روزبه خیر محبوب من، رها از جریانات شعری
نگاهی به مجموعه شعر “من یک پسر بد بودم”، سروده ی رسول یونان
یاسین نمکچیان
1
تالاپ.
ماه بر بام خانه ام می افتد.
ادامه باران ها همیشه زیبا نیست
همین طور ادامه رویاها…
نیستی
و این شب سرد و غمگین
ادامه سرمه ای است
که تو به چشمانت کشیده ای…
2
آسمانخراش ها
تماشای آسمان را
از ما گرفته بودند
بمب های عمل نکرده
گشت و گذار درصحرا را
دریا نیز
استخر خصوصی دیکتاتورها بود
این دنیا به درد ما نخورد
ما در رویا هایمان زندگی کردیم
3
با شعر و سیگار
به جنگ نابرابری ها می روم
من، دون کیشوتی مضحک هستم
که جای کلاهخود و سرنیزه
مدادی در دست و قابلمه ای بر سر دارد
عکسی به یادگار از من بگیرید
من انسان قرن بیست و یکم هستم!
نگاه:
چیزی حدود 12 سال از انتشار اولین مجموعه شعر رسول یونان با عنوان “روز بخیر محبوب من” میگذرد. در طول این سالها، تعداد کتابهای منتشرشده او در حوزههای شعر، نمایشنامه، داستان و ترجمه به بیش از 30 عنوان رسیده است، اما هنور مخاطبان آثار یونان، کتاب “روز بخیر محبوب من” را از خاطر نبردهاند؛ کتابی که چندی پیش چاپ سوم آن هم در مدت کوتاهی به اتمام رسید. این اتفاق از آن رو اهمیت دارد که در سالهای اخیر، شعر معاصر ایران، به اعتقاد منتقدان، با بحران مخاطب روبهرو بوده است. در وضعیتی که آثار برخی از شاعران با سابقه هم با عدم استقبال از سوی علاقهمندان جدی ادبیات مواجه میشود، چاپ سوم کتاب یک شاعر جوان گویای واقعیتهای زیادی است.
رسول یونان از نسل شاعران دهه هفتاد است. شاید این نکته از تیزهوشیاش بوده است که هیچگاه خودش را درگیر جریانهای پرحاشیه شعر در آن دوره نکرده و به شکل مستقل کارش را ادامه داد. هرچند گاهی با جریانهای اتفاق افتاده در دهه 70 همراه بود.
شعر رسول یونان از زندگی خاص او سرچشمه میگیرد. آدمهای روایتهای او، همانهایی هستند که وقتی کنارش مینشینی به شکلی خندهآور از آنها حرف میزند. خاطرات یونان را کسانی تشکیل میدهند که روزگاری با او دمخور بودهاند، از هاشم که روزی به آرزویش رسید و رئیس باشگاه شد تا مشحسن که در شرطبندی مهارت ویژهای داشت. کاراکترهای یونان، نوشتههای او را دوستداشتنی میکند، یعنی همان مردمان ساده روستایی دور که اکنون برای طرفداران کتابهای یونان آشنا هستند. به طوری که انگار خود آنها، سالهای سال در همان جا زندگی کردهاند. خاطرههای شاعر “روز بخیر محبوب من”، هنوز هم نقل میشود و همین ویژگی یکی از مهمترین دلایلی است که دامنه مخاطبانش را گستردهتر میکند.
در عصری که تکنولوژی همه ابعاد زندگی انسان امروزی را تحتالشعاع قرار داده است و حتی عواطف و احساسات او را در برگرفته، در عصری که ارتباطات آدمها با یکدیگر به شکلی بیرحمانه ماشینی شده است، افسردگی، سرخوردگی و مهمتر از همه تنهایی، مهمترین نتیجه این اتفاق است. پس انسان افسرده و تنهای عصر مدرن به چیزهایی نیاز دارد که حفرههای خالی و تاریک زندگیاش را پر کند که شعر در بسیاری مواقع میتواند پاسخگوی این نیاز باشد، اما اینکه کدام شعر و کدام شاعر، خودش حکایتی است بلند. یونان با درک موقعیت زمانه، توانسته است تا اندازهای شرایط را به سود خودش کنار بزند. او با سادهنویسی و ریز شدن در اجزای زندگی، بر نقطه حساس ذهنیت مخاطب انگشت میگذارد که نتیجهاش، رویکرد مثبت علاقهمندان به آثارش در مقایسه با شاعرانی دیگر است:
هواپیماها میگذرند
هرچه فریاد میکشیم
کسی نمیشنود
چارهای جز شکار تو نداریم
ای خرگوش زیبا
ما را ببخش.
او در شعر بالا که در مطبوعات منتشر شده و از کارهای تازهاش به شمار میآید هجوم وحشتناک آدمها به طبیعت را زیر سوال میبرد. مانیفست سرودههای او، دغدغههای روزمره زندگی است. شاید بتوان گفت رسول یونان جزو معدود شاعرانی است که شعر اجتماعی مینویسد. متاسفانه شاعران نسل جدید نسبت به جامعه و اتفاقاتی که در آن روی میدهد کمترین توجهای را نشان ندادهاند. ضمیر “تو” مالکیت مضمون بیشتر شعرهای این نسل را زیر سلطه گرفته است و انگار رهایی از آن سختتر از چیزی است که تصور میکنیم.
هرشب دیر میرفتم به خانه
اعتراض داشتم
به حکومت پدر
به تفنگ برنو
به قلقل قلیانها
و روز را بلندتر میخواستم
او یک شب عصبانی شد
و فردای آن شب
مرا صبح خیلی زود از خواب بیدار کرد
که نباید میکرد
حالا من، سالهاست
در خواب راه میروم.
مجموعه شعر “من یک پسر بد بودم” که اخیرا به چاپ دوم رسیده یکی از کتابهای خواندنی یونان است. یکی از مشخصههای مثبت کتابهای خواندنی این نکته است که از لحظه شروع به خوانش تا پایان آن، همراه خواننده باشد و او دل زمین گذاشتن کتاب را نداشته باشد.
محمدعلی سپانلو در رونمایی کتاب “پری فراموشی” نوشته فرشته احمدی گفته بود رمان خوب، رمانی است که من خواننده هرقدر هم خوابم بیاید به خودم بگویم تا آخر این فصل را هم میخوانم و بعد میخوابم و وقتی به آخر فصل رسیدم، کرمم بگیرد دو صفحه از فصل بعد را هم بخوانم و وقتی رمان تمام شد ناگهان متوجه شوم صبح شده است و من شب را اصلا نخوابیدم.
معیار سپانلو برای یک رمان خوب جالب است و به نظر میرسد درباره یک مجموعه شعر- هم که در این دوره بیشتر آنها لاغراندام و کمحجم هم هستند- منطقی است؛ ویژگی مثبتی که “من یک پسر بد بودم” از آن برخوردار است.
این کتاب از بخشهای مختلفی مثل “پایانی خوب برای داستانهای، بد”، “چهرهای زنگزده”، “پرواز کمیک یک شترمرغ”، “پیاده روی در تونل” و “خوابهای پارهشده” تشکیل شده است که غیر از شعر بلند “پیاده روی در تونل” بقیه شعرها کوتاه هستند.
رسول یونان در نامگذاری کتابهایش وسواس قابلتوجهی دارد و میگوید اول نام کتاب را انتخاب میکند و بعد شعرهایش را مینویسد.
این وسواس شاعر سبب میشود، مخاطبان در برخورد اولیه با کتاب، غافلگیر شوند و ارتباط محکمتری با آن برقرار کنند. این نکتهای است که خیلیها بیاعتنا از کنارش میگذرند.
تصویرهای پیدرپی در این مجموعه، سفری خاطرهانگیز را به همراه میآورد. تصویرهایی که گاهی راوی کودکیهای دوست داشتنیاند و گاه روایت تلخی از مرگ:
نخستین سفرم
با اسبی آغاز شد
-که در جیبم جای میگرفت-
از اتاق تا بالکن
سفر کوتاهی بود
اما من دریاها را پشت سرگذاشتم
شهرهای پرستاره را
از ابتدای جهان
تا انتهای جهان رفتم
و این سفر
تنها سفر بیخطر من بود.
در شعر بلند “پیادهروی در تونل” شاعر، از روزگار درهم ریخته چهار دوست مشترک حرف میزند که تقدیر مشابهای داشتهاند. او با تغییر و وارونه کردن نام زادگاه دوستانش، جهانی دیگر سو را نشانه میگیرد، در صورتی که قصه، نقل سرگذشت خودشان است.
ما چهار دیوانه بودیم
دیوانه اول
اهل “ناگر گ بود”
دیوانه دوم
اهل “آکن”
دیوانه سوم
اهل “دور گنل”
و من دیوانه چهارم
اهل “جوست” بودم
شهری در جوار روستای “ساملا”
دروغ گفتم؛ ما اهل هیچ کجا نبودیم
ما اهل دیوانگی بودیم
شام را در لیسبن میخوردیم
صبحانه را در توکیو
چون روزها بیدار بودیم و
خواب نمیدیدیم
از ناهار خبری نبود.
در این شعر که ناگر گ وارونه گر گان، آکن وارونه نکاء، دورگنل وارونه لنگرود و جوست وارونه تسوج زادگاه شاعر است، مخاطب در کشف اولیه این شگرد فکر میکند سرکار است (البته خیلیها متوجه نمیشوند). اما یونان به معنای واقعی قصد دارد از کوچه پسکوچههای سرزمین مادریاش فاصله بگیرد و با خلق جهانی دیگر، تقدیر تلخ آدمی را به تصویر بکشد.
یونان شاعر موفقی است و تجدید چاپ کتابهایش گواه این ادعاست، هرچند بعضیها موافق نباش
منبع: فرهنگ آشتی
معرفی شاعر
رسول یونان، متولد ۱۳۴۸، شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی است.او در دهکدهای در کنار دریاچه چیچست به دنیا آمد. هماکنون ساکن تهران است. او تاکنون چند دفتر شعر به چاپ رسانده است. گزیدهای از دو دفتر شعر رسول یونان با عنوان “رودی که از تابلوهای نقاشی می گذشت” توسط واهه آرمن به زبان ارمنی ترجمه شده و در تهران به چاپ رسیده است.او از داوران جایزه ادبی والس بوده است. برخی از دیگر آثار او عبارتند از: مجموعه شعر “روز بخیر محبوب من”، کلبهای در مزرعه برفی مجموعه داستان، روزهای چوبی ترجمه گزینه شعر جهان، گندمزار دور مجموعه نمایشنامه، کنسرت در جهنم (مجموعه شعر)، بنرجی چرا خودکشی کرد (ترجمه شعر از ناظم حکمت )، یک کاسه عسل(ترجمه/ گزینه شعر ناظم حکمت)، فرشته ها ( مجموعه داستانهای مینی مال)، تلگرافی که شبانه رسید ( ترجمه/ گزینه شعر ناظم حکمت)، بوی خوش تو (ترجمه/ گزینه شعر آذربایجان)، .پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی( مجموعه شعر).