روزهای پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، روزهای پرخطری برای خبرنگاران و روزنامه نگاران ایرانی بوده است.
روزنامه نگاران در ایران اکنون با شرایط سخت و حتی خطرناکی روبرو هستند. از یک سو آن ها وظیفه دارند بنا بر اصول حرفه ای، خبر را که مادر روزنامه نگاری است با رعایت اصول “بی طرفی، انصاف و دقت” به مخاطب برسانند ولی از سویی دیگر انجام این وظیفه در شرایط امنیتی فعلی ایران، خطرات فراوانی از جمله زندان برای آن ها در پی خواهد داشت.
سازمان گزارشگران بدون مرز می گوید که با دستگیری های اخیر، ایران به بزرگترین زندان جهان برای روزنامه نگاران تبدیل شده است.
انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران هم با صدور بیانیه ای تاکید می کند که محدودیت ها و فشار ها بر خبرنگاران غیرقانونی است. در این بیاینه از “توقیف و ممنوعیت انتشار برخی روزنامه ها، دستگیری روزنامه نگاران در تهران و شهرستان ها، حضور ماموران امنیتی در چاپخانه برای اعمال سانسور و نامه های مکرر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای اعمال خود سانسوری” به عنوان نمونه هایی از اعمال فشار بر روزنامه نگاران و روزنامه های ایران یاد شده است.
“محمدقوچانی، احمد زیدآبادی، کیوان صمیمی، سعید لیلاز، ژیلا بنی یعقوب، بهمن احمدی امویی، مازیار بهاری، عیسی سحرخیز، عبدالرضا تاجیک، مهسا امرآبادی و سمیه توحیدلو” تنها تعدادی از روزنامه نگاران و خبرنگاران بازداشت شده در تهران هستند که تاکنون نام آن ها منتشر شده است. اما این احتمال وجود دارد که برخی نیز در شهرهای دیگر ایران بازداشت شده باشند اما اطلاعی از آن ها در دست نیست.
اتهام بازداشت شدگان هنوز از سوی منابع رسمی اعلام نشده است اما افراد بازداشت شده در هفته بعد از انتخابات با هم یک وجه مشترک دارند. این وجه مشترک هم پوشش اخبار تحولات اخیر ایران و مصاحبه با تلویزیون های ماهواره ای است. حتی در موارد عمده دیگری به بعضی از روزنامه نگاران از سوی سازمان های امنیتی هشدار داده شده که درباره ناآرامی ها و انتخابات ریاست جمهوری ایران در روزنامه ها نظر خود را منتشر نکنند و از گفت و گو با تلویزیون های ماهواره ای نیز خودداری کنند. سرانجام جدی نگرفتن این هشدار یک حکم بازداشت است که آن ها را روانه زندان می کند. در اتفاقی دیگر، ایران خبرنگاران رسانه های خارجی را که برای پوشش اخبار انتخابات به ایران سفر کرده بودند از تهیه گزارش و عکس از ناآرامی ها منع کرده و حتی در مواردی ویزای این خبرنگاران را تمدید نکرده است. در آخرین سخت گیری دولت ایران علیه خبرنگاران رسانه های خارجی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، “جان لاین” خبرنگار دائمی BBC را به دلیل آنچه که “عملکرد سرویس جهانی BBC در ارسال اخبار جعلی و خلاف واقع” نامید از ایران اخراج کرد.
اما آیا با دستگیری روزنامه نگاران و خبرنگاران و اعمال فشار و ایجاد محدودیت، می توان “خبر” را هم زندانی کرد؟
اگر ما در دوران ابتدای زندگی بشر به سر می بردیم، زندانی کردن همه چیز ممکن بود. اما مساله این است که ما دیگر در دورانی زندگی نمی کنیم که با “دود” پیام رسانی کنیم. قرن هاست که دنیا دوره “دود” را پشت سرگذاشته و به “رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت” رسیده است.
کافی است سراغ کامپیوترتان بروید و به اینترنت وصل شوید. در موتور جستجوی “گوگل” نام “ایران” را تایپ و جستجو را آغاز کنید. نتیجه این جستجو، انبوهی از اخبار و گزارش ها و فیلم هایی است که در سایت های خبری، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی درباره حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری منتشر شده است.
تلویزیون را روشن کنید تا ببینید خبرهای فوری و فیلم هایی را که “مردم” برای شبکه های مختلف تلویزیونی ارسال کرده اند. این همه خبر و فیلم را روزنامه نگاران و خبرنگاران نمی توانند منتشر کنند. بلکه حالا شهروندان ایرانی هم روزنامه نگار شده اند.
کسانی که گمان می کنند با دستگیری روزنامه نگاران، خبر هم زندانی خواهد شد؛لازم است دامنه گسترده “روزنامه نگاری شهروندی” را به تماشا بنشینند. امروز هر یک از شهروندان بنا بر مشاهدات خود و با یک موبایل و دسترسی به اینترنت، به روزنامه نگارانی تبدیل شده اند که خبرها و فیلم ها را به سرعت منتشر می کنند.
شهروندان روزنامه نگار حالا دیگر فقط مخاطب نهایی”خبر” نیستند بلکه آن ها خود به تولیدکنندگان خبر تبدیل شده اند. یکی از مهمترین نمونه های روزنامه نگاری شهروندی سایت “OhMyNews” در کره جنوبی است. این سایت که در سال 2000 توسط “Oh Yeon Ho” خبرنگار پیشین ماهنامه “لیبرال مال” کره جنوبی راه اندازی شد، اخبار ارسالی شهروندان را انتخاب و منتشر می کند و به ارسال کنندگان خبر پول نیز می دهد. مجله “فوربز” می نویسد که بیش از 70 هزار شهروند خبرنگار به این سایت کره ای مطلب می دهند و حدود شش هزار نفر برای نسخه انگلیسی زبان می نویسند. در ایران هم به تازگی “روزنامه نگاری شهروندی” رشد فزاینده ای داشته است. حتی سایت هایی نیز ساخته شده اند که خبرهای شهروندان را دریافت می کنند و آن ها را پس از بازبینی و ویرایش منتشر می کنند.
در بسیاری از موارد این شهروندان هستند که خبر را به مخاطب می رسانند و نه رسانه های رسمی و یا حتی روزنامه نگاران و خبرنگاران. به یاد آورید تصاویری را از حمله 11 سپتامبر و همچنین صحنه اعدام «صدام حسین»، رئیس جمهور عراق که توسط موبایل شهروندان گرفته شد و در سطح وسیعی به مخاطبان در سرتاسر دنیا رسید. این روزها هم تصاویری از لحظه کشته شدن “ندا آقاسلطان” در جریان ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری در تهران به تمام دنیا مخابره شده است. این فیلم که با یک موبایل گرفته شده حتی “باراک اوباما” رئیس جمهور آمریکا را هم به واکنش واداشت. او روز سه شنبه 23 ژوئن گفت که “شاهد تصاویر تکان دهنده در غلطیدن یک زن در خون خود در خیابان” بوده است. تصاویری که به گفته آقای اوباما، قلبش را شکسته است.
ما روزانه از افراد عادی اطراف مان جملات خبری زیادی را می شنویم. هرگاه ما به هم می رسیم به یکدیگر می گوییم چه خبر؟یعنی اینکه ما انسان ها ذاتا دنبال خبر هستیم، خبرهایی که تازگی داشته باشد و برای مان جالب و جذاب باشند. اگر رسانه ها، خبری را پوشش ندهند این سبب نمی شود که خبر “سانسور” شود و به “مخاطب” نرسد. روزنامه نگاری شهروندی تلاش می کند مرزها و محدودیت ها را پشت سر بگذارد و خبرهایی را که گمان می کند برای دیگران نیز جالب و جذاب است، منتشر کند.
درست است که می توان روزنامه نگاران و خبرنگاران را زندانی کرد اما باید پذیرفت که “خبر” را نمی توان زندانی کرد. خبر راهش را باز می کند و به هر روش ممکن، خود را به مخاطب می رساند.