نادان مانده‌ایم، آقای مزروعی!

آرش بهمنی
آرش بهمنی

سخنان رجب‌علی مزروعی، از اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت و سخنگوی شاخه جدیدالتاسیس سازمان مجاهدین انقلاب در خارج از کشور در گفت‌وگو با روزآن‌لاین، خاطره بحث و جدل‌های دوران اصلاحات را بار دیگر در خاطرها زنده کرد.به ویژه اینکه آقای مزروعی، در قسمت‌هایی از این مصاحبه عنان از کف داده و منتقدان را به “نادانی” متهم کرده اند. 

اگر در بطن سخنان آقای مزروعی مداقه کنیم،  از نظر من خواننده، معنایی ندارد جز این‌‌که: “اعضای شورای هماهنگی منصوب آقای موسوی هستند و شما باید به حرف آنها گوش کنید.” این تک جمله، لب کلامی است که آقای مزروعی قصد داشته‌اند در چنین مصاحبه‌ای بیان کنند و آن را در لفافه اعلام کرده‌اند. 

فارغ از لحن کلام آقای مزروعی که هیچ شباهتی به سبزها نداشت -ـ شما یادتان می‌آید مهدی کروبی یا میرحسین موسوی جایی منتقدان خود را نادان بنامند و به آن‌ها توهین کنند؟ یا با منصوب کردن مساله‌ای به خود به عنوان رهبران جنبش از نقد فرار کنند؟ ـ- باید گفت استدلال‌های اقای مزروعی همان‌هاست که باعث شکست اصلاح‌طلبان شد. آن زمان هم دوستان اصلاح‌طلب، منتقدان و بخصوص اعضای جنبش دانشجویی را متهم می‌کردند که اولا زمان مناسب برای نقد را نمی‌دانند و در ثانی از آن‌ها می‌خواستند به اصلاح‌طلبان اعتماد کنند و حرفی روی حرف آن‌ها نزنند،  زیرا آن‌ها افراد مورد وثوق آقای خاتمی هستند. نتیجه چنین استدلالی،  وضعی است که امروز با آن گرفتاریم و ضدمه خوردن اصلاحات که امیدها بدان بسته بودیم. 

اکنون نیز آقای مزروعی، چه درباره جنبش سبز و چه درباره اعضای آن و چه درباره منتقدان،  بر همان سیاق پیشین گام بر می‌دارند و گویا قصد ندارند از گذشته پلی برای رسیدن به آینده بسازند. ایشان و دوستان اصلا‌ح‌طلب‌شان فراموش نکرده‌اند که آنچه که بارها توسط دانشجویان،  روشنفکران و روزنامه‌نگاران در نقد اصلاح‌طلبان گفته و نوشته شد،و وقعی نیز به آن‌ها نهاده نشد، چند سال بعد صورت واقعیت به خود گرفت. روی‌گردانی مردم از اصلاح‌طلبان و کم شدن استقبال جامعه نسبت به آنان و بی‌عملی‌ها همه و همه نتایج گریز از نقدها و توجیه اشتباهات بود؛ اتفاقی که امروز نیز،  به گونه‌ای دیگر در حال رخ دادن است.

 نمی‌دانم چگونه است که آقای مزروعی، از ما “نادان”ها می‌خواهد به چنین استدلالی گوش فرا دهیم: “شورای هماهنگی راه سبز امید مشروعیت خود را از رهبران جنبش سبز می گیرد و کسانی که آقایان موسوی و کروبی را قبول دارند باید این تصمیم آنها را هم قبول داشته باشند.“ 

معنای این سخن چیست؟ آیا چون شورای هماهنگی مشروعیت خود را از رهبران جنبش می‌گیرد، از نقد مبراست؟ اساسا کدام نهادی از طرف جنبش سبز اعلام تعطیلی نقد را کرده است؟ اصلا این نگاه تمامیت‌خواهانه چیست که می گوید هرکس آقای موسوی و کروبی را قبول دارد، باید این شورا را نیز قبول کند؟ با این استدلال و عطف به ماسبق کردن مسایل به این شکل، پس حامیان حکومت هم می‌توانند ادعا کنند که ولی فقیه جانشین امام زمان است و امام زمان منصوب خدا، پس هر کس که خدارا قبول دارد باید ولی‌فقیه را نیز بپذیرد! آیا خود آقای مزروعی هرگز حاضرند به چنین استدلالی تن دردهند؟

 آقای مزروعی به گونه‌ای از شورای هماهنگی سخن می‌گویند که گویا حداقل به طور کامل در جریان شکل‌گیری آن هستند. ایشان مدعی هستند که شورای هماهنگی در داخل ایران شکل گرفته است. سئوال از جناب مزروعی این است که اگر این طور است، سخنان اقای واحدی به عنوان مشاور آقای کروبی که اعلام کرده‌اند خودشان به همراه اقای ارجمند در این شورا هستند و بر روی انتخاب برخی از اعضا نظارت داشته‌اند، چیست؟ آیا آقای واحدی و آقای امیرارجمند عضو این شورا هستند؟ با فرض صحت این مساله که اعضای شورای هماهنگی در داخل کشور هستند ـ- که شواهد برخلاف آن است -ـ  سخنان آقای واحدی و گاهی نیز سخنان آقای ارجمند نشان می دهد که این دو تن نیز در این شورا عضویت دارند.پس دلیل اینکه حضور این دو در شورا به طور رسمی و علنی اعلام نمی‌شود، چه مساله‌ای است؟

سخنان آقای مزروعی در این مصاحبه و همچنین در بیانیه صادر شده از سوی حزب متبوع ایشان در روز ۲۵ بهمن، سئوالات زیادی را به ذهن متبادر می‌کند. سخنان اقای مزروعی در واقع قرایتی جدید است از جنبش سبز که به راحتی می‌توان تناقضات آن با سخنان کروبی و موسوی را نشان داد. اگر دوستان اقای مزروعی و خودشان بر این عقیده نیستند که اعضای شاخه برون‌مرزی سازمان مجاهدین انقلاب، دچار مشکلات امنیتی نمی‌شوند و یا در داخل ایران نیستند،  لطف کنند و توضیح دهند که آیا سخنان اقای مزروعی و درخواست تمامیت‌خواهانه ایشان و بستن راه نقد، نظر همه اعضای این سازمان است یا خیر؟ 

منتقدان دیروز و امروز اصلاح‌طلبان، همان‌هایی هستند که آقای مزروعی آن‌ها را متهم کرده است که “خود را به نادانی می زنند.” این “نادان‌ها” همانانی هستند که سال‌های گذشته، مشفقانه به نقد اصلاحات نشستند و از اصلاح‌طلبان خواستند در روش و نگاه خود تغییراتی دهند تا اقبال اجتماعی را از دست ندهند. این نادانان همان افرادی هستند که تا پیش از کودتای ۲۲ خرداد، یا در زندان‌ها تحت فشار بودند یا محروم از حقوق اجتماعی خویش و باز هم بر سر عهد و پیمان خویش ماندند. این نادانان از حق داشتن روزنامه محروم شدند، ممنوع‌القلم شدند، از تحصیل محروم شدند، از دانشگاه اخراج شدند، حقوق اجتماعی خود را از دست دادند… زیرا نمی‌خواستند با حقوق مردم و آرزوهای آنان را معامله کنند. این نادان‌ها افرادی هستند که هرگز نه پشت میزی نشستند و نه حاضر بودند به هر قیمتی پشت میز بنشینند. ما امروز همان نادان‌های گذشته‌ایم جناب مزروعی، همانانی که هم‌چنان باز هم «نادان» مانده‌آیم، چون به نادان بودن خود افتخار می‌کنیم.