کی می گه جنگ؟ دشمن!

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg


هشت ماه قبل

روزنامه نگاران گفتند: « هشدار می دهیم! کشور در شرایط خطر است.»‏

سخنگوی دولت: روزنامه های وابسته به بیگانگان مردم را نترسانند.‏

رئیس جمهور: خطر؟ خطری وجود ندارد، جنگ؟ جنگ آمریکا و عراق؟

یک روز بعد: روزنامه معروف به دلیل چاپ کاریکاتوری در مورد عارف توقیف شد.‏

هفت ماه قبل

دبیرکل حزب پبرمردهای خندان گفت: « هشدار می دهیم! خطر جنگ جدی است.»‏

سخنگوی دولت: کشور در خطر نیست، این شمائید که در خطر هستید.‏

رئیس جمهور: یک عده ترسو نشسته اند و مردم را می ترسند، کی می ترسه؟ دشمن!‏

یک روز بعد: دبیرکل حزب پیرمردهای خندان به دلیل تصادف رانندگی ممنوع الخروج شد. ‏

شش ماه قبل

اصلاح طلبان تندرو گفتند: « آژیر ها را بکشیم، خطر جنگ جدی است.»‏

سخنگوی دولت: آمریکا جرات ندارد به ما حمله کند.‏

رئیس جمهور: خطر چی؟ جنگ؟ آمریکا از صد کیلومتری ما فرار می کند.‏

یک روز بعد: دادگاه سه اصلاح طلب تندرو را به دلیل عدم رعایت حجاب احضار کرد.‏

‏ ‏

پنج ماه قبل

اصلاح طلبان میانه رو گفتند: « از نیم ساعت قبل خطر جنگ جدی شد.»‏

سخنگوی دولت: آمریکائی ها تا سه روز دیگر منطقه را ترک می کنند، قول می دهیم.‏

رئیس جمهور: در آمریکا یک بچه دو ساله به من می گفت، محمود محمود، جنگ نمی شه.‏

یک روز بعد: شورای نگهبان اعلام کرد اصلاح طلبان میانه روی مجلس ششم تائید صلاحیت نمی ‏شوند.‏

چهار ماه قبل

سخنگوی دولت سابق گفت: « هر دو جناح برای جبهه نجات از جنگ متحد شوند.»‏

سخنگوی دولت: چیزی به خطر نیفتاده که می خواهند نجات بدهند، جنگ غیرممکن است.‏

رئیس جمهور: همین اروپا و آمریکا ایستادند توی صف که ما با آنها حرف بزنیم، ولی کی حرف ‏می زنه؟ دشمن!‏

یک روز بعد: دادگاه مفاسد اقتصادی سخنگوی سابق دولت را به دلیل واردات سه کیلو موز ‏احضار کرد.‏

سه ماه قبل

رئیس جمهور سابق گفت: « ما در وضعیت خطرناکی هستیم، جنگ محتمل است.»‏

سخنگوی دولت: شاید آنها خودشان را در معرض خطر جنگ می بینند.‏

رئیس جمهور: کسانی که در پاریس ها و رم ها کوتاه آمدند محاکمه ها خواهند شد.‏

یک روز بعد: همسر سخنگوی دولت از دادگاه خواست تا رئیس جمهور سابق را خلع لباس کند. ‏

دو ماه قبل

رئیس جمهور اسبق گفت: « خطر جدی است، خیلی هم جدی است.»‏

سخنگوی دولت: کسانی که اسرار ما را به دشمن گفتند، حالا از خطر جنگ حرف می زنند.‏

رئیس جمهور: جاسوسان را محاکمه می کنیم، نگذارید بگویم در آنجا چه کردید؟ ‏

یک روز بعد: یک نفر موسویان دستگیر و تا حدی بازجویی شد.‏

یک ماه قبل

دبیر شورای امنیت ملی گفت: « بنا بر اطلاعاتی که دارم، در شرایط مهمی هستیم.»‏

سخنگوی دولت: هیچ شرایط مهمی وجود ندارد، آفتاب می تابد، باران می بارد.‏

رئیس جمهور: اگر جرات ندارید بروید کنار و مردم را نترسانید، جنگ؟ کدام جنگ؟‏

یک روز بعد: دبیر شورای امنیت ملی خود بخود استعفا شد.‏

یک هفته بعد

سخنگوی دولت گفت:« ما در این مدت سعی کردیم به مردم درباره خطر جنگ هشدار بدهیم.»‏

رئیس جمهور: کسانی حتی در دفتر ما هم نفوذ کرده بودند و به آنها چیزهایی الهام می شد.‏

یک روز بعد: سخنگوی دولت در یک دعوای خانوادگی به دیوار خورده و دچار فراموشی شدید ‏شد.‏


دو ماه بعد ‏

رئیس جمهور گفت: « از همان اول ما می گفتیم اینها می خواهند جنگ کنند، اما عناصر دشمن و ‏مفسدین اقتصادی در مطبوعات مساله دار نگذاشتند حرف رئیس جمهور به گوش ملت برسد.»‏

پسر رئیس جمهور گفت: بابام رفته بیرون، هنوز برنگشته، ولی می آد.‏

یک روز بعد:….. بقیه داستان در صفحه بعد….‏