمام تماشاگران یکنواخت برسد. این نکته بسیار مهمی است و نیازمند یک آرشیتکت است که تئاترشناس است و بداند سالن تئاتر باید از چه امکاناتی برخوردار باشد. بنابراین صرفاً ساخت یک سالن زیبا کافی نیست و باید تماشاگران و هنرمندان راحت باشند. من اطمینان دارم که شهرداری نسبت به ساخت چنین سالنهای تئاتری اقدام خواهد کرد و ما هم خواهش میکنیم که به تئاتر هم توجه بیشتری داشته باشند چرا که حیف است که ما تئاتر نداشته باشیم.
و حرف آخر…
زمانی بود که ما در زمینه تئاتر فعالیت میکردیم و میدیدیم کسانی که در سینما فعالیت دارند بیشتر مطرح هستند در حالی که بازیگر شاخصی نبودند. به هر حال یک هنرمند غصه میخورد که با وجود زحمات زیادی که متحمل میشود، فردی که از گرد راه رسیده و هنرمند نیست حالا در سینما فعالیت میکند.
میخواهم بگویم که نباید غصه خورد، چرا که وقتی قبول دارید که تئاتر یک هنر است، باید به هنردوستان متکی باشید. بنابراین دیگر جای غصه خوردن وجود ندارد. یک هنرمند تئاتر کاری میکند که خود او ارزش آن را میداند و از آن لذت میبرد.
من نیز شاید در زمان جوانیام تحت تأثیر قرار میگرفتم که چرا وقتی ما این قدر زحمت میکشیم مثلاً نمایش “مردههای بیکفن و دفن” آقای سمندریان را باید در انجمن ایران و فرانسه اجرا کنیم، در حالی که بازیگر یک فیلم فارسی بیشتر از ما مطرح بود. من این تجربه را پیدا کردم که باید به آن کار خوبی که انجام میدهیم متکی باشم و اگر همه شناخت هنری ندارند به افرادی که شناخت هنری دارند باید تکیه کرد.
باید برای جوانها بستری فراهم کنیم که بتوانند عرض اندام کنند و غصه نخورند. من امروز نمیتوانم به جوانها درس هنر بدهم اما درس اخلاق میتوانم بدهم، چرا که من طی 74 سال زندگیام اشتباهاتی کردهام که حالا میتوانم بگویم شما اشتباهات مرا تکرار نکنید.
منبع: ایران تئاتر