‏ پاشنه آشیل دمکراسی در ایران

نویسنده

malitofighi.jpg

‎1‎‏- سال 1358 هنگامیکه به پیشنهاد مرحوم طالقانی و زیر نظر هیاتی که نامبرده تعیین کرده بود اولین ‏انتخابات شورای شهر در سنندج برگزار شد، همانگونه که او آرزو کرده بود که این رفتار دمکراتیک و آزاد ‏برای سراسر منطقه کردستان و بلکه برای همه کشور به نمونه ای درخور توجه تبدیل شود، با توجه به شکل، ‏اختیارات و گرایش فکری و تکثر قابل قبول انتخاب شدگان، امید های فراوانی برای گسترش دمکراسی در ‏ایران و تامین مطالبات اقوام ایرانی از طریق مشارکت دادن موثر آنان در اداره امور محلی پدید آمد. این اقدام ‏مسالمت آمیز و مدنی که ریشه در عمق تفکر دمکراتیک یکی از رهبران ارشد انقلاب داشت، گرچه بواسطه ‏سیر وقایع بعدی از اثر بخشی لازم وکارآیی مورد انتظار برخوردار نگشت اما به اذعان همگان درصورتیکه ‏ملاک عمل طرفین درگیر بحران کردستان قرار می گرفت، می توانست به عنوان راه حلی برای جلوگیری از ‏جنگ و خونریزی های بعدیی که متاسفانه تبعات و آثار زیانبار آن تاکنون نیز ادامه داشته است، مطرح باشد. ‏

وقایع تلخ و خونین سال های آغازین انقلاب در کردستان اگرچه نقش بازدارنده و مهمی در توسعه نیافتگی این ‏مناطق و تدوام رویکرد امنیتی در اداره امور بخشی از شمالغرب کشور داشته است اما این همه تاثیرات ‏زیانباری نیست که مسئله عام اقوام ایرانی و “مسئله کرد” بصورت خاص متوجه جامعه در حال گذار ایران ‏نموده است.بدون شک اگر فضای بی نظیر و آزاد پس از انقلاب می توانست چند صباحی بیشتر تداوم داشته ‏باشد و امکان نهادینه شدن سازو کارهایی نظیر مطبوعات مستقل، انتخابات آزاد و به رسمیت شناخته شدن ‏تکثر فکری، اعتقادی، قومی، سیاسی و اجتماعی فراهم می شد، امروز شاهد مراحل پیشرفته تری از ‏دمکراتیزاسیون جامعه ایران بودیم و می توانستیم امیدوار باشیم که این فرآیند طولانی مراحل اساسی خود را ‏برای استقرار پشت سر گذاشته است.اما وقوع جنگ های داخلی و پس از آن جنگ خانمانسوز ایران و عراق ‏همه چیز را برباد داد و در نتیجه شرایط فوق العاده و بسته ای که برای سالها بر کشور تحمیل شد تا همین ‏چند سال اخیر امکان طرح بدیهی ترین مطالبات قانونی، مدنی و برابری خواهانه نه تنها از اقوام بلکه از ‏غالب گروه های سیاسی و اجتماعی نیز سلب شد و به این ترتیب در سایه تداوم تبعیض ها در مورد بخشی از ‏قدیمی ترین اقوام ایرانی، محرومیت شدید اقتصادی و فرهنگی بخصوص در مناطق کردنشین و عدم امکان ‏مشارکت آنان در ساختار قدرت سیاسی و اجرایی، زمینه های باقی ماندن و حتی تشدید مسائلی نظیر مسائل ‏کردستان و به تبع آن تاخیر بیش از پیش در پروسه دمکراتیزاسیون ایران فراهم شد. ‏

‏2- دوم خرداد سال 1376 هموطنان کرد که به دلایل متعددی از معدل “سیاسی بودن” بالاتری نسبت به سایر ‏نقاط کشور برخوردار هستند با مشارکت همه جانبه در انتخابات هفتم ریاست جمهوری، واکنش مثبت، موثر و ‏معناداری نسبت به جنبش اصلاحی ملت ایران از خود نشان دادند و با پیوستن به این حرکت اصیل اجتماعی ‏که به نوعی بازآفرینی اهداف فراموش شده و یا تحقق نیافته انقلاب را نشانه گرفته بود، نشان دادند که ‏برخلاف تصور، تنها مرزداران غیور و ساده ای نیستند که هر ازچندگاهی با چند عبارت پرطمطراق دلخوش ‏می شوند بلکه در اوج هوشیاری و موقعیت شناسی با تشخیص صحیح جهت این جریان اصلاحی قصد ‏پیگیری مسالمت آمیز و مدنی مطالبات قدیمی خود و در راس آن دمکراسی برای ایران را دارند. ‏

به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی اینکه نسبت آرای سید محمد خاتمی در آن انتخابات و در بسیاری از ‏مناطق کردنشین بیشتر از زادگاهش بوده است به هیچ وجه امری اتفاقی نبوده و بیش از هر چیز به جذابیت ‏شعارهایی نظیر حاکمیت قانون، اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی و رفع تبعیض ها باز می گردد که در ‏آن مقطع از سوی کاندیدای اصلاح طلبان مطرح شده بود و البته منطقی است که چنین شعارهایی در میان ‏کردها به دلیل محرومیت ها و ستم هایی که از دیرباز با عمق وجود درکش کرده اند و همچنین رشد تفکر ‏پیگیری مطالبات از راه های مدنی و مسالمت آمیز و پرهیز از روش های خشن از جذابیت بالاتری برخوردار ‏باشد و اینگونه بود که آنها برای حل مسائل کهنه و لاینحل شان رفتاری امروزی و حضور در پای صندوق ‏های رای را برگزیدند و در همراهی با سایر اقوام ایرانی امیدها برای تحقق رویای صد ساله آزادی و ‏دمکراسی را فزونی بخشیدند و بنوعی نیز بر این دیدگاه که آنها جز به حرکت های مسلحانه و رویکرد های ‏خشن به راه حل دیگری برای رفع مشکلاتشان نمی اندیشند خط بطلان کشیدند. ‏

‏3- اینک 30 سال پس از انقلاب رهایی بخش ایران که مهمترین هدف آن در شعار محوری استقلال، آزادی و ‏درهم پیچیدن روابط نظام سلطانی از طریق تغییر رژیم به جمهوری اسلامی تبلور یافته بود و 11 سال پس از ‏جنبش اصلاحی ملت ایران که اساسی ترین اهداف آن محدود و پاسخگو کردن قدرت، دمکراتیزاسیون ایران و ‏تحقق جامعه مدنی اعلام می شد بنظر می رسد که “کردستان” همچنان در این فرآیند گذار از نقش موثر و ‏پیچیده ای برخوردار است.‏

اگر این پبش فرض را بپذیریم که بزرگترین مسئله ایران همچنان عدم تحقق دمکراسی است، به طرق اولی ‏یکی از راه های محقق کردن این امر ضروری و مهم، شناخت موانع و تلاش برای برطرف کردن آنها در این ‏مسیر است. در جامعه متکثر، چندقومی و سرزمین پهناوری نظیر ایران، مدیریت ناکارآمد مسائل قومی، بی ‏توجهی به مطالبات قانونی و به حق اقوام، محرومیت شدید اقتصادی و فرهنگی این مناطق و سهم نابرابر ‏قومیت ها در ساختار سیاسی (بعنوان مثال سهم در حد هیچ “کردها ی اهل سنت” در ساختار قدرت) سبب شده ‏است که مسئله اقوام ایرانی و در راس آن “مسئله کرد” از پتانسیل بسیار بالایی برای بحران زایی، ایجاد ‏حالت فوق العاده، برهم زدن شرایط طبیعی اجتماع و از میان بردن فضای آرام ومنطقی که نهال دمکراسی ‏برای رشد و نمو نیازمند آن است، برخوردار باشد.‏

متاسفانه مدتی است که تشدید فضای امنیتی مناطق کردنشین، برخوردهای غیر اصولی با مطبوعات محلی، ‏نهادها و فعالان مدنی، محکومیت فعالان سیاسی به زندان های طویل المدت و این اواخر صدور حکم اعدام ‏برای هشت نفر از کسانیکه در افکار عمومی بعنوان روزنامه نگار، فعال مدنی و نیروهای فرهنگی شناخته ‏می شوند و از سوی دیگر تشدید حرکت های مسلحانه توسط برخی گروه های اپوزیسیون، بیم وخامت اوضاع ‏و ظن سوق یافتن فضای عمومی کردستان و به تبع آن کل کشور را به سوی نوعی از رادیکالیسم خشن و کور ‏ایجاد نموده است.لذا بر کلیه آزادیخواهان، مدافعان حقوق مدنی و معتقدین به دمکراسی بخصوص در سطح ‏نیروهای اصلاح طلب و ملی- مذهبی و آحاد دلسوزان ایران زمین فرض است که نگذارند بار دیگر با اتهامات ‏واهی مانند تجزیه طلبی و بهانه ایجاد بحران در کردستان و یا هر منطقه قومی دیگر زمینه های انسداد هرچه ‏بیشتر فضای سیاسی- اجتماعی کشور و به دنبال آن به محاق رفتن چند باره جنبش دمکراسی خواهی ایران ‏فراهم گردد.رسالت روشنفکری، ملی و حتی تعهد دینی ایجاب می نماید که در این مقطع حساس مانع از ‏‏”تعلیق فرآیند دمکراتیزاسیون” کشور شویم. هشیار باشیم شاید ابرهای فتنه در راهند.‏

‏ عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران