سینمای جهان

نویسنده

غول های بر باد رفته……

تاکنون بارها لیست فیلم های برتر تاریخ سینما منتشر شده است. به واقع کدام فیلم بهترین است: “محله چینی ها” یا “دیوانه از قفس پرید”؟ “جادوگر شهر اوز” یا “آواز در باران”؟ نظر هر کس دراین رابطه متفاوت است، ولی جیل کین و جیم پیازا، از منتقدان برجسته هنر هفتم، لیستی از ۱۰۱ فیلم برتر تاریخ سینما را تهیه کرده اند.

 

۲۰- جستجوگران [محصول ۱۹۵۶، آمریکا]

فیلم “جستجوگران” یا “جویندگان” به کارگردانی “جان فورد“، با اینکه نامزد دریافت جایزه اسکار نشد، ولی یکی از فیلم های موفق تاریخ سینما شناخته می شود.

بازیگران: “جان وین” در نقش ایتن ادواردز؛ “جفری هانتر” در نقش مارتین پاولی؛ “وارد باند” در نقش سروان ساموئل جانسون کلیتون؛ “وِرا مایلز” در نقش لوری یورگنسن؛ “ناتالی وود” در نقش دبی ادواردز؛ “لانا وود” [خواهر ناتالی وود] در نقش لوسی ادواردز.

داستان فیلم: سال ۱۸۶۸ تگزاس- ایتن ادواردز [جان وین] سه سال پس از جنگ داخلی آمریکا به مزرعه برادرش می رود. چند وقت بعد کومانچی ها به مزرعه حمله می کنند و آن را به آتش می کشند و برادر و همسرش را می کشند. کومانچی ها دبی [ناتالی وود] و لوسی، دو دختر آنها را می ربایند. اتام بلافاصله به همراه یک گروه رنجر و مارتین پاولی [جفری هانتر] که در کودکی توسط ایتن در بیابان پیدا شده بود، به دنبال برادرزاده هایش می رود.

این فیلم براساس رمانی به همین نام نوشته “آلن لو می” ساخته شده است. او در رمان خود داستان واقعی یک زن آمریکایی را نقل می کند که در سال ۱۸۳۶ توسط کومانچی ها ربوده شده بود. این زن “سینتیا آن پارکر” نام داشت.

این فیلم یکی از شاهکارهای ژانر وسترن و پیچیده ترین فیلم وسترن کارگردان معروف جان فورد است. جان فورد نقش های این فیلم را به بازیگرانی داد که از قبل می شناخت: “وارد باند” و جان وین قبلاً در فیلم هایی مانند “دلیجان” [سال ۱۹۳۹] و “مرد آرام” [سال ۱۹۵۲] با فورد همکاری کرده بودند.

جان وین در این فیلم در یک نقش استثنایی ظاهر شده: شخصیتی نژادپرست و دشمن بی قید و شرط تمامی قبایل سرخ پوستان، به ویژه کومانچی ها. او شخصیتی مبهم و بی رحم دارد و با کشتن بوفالوها تلاش می کند تا یکی از منابع مهم غذایی سرخپوستان را کاهش دهد.

فورد برای شخصیت مارتین پاولی که ایتن را همراهی می کند، “جفری هانتر” را درنظر گرفت. او نقش یک سفیدپوست دورگه را بازی می کند که اغلب با ایتن به مخالفت می پردازد. ایتن در تلاش است تا ذهنیت مارتین را تغییر دهد، ولی درنهایت این مارتین است که ذهنیت ایتن را عوض می کند.

جان فورد، استاد مسلم ژانر وسترن، ۴ بار جایزه اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کرد که در نوع خود یک رکورد محسوب می شود: “خبرچین” [سال ۱۹۳۵]، “خوشه های خشم” [سال ۱۹۴۰]، “چه سرسبز بود دره من” [سال ۱۹۴۱]، و “مرد آرام” [۱۹۵۲].

جان فورد در این فیلم رنگی مناظر محسورکننده “مانیومنت ولی” را به تصویر کشیده. فورد این فیلم را از دیگر فیلم های کلاسیک ژانر وسترن جدا می کند. پیچیده ترین فیلم جان فورد که دارای سناریوی عمیقی است، با دادن یک حالت روانی خاص به ایتن به عنوان شخصیت اول فیلم، از او قهرمان نمی سازد. درواقع او بیشتر به مقوله روانی شخصیت هایش پرداخته تا اینکه در داستان مبالغه کند. در اینجا دیگر اثری از پایان خوش یا پیروزی قهرمان نیست. به علاوه، بیننده به درستی نمی داند ایتن از کجا می آید. آیا راهزن بوده یا قهرمان جنگ؟ تمام آنچه بیننده از ایتن می داند این است که او از سرخپوستان بیزار است و تمامی ترفندهای لازم برای دور زدن آنها را نیز می داند. و زمانی که با دشمن اصلی خود، اِسکار، که رییس کومانچی هاست روبرو می شود، گویی درحال دیدن خود در آینه است.

موسیقی زیبای “ماکس اشتاینر” را نیز نباید فراموش کرد. او قبلاً موسیقی فیلم هایی مانند “زنان کوچک” [سال ۱۹۳۳]، “بر باد رفته” [سال ۱۹۳۹] و “کازابلانکا” [سال ۱۹۴۲] را ساخته بود. او در ساخت آهنگ فیلم کازابلانکا از بخش هایی از موسیقی ملی فرانسه نیز استفاده کرده. او که بخاطر آهنگ فیلم “بر باد رفته” نامزد دریافت جایزه اسکار شده بود، موفق به کسب این جایزه نشد، ولی بسیاری او را سزاوار دریافت آن می دانستند. او به همراه “کلارک گیبل“، از معدود نامزدهایی بودند که بخاطر فیلم “بر باد رفته” موفق به دریافت اسکار نشدند.

در صحنه رقصی که قبل از مراسم عروسی اجرا می شود، بزرگ ترین و مشهورترین بدلکاران وقت به ایفای نقش پرداخته اند و اکثر آنها را می توان در این صحنه درحال رقص و پایکوبی مشاهده کرد.

جان وین یکی از فرزندانش را به یاد شخصیت به یاد ماندنی خود در این فیلم “ایتن” نامید. پاتریک وین، سومین فرزند جان وین، در بخشی از فیلم به ایفای نقش پرداخته است. “جویندگان” همچنین نام یک گروه موسیقی انگلیسی است.

کین و پیازا در مورد این فیلم می نویسند: “جویندگان در تاریخ فرهنگی آمریکا به یک نقطه عطف تبدیل شده است: نگاه دقیق به ماهیت آمریکایی، اشاره اسطوره آمیز به مناظر غرب آمریکا و بهره گیری از یک داستان ساده و شخصیت های پیچیده.”

این فیلم به گویندگی “ایرج دوستدار” در نقش ایتن ادواردز (جان وین)، “تاجی احمدی” در نقش دبی ادواردز (ناتالی وود) و لوری یورگنسن (ورا مایلز)، و “سعید مظفری” در نقش ماترین پائولی (جفری هانتر) دوبله شد.

 

۱۹- کشتن مرغ مقلد [محصول ۱۹۶۲ آمریکا]

فیلم “کشتن مرغ مقلد” به کارگردانی “رابرت مولیگان” براساس رمانی به همین نام نوشته “هارپر لی” ساخته شده است. این فیلم در سی و پنجمین مراسم اسکار نامزد دریافت ۸ جایزه اسکار شد که درنهایت ۳ جایزه اسکار دریافت کرد: بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین کارگردان هنری.

بازیگران: “گریگوری پک” در نقش آتیکاس فینچ؛ “مری بدهام” در نقش اسکات فینچ؛ “فیلیپ آلفورد” در نقش جم فینچ؛ “براک پیترز” در نقش تام رابینسون [سیاه پوست متهم به تجاوز]؛ “رابرت دووال” در نقش بو ردلی.

داستان فیلم: آتیکاس فینچ وکیلی است که در سال های ۱۹۳۰ قصد دارد در جنوب ایالات متحده از یک سیاه پوست به نام تام رابینسون که متهم به تجاوز به یک دختر سفید پوست شده دفاع کند. او که سال هاست همسرش را ازدست داده، دو فرزندش را خود بزرگ کرده و همواره رعایت عدالت اجتماعی را به آنها آموزش داده. مردم شهر بسیار تلاش می کنند تا آتیکاس را از حضور در دادگاه بازدارند، ولی او مصمم به انجام این کار است.

 

گریگوری پک پنج بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد و تنها بخاطر ایفای نقش در این فیلم بود که توانست اسکار دریافت کند. او همچنین ۳ بار [از جمله در این فیلم] موفق به دریافت جایزه گلدن گلوب شد. گریگوری پک که نقش های به یاد ماندنی فراوانی دارد در سال ۲۰۰۳ از دنیا رفت. براک پیترز در زمان مراسم دفن گریگوری پک طی یک سخنرانی از او تجلیل بعمل آورد.

گریگوری پک و مری بدهام در نقش اسکات [دختر آتیکاس] در این فیلم بسیار به یکدیگر نزدیک شدند و پس از آن نیز روابط خانوادگی خود را حفظ کردند. گریگوری پک همواره او را اسکات می نامید.

عقیده براین بود که این فیلم به دلیل نداشتن صحنه های اکشن یا داستان عشقی موفقیت چندانی به دست نخواهد آورد، ولی “آلن جی پاکولا“، تهیه کننده فیلم، رابرت مولیگان را متقاعد به ساخت آن کرد و گفت که این فیلم خوبی خواهد شد. گریگوری پک نیز بلافاصله پس از خواندن رمان، بازی در این فیلم را پذیرفت. همکاری پاکولا و مولیگان در ۵ فیلم دیگر نیز ادامه داشت.

مری بدهام جوان ترین بازیگری بود که برای دریافت جایزه اسکار نامزد شده بود، ولی درنهایت این جایزه را به “پتی دیوک“، بازیگر نوجوان دیگری واگذار کرد.

شخصیت آتیکاس فینچ از آماسا لی، پدر هارپر لی، اقتباس شده بود که در سال ۱۹۲۳ به واقع از یک سیاه پوست در دادگاه دفاع کرده بود. متأسفانه او در زمان ساخت فیلم از دنیا رفت و هارپر لی به دلیل بازی خیره کننده گریگوری پک که بسیار به حرکات پدرش شبیه بود، ساعت و زنجیر پدر خود را به گریگوری پک بخشید و او نیز در زمان دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، ساعت و زنجیر آماسا لی را همراه خود داشت.

سخنرانی ۹ دقیقه ای گریگوری پک در دادگاه در یک برداشت انجام شده است. خود مولیگان نیز متوجه شده بود که در برابر بازیگران کوچک فیلم تعداد برداشت های خود را زیاد نکند، چون بازی آنها از حالت طبیعی خارج می شد.

صحنه دادگاه دقیقاً به مانند دادگاه شهر مونروویل، زادگاه هارپر لی، بازسازی شده. این دادگاه هنوز در شهر مونروویل وجود دارد و به موزه تبدیل شده.

الکساندر گولیتسن” و “هنری بامستد“، دو کارگردان هنری این فیلم، دکور شهر خیالی “میکوم” را با هزینه ای معادل ۲۲۵ هزار دلار ساختند. دکور آنها شامل بیش از ۳۰ ساختمان می شد. آنها پاسخ تلاش های خود را یک سال بعد در مراسم اسکار گرفتند: دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردان هنری.

نام فینچ درواقع نام خانوادگی مادر هارپر لی بود.

کین و پیازا می نویسند: “این فیلم با بیانی شاعرانه از دو کودک بدون مادر به خوبی نشان می دهد که آنها چگونه در شرایطی سخت و در یک شهر جنوبی، مسؤولیت و محبت داشتن را فرا می گیرند.”

این فیلم به گویندگی “چنگیز جلیلوند” در نقش آتیکاس فینچ (گریگوری پک)، و “خسرو خسروشاهی” در نقش تام رابینسون (براک پیترز) دوبله شد.

۱۸- بر باد رفته [محصول ۱۹۳۹، آمریکا]

فیلم “بر باد رفته” به کارگردانی “ویکتور فلمینگ” برگرفته از رمانی به همین نام نوشته “مارگارت میچل” است. این فیلم در دوازدهمین مراسم جوایز اسکار، نامزد دریافت ۱۳ جایزه اسکار شد که در نهایت توانست ۸ جایزه اسکار و ۲ جایزه ویژه [جایزه افتخاری و جایزه فنی] را از آن خود کند.

بازیگران: “کلارک گیبل” در نقش رت باتلر؛ “ویوین لی” در نقش اسکارلت اوهارا؛ “لسلی هاوارد” در نقش اشلی ویلکز؛ “الیویا دو هاویلند” در نقش ملانی همیلتون؛ “توماس میچل” در نقش جرالد اوهارا؛ “هتی مک دانیل” در نقش مامی [کلفت سیاه پوست].

داستان فیلم: جرالد اوهارا (توماس میچل)، صاحب مزرعه پنبه “تارا”، دختر بزرگی به نام اسکارلت (ویوین لی) دارد. اسکارلت که مایل است با اشلی ویلکز (لسلی هاوارد) پسر مالک مزرعه مجاور ازدواج کند، از سوی او طرد می شود و درنهایت با فرد دیگری ازدواج می کند. در جریان جنگ داخلی آمریکا همسر او در یک پادگان آموزشی از دنیا می رود و اسکارلت نیز به آتلانتا می رود. در زمان حمله نیروهای شمالی به آتلانتا، رت باتلر (کلارک گیبل) به اسکارلت و ملانی (الیویا دو هاویلند) کمک می‌کند از شهر فرار کنند. اسکارلت به تارا بازمی گردد، ولی می بیند که مادرش مرده و پدرش نیز دیوانه شده. درحالی که مالیات سنگینی برای مزرعه پنبه وضع شده، اسکارلت با فرانک کندی، نامزد خواهرش که پس انداز قابل توجهی دارد، ازدواج می‌کند. فرانک نیز می میرد و اسکارلت سرانجام با رت باتلر ازدواج می‌کند، ولی او همچنان به اشلی علاقه مند است و در رابطه اش با رت باتلر تفاهم ندارد. اسکارلت صاحب یک دختر می شود که او نیز در یک حادثه اسب سواری می میرد و این واقعه رت باتلر را به شدت سرخورده می کند. رت در پایان با گفتن جمله معروف “راستش رو بخواهی عزیزم، اصلاً برام مهم نیست!” اسکارلت را ترک می‌کند. [در معادل انگلیسی این جمله به دلیل استفاده از واژه damn مشکلات بسیاری، از جمله پرداخت جریمه، برای استودیو و تهیه کننده به وجود آمد و حتی قرار بود جمله دیگری را جایگزین آن کنند، ولی این مشکل در نهایت رفع شد.]

لسلی هاوارد فکر می کرد که از نظر سنی برای نقش اشلی که در ابتدای فیلم ۲۱ ساله است مناسب نیست، ولی این مشکل با گریم زیاد بر روی چهره و گذاشتن یک کلاه گیس بر سر او حل شد. ولی برخی از منتقدان سینما همچنان معتقدند که لسلی هاوارد تنها بازیگر در این فیلم است که با نقش خود سنخیت ندارد. او همواره با لباس خود مشکل داشت و فکر می کرد شبیه دربان های هتل شده است.

فیلم بر باد رفته اولین فیلم رنگی است که توانسته جایزه اسکار بهترین فیلم را از آن خود کند. این فیلم همچنین اولین فیلم در تاریخ سینما بود که بیش از ۵ جایزه اسکار دریافت کرد.

“هتی مک دانیل” در نقش کلفت، اولین بازیگر سیاه پوستی بود که موفق به کسب جایزه اسکار گردید. او همچنین اولین سیاه پوستی بود که نامزد دریافت جایزه اسکار شد. جایزه او از آن دست جوایزی بود که به صورت یک مجسمه کوچک و یک پلاک ساخته می شد و تا سال ۱۹۶۲ ادامه داشت.

در اولین روز پخش این فیلم در آتلانتا، موضوع شرکت نکردن هتی مک دانیل به دلایل تبعیض نژادی، کلارک گیبل را بسیار رنجاند و او نمی خواست در این مراسم شرکت کند، ولی هتی او را متقاعد کرد که حضورش در این مراسم لازم است.

۸ جایزه اسکار این فیلم عبارت بود از: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین فیلمبرداری رنگی، بهترین تدوین فیلم، و بهترین کارگردان هنری.

دیوید او سلزنیک“، تهیه کننده فیلم، امتیاز رمان “بر باد رفته” را به قیمت بی سابقه ۵۰ هزار دلار خریداری کرد. او چند سال بعد ۵۰ هزار دلار دیگر به مارگارت میچل پرداخت کرد. “لوئیس بی مایر“، پدر زن سلزنیک و از مؤسسان شرکت مترو گلدوین مایر، اصرار داشت که نام شرکتش بر فیلم باشد. استودیوهای بسیاری علاقه مند به مشارکت در ساخت این فیلم بودند، ولی هیچ یک به مانند شرکت مترو گلدوین مایر بازیگرانی مانند کلارک گیبل نداشتند که بتوانند نقش رت باتلر را به خوبی ایفا کنند.

سلزنیک از مارگارت میچل خواسته بود تا هرگونه انتقادی از دکور و داستان فیلم دارد به او گوشزد کند. پس از اینکه میچل در مورد دکور مزرعه تارا انتقاد کرد و هیچ کس نسبت به عقیده او واکنشی نشان نداد، او نیز دیگر از هیچ موردی انتقاد نکرد و در مورد هیچ چیز نظری نداد.

برای نقش اسکارلت اوهارا در حدود ۱۴۰۰ بازیگر تست دادند و ۴۰۰ نفر برای مرحله بعد و حفظ کردن دیالوگ ها انتخاب شدند. از میان این بازیگران می توان به “بت دیویس“، “کاترین هپبورن“، “کلودت کولبر“، “جوان کرافورد” و “سوزان هیوارد” اشاره کرد. دیوید سلزنیک به دنبال چهره ای می گشت که دل بیننده را بلرزاند. درنهایت پس از جستجوی بسیار، ویوین لی که در آن زمان چندان نیز مشهور نبود انتخاب شد. برخی براین عقیده اند که سلزنیک از یک سال قبل ویوین لی را برای بازی در این فیلم درنظر گرفته بود، ولی هزاران دلار برای یافتن بازیگر نقش زن خرج کرد تا اهمیت فیلم را افزایش دهد.

سیدنی هاوارد“، نویسنده فیلمنامه، در سال ۱۹۳۹ از دنیا رفت و سال بعد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه به او تعلق گرفت. او اولین شخصی است که پس از مرگش جایزه اسکار دریافت می کند. او هفته ای ۲۰۰۰ دلار برای تکمیل کردن فیلمنامه دریافت می کرد. البته در روزهای پایانی نویسندگان دیگری نیز روی فیلمنامه کار کردند و مجموع دستمزدی که برای آن پرداخت شد به ۱۲۶ هزار دلار می رسید. خود سلزنیک نیز بخش هایی از فیلمنامه را نوشت.

فیلم بر باد رفته چندین کارگردان عوض کرد و بسیاری از صحنه های برداشت شده توسط کارگردانان قبلی مجدداً توسط ویکتور فلمینگ برداشته شد. فلمینگ چندان از شخصیت اسکارلت خوشش نمی آمد و همین مسأله کار را برای ویوین لی سخت کرده بود. مارگارت میچل شخصاً از نحوه بازی ویوین لی در نقش اسکارلت راضی بود.

در صحنه آتش سوزی انبار آتلانتا هر ۷ دوربین تکنی کالر هالیوود مورد استفاده قرار گرفت و ۱۰ ماشین آتش نشانی از اداره آتش نشانی لوس آنجلس، ۵۰ آتش نشان و ۲۰۰ نفر به عنوان کمک برای خاموش کردن آتش در این برداشت حضور داشتند.

این فیلم حدوداً ۴ ساعته بلندترین فیلمی است که موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلم شده است.

ویوین لی در مجموع ۱۲۵ روز کار کرد و ۲۵ هزار دلار دستمزد دریافت نمود. کلارک گیبل نیز برای ۷۱ روز کار ۱۲۰ هزار دلار دریافت کرد. گفته می شود که ویوین لی روزانه چهار پاکت و کلارک گیبل سه پاکت سیگار می کشیدند.

“اولیویا دو هاویلند” تنها بازمانده از بازیگران اصلی فیلم است و به همراه خواهرش دو بازیگری هستند که در سال های ۱۹۳۰ در فیلم های هالیوود به ایفای نقش می پرداختند. او در سال ۲۰۰۹ در هفتادمین سالگرد ساخت این فیلم شرکت داشت. سه بازیگر اصلی دیگر در سنین میانسالی از دنیا رفتند [کلارک گیبل ۵۹ سال، ویوین لی ۵۴ سال، لسلی هاوارد ۵۰ سال].

این فیلم به مدیریت دوبلاژ “احمد رسول زاده” و به گویندگی “حسین عرفانی” در نقش رت باتلر (کلارک گیبل)، “رفعت هاشم پور” در نقش اسکارلت اوهارا (ویوین لی)، “ناصر طهماسب” در نقش اشلی ویلکز (لسلی هاوارد)، “معصومه فرخنده مال” در نقش ملانی همیلتون (اولیوا دوهاویلند) و “فهیمه راستکار” در نقش مامی (هتی مک دانیل) دوبله شد. از دیگر گویندگان این فیلم می توان به “سیمین سرکوب”، “ناصر نظامی”، “بدری نوراللهی” و “آذر دانشی” اشاره کرد.

 

۱۷- در بارانداز [محصول ۱۹۵۴، آمریکا]

فیلم “در بارانداز” به کارگردانی “الیا کازان” داستان واقعی شورش کارگران در باراندازهای نیویورک را به تصویر می کشد که چند سال قبل از آن اتفاق افتاده بود. این فیلم در بیست وهفتمین مراسم اسکار برنده ۸ جایزه اسکار شد.

بازیگران: “مارلون براندو” در نقش تری مالوی؛ “کارل مالدن” در نقش پدر بری؛ “راد اشتایگر” در نقش چارلی مالوی؛ “اِوا مری سنت” در نقش اِدی دویل؛ “لی جی کاب” در نقش جانی فرندلی.

داستان فیلم: اتحادیه کارگران باراندازهای نیویورک توسط یک گروه مافیایی به سرپرستی جانی فرندلی (لی جی کاب) و چارلی مالوی (راد اشتایگر) اداره می شود. تری مالوی (مارلون براندو)، برادر چارلی، که در گذشته نیز بوکسور بوده و اکنون از کارگران بارانداز است، در قتل یکی از کارکنان بارانداز مشارکت می کند. تری سپس با ادی دویل (اوا مری سنت)، خواهر مقتول، روبرو می شود. ادی از او می خواهد که کمک کند قاتلان بردارش را پیدا کند.

مالون براندو قبل از این فیلم در چند فیلم مهم دیگر با الیا کازان همکاری کرده بود: “اتوبوسی به نام هوس” (سال ۱۹۵۱) و “زنده باد زاپاتا” (سال ۱۹۵۲).

این اولین حضور سینمایی “اوا مری سنت” بود که بخاطر نقش ادی دویل اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد. او پس از این فیلم با کارگردانان بزرگی مانند “آلفرد هیچکاک” و “جان فرانک هایمر” همکاری کرد.

این فیلم در ۱۰ رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شد که درنهایت توانست ۸ جایزه را از آن خود کند: بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین داستان و فیلمنامه، بهترین کارگردان هنری سیاه و سفید، بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید، بهترین تدوین فیلم.

ابتدا قرار بود “فرانک سیناترا” در نقش تری مالوی بازی کند، ولی “سم اشپیگل“، تهیه کننده فیلم، به الیا کازان گفت که مایل است نقش تری را مارلون براندو بازی کند، چون فیلم در گیشه موفق تر خواهد بود. دستمزد مارلون براندو برای این فیلم ۱۰۰ هزار دلار بود.

گریس کلی” بخاطر فیلم “پنجره پشتی” بازی در نقش ادی دویل در این فیلم را رد کرد. او سال بعد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را بخاطر بازی در فیلم “دختر روستایی” به کارگردانی “جرج سیتان” از آن خود نمود.

لئونارد برنشتاین” نامزد دریافت اسکار بهترین موسیقی شد. او یک بار بخاطر فیلم “در شهر” (سال ۱۹۵۰) و یک بار نیز بخاطر فیلم “داستان وست ساید” (سال ۱۹۶۱) برنده جایزه اسکار بهترین موسیقی شد.

“راد اشتایگر” در صحنه تاکسی به دلیل رفتار گستاخانه مارلون براندو که دیالوگ هایش را از حفظ نبود و همچنین قبل از پایان سکانس صحنه را ترک کرده بود، بسیار ناراحت شد و از همین احساس در بیان دیالوگ های خود استفاده کرد.

این فیلم تاکنون دو بار در ایران دوبله شده که در هر دو بار “چنگیز جلیلوند” به جای تری مالوی (مارلون براندو) گویندگی کرده است. از دیگر گویندگان دوبله اول این فیلم می توان به “منوچهر اسماعیلی” در نقش جانی فرندلی (لی جی کاب) و “تاجی احمدی” در نقش ادی دویل (اوا مری سنت) اشاره کرد.

 

۱۶- اینک آخرالزمان [محصول ۱۹۷۹، آمریکا]

فیلم “اینک آخرالزمان” به کارگردانی “فرانسیس فورد کاپولا” برگرفته از رمان “در قلب تاریکی” نوشته “جوزف کنراد” می باشد. این فیلم به طور مشترک با فیلم آلمانی “طبل حلبی” توانست جایزه نخل طلایی را در جشنواره کن ۱۹۷۹ از آن خود کند.

بازیگران: “مارلون براندو” در نقش سرهنگ والتر کورتز؛ “رابرت دووال” در نقش سرهنگ بیل کیلگور؛ “مارتین شین” در نقش سروان بنجامین ویلارد؛ “لارنس فیشبرن” در نقش تایرون میلر؛ “هریسون فورد” در نقش سرهنگ لوکاس؛ “دنیس هاپر” در نقش عکاس خبری.

داستان فیلم: در زمان جنگ ویتنام، سرویس های مخفی نیروهای مسلح آمریکا مأموریتی را به سروان ویلارد (مارتین شین) محول می کنند تا سرهنگ کورتز (مارلون براندو) را که از شیوه های “نادرست” استفاده کرده بکشد. سرهنگ کورتز در نزدیکی مرز کامبوج در رأس مردم محلی عملیات وحشیانه را علیه دشمن انجام می دهد. سروان ویلارد باید با تجهیزات و نیروهای خود در امتداد رودخانه پیش برود و خود را به قلب جنگل برساند. او درنهایت در می یابد که افراد محلی سرهنگ کورتز را خدای خود می دانند.

این فیلم در زمان اکران در سال ۱۹۷۹ هیچ گونه عنوانی در ابتدا و انتها نداشت و لیست بازیگران و دست اندرکاران فیلم قبل از ورود تماشاگران به سالن سینما به شکل دفترچه ای به آنها داده می شد. دلیل نبودن عنوان در انتهای فیلم سانسور صحنه های بمباران اردوگاه سرهنگ کورتز عنوان شده بود. ولی نسخه جدیدی از این فیلم در سال ۲۰۰۱ منتشر و ۴۹ دقیقه به مدت آن اضافه شد. این نسخه جدید تفاوت های قابل توجهی با نسخه اصلی داشت.

این فیلم در پنجاه و دومین مراسم اسکار نامزد دریافت ۸ جایزه اسکار شد ولی درنهایت توانست ۲ جایزه اسکار دریافت کند: جایزه بهترین فیلمبرداری و بهترین تدوین صدا.

فیلمبرداری این فیلم در فیلیپین انجام شد. کاپولا ابتدا “استیو مک کوئین” را برای نقش سروان ویلارد انتخاب کرده بود، ولی او این نقش را نپذیرفت. او سپس “هاروی کایتل” را انتخاب کرد و چندین سکانس را با حضور او برداشت، ولی از صحنه ها چندان راضی نبود. درنهایت مارتین شین انتخاب شد که او نیز در زمان ساخت فیلم دچار حمله قلبی شد. درمجموع شرایط برای فیلمبرداری بسیار بد بود و یک بار نیز طوفان صحنه فیلمبرداری در جنگل را ویران کرد. همین مسأله فیلمبرداری را چندین ماه به تعویق انداخت. کاپولا قبل از ساخت فیلم با دوست خود “راجر کورمن” درباره سفر به فیلیپین مشورت کرده بود و او به کاپولا گفته بود: “به آنجا نرو!”

کاپولا چندین میلیون دلار از ثروت خود را برای این فیلم هزینه کرد و هر چه از فیلمبرداری می گذشت نگران تر می شد. گفته می شود که او بخاطر این فیلم ۴۰ کیلوگرم وزن کم کرد و حتی چند بار قصد خودکشی داشته. او در صحنه کوتاهی از فیلم نیز ظاهر شده است.

کاپولا قبل از رسیدن مارلون براندو به محل فیلمبرداری فکر می کرد که او به خوبی رمان “در قلب تاریکی” را می شناسد، ولی زمانی که براندو آمد او متوجه شد که براندو نه تنها تاکنون این رمان را نخوانده، بلکه دیالوگ های خود را نیز نمی داند و در حدود ۴۰ کیلوگرم نیز اضافه وزن دارد. کاپولا رمان را طی چند روز با صدای بلند در سر صحنه برای براندو خواند.

این فیلم در سال ۱۹۷۶ ساخته شد، ولی در سال ۱۹۷۹ بر روی اکران آمد. این پروژه ابتدا قرار بود ظرف مدت ۶ هفته تمام شود، ولی درنهایت ۱۶ ماه به طول انجامید.

در برخی صحنه ها صدای هلی کوپترها با دستگاه تولید شده تا با موسیقی فیلم همخوانی داشته باشد.

۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نظر منتقدان (قسمت اول)

۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نظر منتقدان (قسمت دوم)

۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نظر منتقدان (قسمت سوم)

۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نظر منتقدان (قسمت چهارم)

۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نظر منتقدان (قسمت پنجم)

۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما از نظر منتقدان (قسمت ششم)