نمایشنامه “غلتشن ها” عنوان یکی ازآثارکارلو گلدونی، نویسنده و بنیان گذار کمدیا دل آرته در ایتالیا است که این روزها به کارگردانی حمید پورآذری و گروه جوانش در سالن سایه تئاتر شهربه صحنه رفته است. با کارگردان جوان و بی ادعای این نمایش موفق به گفتگو نشسته ایم.
یک کمدیا دل آرته
پیشنهاد اجرای این نمایش اولین بار چه طور بود؟
نمایشنامه “غلتشن ها” سال 1378 توسط علی رفیعی ترجمه شد که بعد از مدتی حمید امجد آن را در قالب نمایش شب سیزدهم اجرا کرد. این نمایشنامه یک بار در سال 1381 روخوانی شد و در همین ایام بود که به فکر اجرای آن افتادم. اما با توجه به شرایط آن سال ها از اجرای آن منصرف شدم تا اینکه به یکباره همه مسایل دست به دست هم داد و باعث شد که من این نمایش را برای اجرا در تالار سایه به مدیران تئاتری پیشنهاد کنم.
با توجه به سابقه اجرای نمایش های ایرانی توسط شما، وجه تشابه این نمایش با گونه های نمایشی ایرانی را در چه می بینید؟
ماهیت نمایشنامه غلتشن ها که پایه اصلی آن بر اساس کمدیا دلارته است شباهت بسیاری به نمایشنامه های ایرانی تخت حوضی دارد اما سعی کردم آن را در قالب ذهن یک گروه ایرانی اجرا کنم.
به نظرتان جایگاه نمایش های ایرانی در نسل امروز کجاست. نمایش های سنتی چون تخت حوضی و…؟
متاسفانه بسیاری از هنرمندان جوان ما در عرصه تئاتر، نمایش” تخت حوضی” را یگ گونه نمایشی درجه چندم و بی ارزش تلقی می کنند در حالی که این گونه نمایشی پتانسیل فراوانی برای تئاتر بودن دارد.
در خصوص تفاوت های موجود در نوع بازی زن ها و مردهای نمایش غلتشن ها برایمان بگویید.
اینکه من به عنوان کارگردان نمایش عمدی در متفاوت بازی کردن بازی زن ها و مردهای نمایش داشتم درست نیست و اگر می بینید در نوع بازی زن ها تفاوتی احساس می شود به دلیل شرایط “کمدیا دلارته” و در نظر گرفتن شرایط اجرای نمایش در کشورمان است که من و گروه سعی کردیم نسبت به رعایت آن نوع بازی را نیز تغییر دهیم.
درمورد چگونگی رسیدن به این نوع از طرح اجرایی بگویید. آیا بازیگران در موقعیت های متفاوت خودرا جا به جا می کنند یا اینکه این شکلی از هدایت شما به عنوان کارگردان محسوب شود؟
اگر می بینید چینش بازیگران و طراحی صحنه به نوعی است که همه اتفاقات در خود صحنه می افتد، به دلیل این است که ما بر این باوریم تماشاگر، محرم گروه اجرایی است و باید از تمام لحظات نمایشنامه باخبر باشد زیرا این احساس خوشایند را در این گونه نمایش ها به تماشاگر می دهد که او بر همه چیز نظارت دارد.
کارگردانی این نمایش بر چه اساسی بوده است؟
در آثاری که به عنوان کارگردان در آن حضور داشتم همواره به حضور مؤثر بازیگر در تمام لحظات اعتقاد داشته و دارم. به همین منظور از شروع تمرینات تا روز اجرا منتظر دریافت پیشنهادهای گروه بازیگری هستم، زیرا معتقدم بازیگر مهم ترین عنصر اثر نمایشی است که می تواند کارگردان را در کارگردانی هرچه بهتر اثر یاری کند.
درنقد و نظرهای گوناگون در رابطه با شیوه اجرایی و تولیدات شما این طور به نظر می آید که گروه تان تلاش بسیاری برای مولف ساختن و بودن دارد.
این اعتقادی نیست که ما در حال حاضر ادعای آن را داشته باشیم اما همواره و در طول تمام آثاری که به روی صحنه برده ایم تلاش کردیم چه در زمینه کارگردانی چه در زمینه متن و چه در زمینه بازیگری به سمت مؤلف شدن برویم که امیدوارم هرچه زودتر به آن دست پیدا کنیم.
درمورد بازیگران و شیوه کار با آنها در این شیوه اجرایی بگویید.
بازیگران نمایش غلتشن ها از باهوش ترین بازیگرانی هستند که من در طول تمرینات از نظرات آنها برای اثر استفاده کردم که البته در هیچ زمانی از اثر با توجه به ماهیت طنز آن سرکشی و سرپیچی نکردند و به بهترین شکل، با کار همراه بودند.
از نکات قابل بحث در اجرای شما این است که در لحظاتی به نظر می آید بازیگران تلاش می کنند تا تماشاگران را بخندانند. این عمدی است یا نه؟
خنده تماشاگر در لحظات مختلف اجرای نمایش برای ما اهمیت فراوانی دارد زیرا اگر در لحظه ای از نمایش که برای ما خنده آور است تماشاگر واکنشی نشان ندهد این امر می تواند زنگ خطری باشد که ما کار خود را در فلان صحنه اشتباه انجام داده ایم. بنابراین خصوصیت تماشاگر این گونه نمایش ها در این است که او پیش فرض ما را برهم می زند و به ما می فهماند که واکنشش چه اهمیتی در پیشبرد نمایش دارد. در واقع او داور محترمی است که به ما می گوید چه کار کنیم یا نکنیم.
آیا تجربه دراین نوع نمایشنامه ها برای آینده گروه تان هم مد نظر است؟
با توجه به خصوصیات نمایشنامه های “گولدونی” و نزدیکی آن با فضای ایرانی تصمیم دارم در آثار بعدی نیز از نمایشنامه های این نویسنده برای اجرا و کارگردانی استفاده کنم. ضمن اینکه معتقدم لازمه پیشرفت تئاتر ایرانی توجه به قواعد اصلی تئاتر دنیاست که حتما باید مورد توجه قرار گیرد.
از آخرین اجرای نمایش تان در تهران حدود سه سال می گذرد. چرا؟
معتقدم دور بودن از یک پروسه مستمر نمایشی فارغ از تبعات منفی که دارد، می تواند سر منشأ تجربیات ارزشمندی باشد که من کارگردان را در اجرای بهتر نمایش یاری کند. این مسأله در گروه پاپتی ها نیز مشهود بود و دیدید که بازیگران گروه ما در این سه ساله با حضور مستمر خود در آثار نمایشی بزرگان تئاتری همچون: بهرام بیضایی و محمد یعقوبی توانستند تجارب زیادی کسب کنند که در اجرای این نمایش به ما کمک فراوانی کرد و ما را از درجا زدن نجات داد.
به نظرتان این غیبت سه ساله به نفع شما و گروه است؟
البته در این سه سال من بیکار نبودم و به صورت مستمر در پایان نامه های دانشجویی و برگزاری کارگاه های آموزشی تئاتر در شهرستان ها مشارکت داشتم. البته بر این باورم که دغدغه اجرای عمومی نداشتن، باعث تربیت افراد زیادی می شود که می تواند سرمایه و نفس جدیدی برای یک گروه نمایشی شود.