سخنان اخیر عباس پالیزدار دبیر هیات تحقیق و تفحص از قوه قضاییه که طی آن وی به محکوم ساختن شماری از شخصیت های شناخته شده جناح راست سنتی پرداخت از بسیاری لحاظ قابل توجه است. از نظر تحلیل جناحی می توان این سخنان را ادامه جدال درونی اصولگرایان میان دو طیف نومحافظه کار و محافظه کاران سنتی دانست. جدالی که امروز جریان اصولگرا را به طیف های کاملا جدا و مستقل بدل ساخته است که ائتلاف دوباره شان غیر ممکن به نظر می رسد.
تعلق پالیزدار به طیف احمدی نژاد اظهرمن الشمس است. وی در سخنان خود بارها اقدامات دولت را در راستای مبارزه با مفاسد اقتصادی را مثبت توصیف می کند. از سویی سابقه وی به عنوان کاندیدای لیست ”ستاد حامیان مردمی احمدی نژاد” در انتخابات دوره سوم شورای اسلامی شهر تهران قابل توجه است. همچنین متهمین افشاگری وی افرادی از جناح راست سنتی و مخالفین اصولگرای احمدی نژاد هستند و آنجا که کار به سپاهیان و نزدیکان احمدی نژاد می رسد وی از ذکر نام خودداری می کند. سابقه تهدید به افشاگری از سوی طیف نزدیک به رئیس جمهور بسیار دراز است. مدت مدیدی است که احمدی نژاد و نزدیکانش در صحبت های خود “مافیاهای قدرت” را تهدید به هویدا نمودن اسرار نموده اند. با این وجود این نخستین بار است که یک شخصیت وابسته به دولت به شکلی “مستقیم” و “جدی” سعی بر افشای مفاسد اقتصادی جناح راست سنتی آن هم در سطحی این چنین بالا می نماید. وی کار را تا آنجا ادامه می دهد که عملا انگشت اتهام به سمت روحانیون با نفوذ حکومتی چون ناطق نوری و شخصیت هایی چون عسگراولادی دراز می کند.
این خود حکایت از آن دارد که جدال داخلی جناح راست دارد کم کم از مرحله ”تضاد منافع” و “جنگ لفظی” به عرصه “جنگ واقعی” تبدیل می شود. جرقه این درگیری مستقیم و افشاگرایانه در سخنرانی رئیس جمهور در قم زده شد. جایی که احمدی نژاد اشاره به “دست های پنهانی” کرد که مانع کار دولتش می شوند و از جمله اشاره به فردی کرد که به گفته وی در مافیای دخانیات دخالت دارد. اندکی بعد سایت وابسته به غلامحسین الهام ضمن اشاره ای تلویحی ولی واضح به “محسن رضایی” از این اتهام رئیس جمهور “رمز گشایی” کرد. در همین زمان بود که برخی از سایت های اصولگرا خبر از تذکر و انتقاد رهبر نسبت به سخنان احمدی نژاد در قم دادند.
این موضع گیری علیه احمدی نژاد توسط رهبر را عده ای برگشتن بخت از سوی احمدی نژاد تعبیر کردند. از اندکی قبل نیز خبرهای مخالفت رهبر با برخی تغییرات کابینه احمدی نژاد شنیده می شد. انتخاب لاریجانی به ریاست مجلس نیز این فرضیه را که احمدی نژاد رفتنی است قوت بخشید. زیرا از وی تصور آلترناتیو احمدی نژاد به وجود آمد. این تذکر رهبر اگر هم نشانه برگشتن وی از احمدی نژاد نمی بود، دست کم خبر از نزدیک شدن احمدی نژاد به خط قرمزها می داد. انتظار می رفت این انتقاد رهبر آماج حملات طیف احمدی نژاد به هم حزبی هایشان را که در زمان خود “بی سابقه” تلقی می شد بکاهد. با این حال افشاگری های پالیزدار نشان می دهدکه طیف احمدی نژاد هم چنان میدان اتهام زنی را خالی نکرده است و این درست بر خلاف خواست و نظر رهبر است.
بر همگان قطعی است که احمدی نژاد بخشی از فعالیت خود در آخرین سال ریاست جمهوری اش را به برنامه هایی اختصاص خواهد داد که بدانها اعتقاد ولی به لیل مشغله از انجام آنها عاجز بوده است. این امر در بیشتر موارد با هدف جذب رای انجام می شود. بی شک در میان این برنامه ها مبارزه با مفاسد اقتصادی نیز قرار خواهد داشت. مبارزه با مفاسد اقتصادی از سویی موضوعی رای آور و پر سر و صداست و از سویی عرصه ای برای ضربه زدن به رقبای احمدی نژاد و در بسیاری موارد پاشنه آشیل آنهاست. اما اینکه خواست رهبر در تضاد با خواست احمدی نژاد است یک دو راهی بزرگ را بر سر راه احمدی نژاد قرار می دهد. جایی که وی باید میان مصلحت فردی و جناحی خود و مصلحت نظام و رهبری یکی را برگزیند. همین دو راهی در قالبی متفاوت در برابر خاتمی نیز قرار داشت. نکته اینجاست که خاتمی ذاتا فردی نرم خو و محافظه کار بود و واقع گرایی و مصلحت گرایی پیشه کرده بود. درست نقطه مقابل وی احمدی نژاد و آرمانگرایی های او قرار دارند که هر آن ممکن است کار دست وی دهند. چنانکه تا کنون نیز برای وی مشکلات فراوانی را آفریده است. ادامه افشاگری ها در عین مخالفت رهبر حاصل همین خصوصیت احمدی نژاد است.
آیا احمدی نژاد تصمیم دارد با رهبر مخالفت کند؟ آیا ایده آلیسمی که از او سراغ داریم چندان چشمان او را کور کرده است که وی را به سرکشی در برابر فرد اول کشور کشانده است؟ احمدی نژاد در طول دوران سه ساله ریاست جمهوری پر آشوبش از خیلی خط قرمزها به سلامت یا به دردسر گذشته است ولی گذر از خط قرمز رهبری برای او که امروز در کمترین شرایط محبوبیت عمومی و اعتبار سیاسی از آغاز دوران ریاست جمهوری اش قرار دارد می تواند بی نهایت سخت و سرنوشت ساز باشد.