تب سیاستمدار شدن زنانه، نه تبی تازه که به واقع تبی مزمن است که سالهای سال، خواب راحت را از چشم مردان سیاست ربوده است. این تب اما این روزها داغ شده است و پیشانی سیاست را میسوزاند. این روزها زنان بیشتری جامه سیاستمردی میپوشند و آماده میشوند تا عنوان “اولینها” را از آن خویش سازند.
قطار سیاست دیرزمانی است که در میان مسافران خود، زنانی را تکیهزده بر کرسی ریاست میبیند و زنانی دیگر را نظاره میکند که آماده نشستن بر صندلی ریاست، سختی راه بر خویش هموار میکنند. زنان اکنون به آیندهای چشم دوختهاند که شاید سهم آنان در سیاستورزی، تساوی با مردان باشد و مردان با چشمانی نگران، تازه واردان دنیای مردانه سیاست ورزی را شاهدند که “راه و چاه” میآموزند و عرصه بر حضور حداکثری آنان تنگ میکنند.
نه! این یک خیال نیست که کابوسی واقعی برای دنیای مردان سیاست است. مردان کافی است لحظهای از های و هوی
تصمیمگیریهای روزانه رهایی یابند تا فنجان چای به دست در مقابل نمایشگر تلویزیون بنشینند و روزنامه ورق زنند تا به یکباره با آرامش بازیافته وداع کنند و تصویر زن یا زنانی را برجسته و بزرگتر از تصویر خویش برصدر اخبار سیاسی ببینند و یا انگشت حیرت بر دندان گزند و یا لبخندی تلخ بیاختیار برلب نشانند. با این همهگویی واکنش مردان عرصه سیاست چندان هم مهم نیست، زنان آمادهاند تا سهم خویش از دنیایی که “مردانه” میخوانندش بستانند.
زنان سیاست پیشهگویی مبارزه برای”اولین” بودن را از آمریکای لاتین آغاز کردهاند. چند سال پیشتر بود که میشل باچلت اولین رئیسجمهور زن شیلی نام گرفت و پای در کاخ ریاستجمهوری این کشور نیمکره جنوبی گذاشت. کاخی که دیوارهایش زمانی بر سر آلنده فروریخته بود و بعد از او بر پینوشه هم وفا نکرده بود. باشلت اما راه خویش پی گرفت تا مردم شیلی از انتخاب بانوی اول کشور برخود ببالند و عنان سرزمین خویش را بیدغدغه و نگرانی به او بسپارند. باشلت این روزها یک دلمشغولی نیز داشت. او به همسایه مرزهای شرقی شیلی چشم دوخته بود که در تب و تاب انتخابات ریاستجمهوری میسوخت. شاید او اکنون نفسی به راحتی میکشد و به روابط تازهای که با آرژانتین باید برقرار کند میاندیشد. رابطهای که او اکنون نه با یک رئیسجمهور مرد که با اولین رئیسجمهور زن آرژانتین، کریستینا فرناندز کرشنر، قرار است که برقرار کند.
رئیسجمهور شدن برای کرشنر اما تجربه تازهای است اگرچه چندسالی است که به زیستن در کاخ ریاستجمهوری آرژانتین عادت دارد. او که قریب 5 سال قبل به همراه همسرش پای در آوردگاه انتخابات گذاشت و آن روزها با نگرانی انتخاب نستور کرشنر به ریاستجمهوری کشور بحرانزده آرژانتین را مینگریست، اکنون با گامهایی مطمئن دوران ریاستجمهوری خویش بر آرژانتین را آغاز میکند. نستور کرشنر میراث برجای مانده از دوران ریاستجمهوری خود را درحالی به شریک زندگی خود تحویل میدهد که در آن دیگر نشانی از بحرانهای بزرگ اقتصادی ششسال قبل باقی نمانده است. البته او میداند که همه چیز بر وفق مراد نیست اما این را هم مطمئن است که کریستینا قدر زحمات شوهرش را بهتر از هر شخص دیگری میداند و درچند سال گذشته اصول حکومتکردن بر کشوری که در روزهای بحران مردمش یکصدا فریاد <مرگ بر همه> سر میدهند را به خوبی آموخته است.
باری، اکنون کریستینا کرشنر، اولین رئیسجمهور زن آرژانتین است. او بیشک از این نامگذاری آزرده نیست اگرچه مقایسه او با هیلاری کلینتون آزارش می دهد!کریستینا شاید بیشتر مایل باشد تا با اویتا همسر اول خوان پرون، در دورانی که هنوز خونتای نظامی آرژانتین شکل نگرفته بود، مقایسه شود. همان اویتای افسانهای که لباسهای زیبا میپوشید و برای زندگی بهتر زنان سرزمین پهناور آرژانتین تلاش مضاعف میکرد.
قدرت یافتن کریستینا کرشنر در قاره جنوبی آمریکا، شاید رضایت هیلاری کلینتون در قاره شمالی آمریکا را بیشتر از هر سیاستمدار دیگری همراه داشته باشد. سناتور هیلاری، ریاستجمهوری سناتور کریستینا را به فال نیک میگیرد و سرنوشت این همکار جنوبی را برای خود نیز آرزو میکند. هیلاری کلینتون اما یک نگرانی بزرگ دارد. او نیک واقف است که در سرزمینهای جنوبی آمریکا هنوز هم سیاست وابسته به “تب و احساس” است و هنوز سازوکار پیچیده انتخابهای سیاسی به این کشورها راه نیافته است. هیلاری ششسال از کریستینا بزرگتر است، پس امیدوار به تجربه بیشتر خویش، از پیروزی امروز کریستینا تنها برگ امیدی برای فردای خود برمیدارد تا او هم اولین رئیسجمهور زن تاریخ آمریکا نام گیرد.
هیلاری اما یک شباهت دیگر هم با کریستینا دارد. کاخ سفید برای همسر رئیسجمهور سابق آمریکا ناشناخته نیست که او دیرزمانی پیش اتاقها و آشپزخانه آن را با سلیقه خود چیده بود و اکنون نیز به یاد دارد که چگونه باید آنها را به شیوه سابق بچیند. اما این همه تنها دلمشغولی اولین لحظات حضور در کاخ سفید است و بس. رئیسجمهور ایالات متحده شدن، یعنی یک دنیا دردسر. یعنی برنامهریزی برای اداره جهان! یعنی شبها هم خواب مذاکره دیدن و از خواب پریدن. با تمام اینها هیلاری کلینتون اگرچه به حمایتهای بیل کلینتون دلبسته است اما این را هم خوب میداند که اقبالش تنها به علت همسر رئیسجمهور سابق بودن نیست. این دانشآموخته 60 ساله حقوق، خود پروندهای اجرایی در دست دارد که برای موفقیتاش کفایت میکند البته اگر مردم آمریکا تصمیم بگیرند که برای تعدیل سیاستهای مردان حکومت خود، سکان هدایت کشور را به یک زن بسپارند!
زنان سیاستمدار پر سر و صداتر از قبل از راه میرسند. این صدا تنها در نیمکره غربی به گوش نمیرسد که در نیمکره شرقی هم میتوان آن را به وضوح شنید. همین چند روز قبل بود که اشکهای بینظیر بوتو را همگان دیدند و رد نگاهش را گرفتند و از میان نگاهش اراده برای قدرت یافتن دوباره بر پاکستان را خواندند. بوتوی 54 ساله از پس بارها زمین خوردن و برخاستن، اکنون آماده است تا برای رسیدن به قدرت حتی شریک بازی ژنرال مشرف هم باشد. او در این سالها آبدیده زمین سیاستورزی شده است، شاید حتی آبدیدهتر از پدر خویش ذوالفقار علی بوتو.
اینچنین است که این روزها با یک سرچرخاندن و نظارهکردن زنانی را میبینیم که کمر راست کرده و برنامههای حکومتورزی خویش را به مردم عرضه میکنند و بالاتر از مردان رقیب در نظرسنجیها مینشینند. شاید جهان دیگر فاصلهای اندک با عصر زنان سیاستمدار داشته باشد؛ شواهد که اینچنین حکایت میکند… !
منبع: اعتماد ملی