بازتاب دیدار هنرمندان با خامنه ای در وبلاگ های فارسی زبان
اینها بازیگرند…
فضای جامعه ی مجازی ایران در سال گشته، بیش از همیشه رنگ بوی سیاست به خود گرفته است. حضور شبکه های اجتماعی اینترنتی و فرصت مغتنمی که این سایت ها برای گفت و گو ایجاد کرده اند، باعث شده است تا نگاه ها و عقاید متفاوتی در این فضای به ظاهر مجازی مجال طرح شدن بیابند. تا جایی که بررسی درست و حساب شده ی این نوع نگاه ها و تراکم آماری شان می تواند مخاطب را صاحب یک برداشت کلی از فضای فکری حاکم بر جامعه ی ایران( یا لااقل جامعه ی مدرن و نیمه مدرن ایران ) بکند.
دیدار هفته ی گذشته ی برخی از اهالی سینما و تلویزیون ایران با علی خامنه ای مذهبی ایران از جمله مسائلی بود که به طور گسترده در میان کاربران اینترنتی بازتاب پیدا کرد. بلاگرهای فراوانی پیرامون این موضوع مطلب نوشتند و سایت های پرطرفدار فیس بوک و بالاترین نیز به صورت گسترده، سرشار از لینک ها و اظهار نظرها و مطالب و عکس های مرتبط با این مراسم شدند… نگاهی به مسائل یاد شده در این نوشته ها مشخص می کند که کاربران اینترنتی از زوایایی متفاوت به این موضوع نگاه کرده اند… در این صفحه ی هنر روز شمه ای از نظریات مطرح شده در فضای مجازی اینترنت را با ذکر این نکته مرور مجدد کرده ایم که مسائل ارائه شده در این صفحه الزاماً دیدگاه و نظریات “ روز “ نمی باشند…
جبر و اختیار…
عمده ترین مبحث موجود در میان مباحث مطرح شده، بحث مجبور کردن هنرمندان برای دیدار روز شنبه است. بسیاری از کاربران اینترنتی بر این عقیده بوده اند که غالب هنرمندان حاضر در مراسم روز شنبه از روی “ اجبار ” و نه از سر خواست و میل شخصی در این مراسم شرکت کرده اند. اما در این میان یکی از مطالب پرخواننده ی روزهای گذشته، به رد فرضیه ی “ جبر ” پرداخته است و در این باره گفته است: “ انهایی که اعتقاد دارند این هنرمندان نا مبارک به اجبار به دیدار رهبر رفته اند به شعور خود توهین میکنند “
نویسنده ی وبلاگ مکتوب در این مطلب ضمن اشاره به زندانیان سیاسی، عنوان کرده است که هنرمندانی که در زمینه ی خبر ورسانه فعالیت می کنند لابد نام برخی از زندانیان سیاسی به گوش شان آشناست… :
” چطور ممکن است این نامبارکان که کارشان رسانه است و خبر، اسمی از مجید توکلی به گوش های شان نرسیده باشد.امروز هر انسانی که در این جامعه زندگی میکند یک بار اسم بهروز جاوید تهرانی را شنیده است.
اما غصه ی پر درد وطن با این جا ختم نمی شود.
از کدام اجبار حرف میزنیم.مجید توکلی در سلول انفرادی در حال جان کندن است.
بهروز جاوید تهرانی 15 سال است در نهایت مظلومیت در انفرادی تنها زنده است .
کمی واقع بین باشید. اگر مرهم نمیشویم زخم هم نباشیم… “
اما نظریات و به اصطلاح کامنت های دیگر کاربران در پای این مطلب هم به نوبه ی خود درخور اعتناست. غالب کاربران اینترنتی ضمن ابراز موافقت با نظریه ی فوق، عدم حضور هنرمندان صاحبنامی همچون، عزت الله انتظامی، پرویز پرستوی، فاطمه معتمد آریا، مهران مدیری و … را چنان برهان خلفی بر این نظریه آورده اند و بدین ترتیب هنرمندان حاضر در این جمع را از گردونه ی هنرمندان مردمی جدا داسته اند.
در این میان کاربری با نام اینترنتی “ آرش “، ضمن اشاره به هنرمندانی که به اصطلاح نان را به نرخ روز می خوردند، دیالوگی از فیلم ” مردی برای تمام فصول “ را وصف حال این افراد داسته و … :
”… ارزان خودشان را میفروشند. یاد جملهای از سر توماس مور افتادم در فیلم «مردی برای تمام فصول» وقتی به کسی که در ازای قاضی ولز شدن قبول کرده بود بر علیهاش گواهی دروغ بدهد گفت: کسانی که روح خود را در عوض جهان به شیطان فروختند در این معامله ضرر کردند، ولز که ارزشی ندارد. .. “
حجاب اجباری یا اختیاری؟…
دیگر از مباحث عنوان شده در شبکه های اجتماعی بحث پوشش اسلامی هنرپیشگان زن حاضر در مراسم بود. در این میان در کنار چهره های جوان تری همچون الهام حمیدی و افسانه بایگان و فاطمه گودرزی که با پوششی متفاوت از پیش به دیدار رهبری جمهوری اسلامی رفته بودند، خبرسازترین چهره، “ پروانه ی معصومی ” بود که چهره و سخنان متفاوتش خشم مردم و بلاگرهای اینترنتی را در پی داشت. غالب کاربران اینترنتی با ارائه ی عکس هایی متفاوت از سینماگران و هنرپیشگان زن حاضر در مجلس، این تفاوت بارز و آشکار را گونه ای از ریا و تظاهر عنوان کرده اند.
اما در مقابل این نوع تلقی، دیگرانی هم بوده اند، که موضعی به نسبت آزادانه تر اختیار کرده و در برابر این انتقادها ایستادگی کرده اند. از جمله ی این نوع نگاه ها می توان به وبلاگ “ انگار نه انگار” اشاره کرد که در مطلبی با عنوان “ مراقب باشیم “ از اختیار آدمی در انتخاب پوشش شخصی اش دفاع کرده و به دیگر نویسندگان اینترنتی هشدار داده است تا با این طرز تلقی به راه حکومتیان و کیهانیان نروند… :
” این حق شماست که نسبت به یک هنرمند حساسیت به خرج بدهید، اما کدام قانون، عرف یا اصل اخلاقی به شما اجازه میدهد که با شیوهی نخنمای توپخانهای برای آنان به نوعی پروندهسازی کنید؟
این حق شماست که مثلا رفتار اجتماعی و انتخاب مناسبات یک هنرمند با نهادهای دولتی و حکومتی را، با هنرمند دیگری مقایسه کنید، (که یکی به فلان مراسم رفت و عافیت طلبید و دیگری برای دفاع از باور و اندیشهاش آن همه گرفتاری و سختی کشید و سختی حبس و محرومیت اجتماعی را برگزید.) اما هرگز گمان نکنم این راه درست باشد که با انتشار عکسهای پیش از انقلاب یک بازیگر زن در کنار عکسهای او که با حجاب رسمی و مجلسی ِ عرف ِ مجالس رسمی کشور در مراسمی شرکت کرده است، به تخریب وجه شخصی و اجتماعی او بپردازید… “
قربانی…
یکی دیگر از نگاه های به نسبت متراکم حاضر در باره ی دیدار اخیر نیز، “ قربانی ” خواندن هنرمندانی بود که در مراسم دیدار با رهبری شرکت کردند. بسیاری از بلاگرها و کاربران اینترنتی بر این عقیده بودند که در شرایط موجود، هنرمندانی که به دیدار رهبری تمامیت خواه و دیکتاتور مسلک ایران شتافته اند، در واقع تنها خود را قربانی کرده اند و نه هیچ چیز دیگر. از جمله ی وبلاگ هایی که با این نوع نگاه مطلبی را قلمی کرده اند، می توان به وبلاگ “ جمهوریت ” اشاره کرد.
نویسنده ی این وبلاگ در مطلبی با عنوان به نسبت طویل “ خامنه ای مدام قربانی می طلبد، از سیاسی تا هنری/ اما نمی داند مشروعیتی که مرد ، دیگر زنده نمی شود! ” تند ترین انتقادها را متوجه رهبر سیاسی جمهوری اسلامی ایران کرده و هنرمندانی که به دیدار او شتافته اند را تنها یک “ قربانی ” دانسته است. نویسنده ی این وبلاگ هدف از این گونه دیدارها را تنها جاه طلبی رهبری ذکر کرده که مشروعیت سیاسی و مذهبی خود را باخته است… :
” موضوع آشکار است و درک آن نیاز به فراست بالایی ندارد. خامنه ای شیفته قدرت بلامنازع است و در این راه هر چیزی را قربانی می کند. او همواره در پی آن بوده و هست که فقط “او” دیده شود و نه هیچکس و هیچ چیز دیگری. ناگوارترین کابوس او حس عدم مشروعیت و محبوبیت است. پس خشونت بی حد و مرز او در برابر معترضان زمانی اوج گرفت که مردم با نفرت و به درستی علیه شخص او شعار دادند… “
اینها بازیگرند…
اما در کنار مطالب بسیاری که خطاب به هنرمندان حاضر در مجلس نگاشته شده بودند، برخی دیگر نیز شخص علی خامنه ای را مخاطب قرار داده و به او متذکر شده بودند که با توسل به این راه های کهنه و قدیمی مشروعیت رنگ باخته اش، باز نخواهد گشت. نویسندگانی که این موضوع را بنیان مطلب خود کرده بودند، ضمن اشاره به حال و روز رهبری که برای خریدن اندک آبرو، دست به دامان هنرمندان درجه دوم و سوم تلویزیون و سینما شده است، به وی هشدار دادند که به حضور این افراد به اصطلاح “ دلشاد ” نشود چه اینها در دنیای واقعی هم بازیگرند و در برابر او تنها به ایفای نقش پرداخته اند…
نویسنده ی وبلاگ “ مانیفست سبز ” ضمن ارائه ی نمونه های مشابه تاریخی برای دیگر دیکتاتور هایی که در پی این عوام فریبی ها سرآخر قدرتشان را از دست داده اند، خطاب به علی خامنه ای نوشته است:
”… آنان که امروز به دیدارت آمدند هنر پیشه اند. رلشان را خوب بازی میکنند اما یادت نرود که بازی، بازی است… “
در همین زمینه، مطلب دیگری با امضای “ شیدا میم ” در سایت خودنویس به چاپ رسیده است. نویسنده ی این مطلب نیز نقش بازی کردن افراد حاضر در سالن را مد نظر قرار داده است و با اشاره به دروغ های مکرر صدا و سیما در سال گذشته، فیلم های مستند تلویزیونی که درباره ی لحظه ی مرگ ندا آقا سلطان ساخته شد را به عنوان شاهد دیگری از همین سناریوهای دروغین آورده است. نگارنده ی مطلب، سرآخر دیدار اخیر برخی از هنرمندان صدا و سیما را هم ادامه ی همان بازی ها و نقش آفرینی ها دانسته و رهبر ایران را “ قهرمان ” این سناریوی دروغین نام کرده است… :
“ … آقای خامنهای!! این بازیگران که خواسته یا بالاجبار خود را در تیررس خشم مردم قرار دادند بازیگران فیلم مضحک شما بودند که شما قهرمان داستان بودید، ضرغامی کارگردان، و بازیگران هم نقش کسانی را بازی میکردند که به شما علاقه دارند، به شما احترام میگذارند و لبخندهای زورکی و چندش آور میزدند و بوسههای مرگ نثارتان میکردند .مضمون این فیلم تراژدی مشروعیت بود. شما میخواستید با جمع کردن این افراد از شریفی نیا گرفته تا مجید مظفری مشروعیت نداشته را به زور کسب کنید. گرچه دیگر با کارگردانی اسکورسیزی و کاپولا هم نمی توانید چنین فیلم دروغی بسازید.”