از قرار روانی بود

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

به گزارش  سایت رجا نیوز مرد جوانی در مقابل ساختمان ریاست جمهوری خود را به آتش کشید. این مرد که از ‏زلزله زد گان بم بود در اعتراض به بی توجهی مسئولین نسبت به مشکلات زلزله زده گان بم روز سه شنبه با   ریختن مواد آتش زا خود را آتش زد و در حالی که در شعله های آتش می سوخت فریاد می زد بگذارید من بمیرم.              ‏به نوشته سایت روز خبر خوسوزی این مرد از سوی مقامات دولتی و رسانه های نزدیک به آنها سانسور شد. اما ‏کارگران شرکت صنایع فلزی که همان روز مقابل ریاست جمهوری در خیابان پاستور تجمع کرده بودند این خبر ‏را در اختیار رسانه ها قرار دادند. کارگران که مرد آتش گرفته را با  پلاکاردهایی که به همراه آورده بودند ‏خاموش کردند تا گوشت و پوست مرد بمی با صدای اعتراض کارگران در هم بیامیزد.  ‏

بدون شک خبر خودسوزی این مرد یک خبر ساده نیست. هیچ خودسوزی خبری ساده نیست. چرا که با خودش پیام ‏فریاد و درد و استیصال  به همراه دارد. فردی که سخت ترین دردها را به جان می خرد می خواهد با مرگش به ‏مردم و به اطرافیانش پیام دهد، پیامی که قبل از آن کسی به آن گوش نمی داد و از کنار آن بسادگی می گذشت. ‏بخصوص اگر که این هیمه مقابل دفتر جناب احمدی نژاد مهر ورز شعله ور شود. مردی که مدعی است  هاله ‏نورانی سبز رنگ دور صورت خود دارد و ادعا می کند که می خواهد بداد مستضعفین برسد. ولیکن از دولتش ‏صادق محصولی سر در می آورد.‏

بدون شک  انسانی که خودش را آتش می زند  می خواهد از  درد وسوزشی که اورا هرروز ده ها بار می کشد ‏وزنده می کند رهایی یابد. آنهم اگر بارها به دفتر مراجعات مردمی جناب احمدی نژاد مراجعه کرده، دست خالی ‏برگشته باشد. و از شدت فشارهای مادی و معنوی امیدی به فردا نیز نداشته باشد. این مرد که آتش را بجان خرید ‏فریاد دیگر هم شهریانش در بم بود. البته من نمی دانم جناب احمدی نژاد بعد از شنیدن این خبر چه عکس العملی ‏داشتند ؟ خمی بر ابرو آوردند یا خیر ؟ خبردارشدند یا دوستان ایشان خیال ملوکانه رئیس جمهور  را با این قبیل ‏خبرها مکدر نمی کنند. حتی نمی دانم احساس اطرافیان ایشان نسبت به این موضوع چیست؟ شاید به هم می گفتند: ‏‏”بیچاره مردک! حتما روانی بود!” اما هرگز از خود نپرسیده اند به مشکلات روانی مردمی که در یک شب همه ‏زندگی وآرزوهای خود را ازدست دادند چه کسی باید رسیدگی کند؟ آلام مردمی که اعضاء خانواده خود را با دست ‏خودشان از میان خاکها در آوردند و به خاک سپردند چه کسی باید درمان کند؟

مسئولیت روانی دولت در برابر سلامت روانی شهروندان اعم از زلزله زده یا هر مصیبت دیگری چیست؟ ‏واصولا مدیریت سوانح کشور چه برنامه ای برای مشکلات روانی آسیب دیدگان دارد؟ مسئولیت دولت دربرابر ‏یک جامعه ناامید که شادی و نشاط خود را ازدست داده چیست؟ ‏

‏ ما داستان زن یهودی و خلخال و حضرت علی (ع) را بارها شنیده ایم. حاکمان به ما گفته اند تا بدانیم چه مسئولیتی ‏در برابر ظلم حتی در حد در آوردن یک خلخال از پای یک زنی که مسلمان هم نیست داریم. اما هرگز نیدیدم که ‏حاکمان مدعیان اسلام و شیعه که به نام آنها حکومت می کنند رفتارشان  ربطی به ائمه معصومین داشته باشد. به ‏هر حال  این مرد بمی  اولین فردی نبود که خودرا مقابل دفتر ریاست جمهوری به آتش کشید  و نه آخرین خواهد ‏بود.‏

اما سوال این جاست  چه کسی در جمهوری اسلامی ایران این انسانهای مستاصل را درخواهد یافت؟ هزاران زن ‏وکودک تحت خشونت را؟ صدها و صدها زن سرپرست خانوار؟ ‏

هزاران مردی که زیر فشار اقتصادی کمر خم کرده اند؟ یا مردانی که هنوز از جراحت جنگ رنج می برند. ‏انسانهایی که از حقوق اولیه خود بی بهره اند. چرا که آقایان تازه مسلمان حقوق بشر را در کوزه گذاشته و آبش را ‏سر کشیده اند. ‏