اون سالاری

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

واقعا که اشتباه می کنند که می گویند: “خریت اکتسابی نیست و یک موهبت خداداد است.” به نظر من خریت هم اکتسابی است، هم آموزشی است و هم می تواند در اثر تلاش موثر برای ساختن فضای خرسالاری به دست بیاید. البته من به هیچ وجه منظورم از خر همان حیوان محترمی که چشم های مظلومی دارد و بدون اینکه هیچ جنایتی کرده باشد، هیچ دزدی کرده باشد، هیچ اشتباه خاصی کرده باشد تنها جرمش این است که هر چه انسان به او گفته گوش کرده و از این خلاقیت های فردی که انسان هایی مثل صدام حسین یا قذافی یا استالین یا هیتلر یا کیم جونگ اون کردند و میلیونها انسان را کشتند، به خرج نداده. منتهی فرض بر این گذاشته شده که وقتی می گوئیم کسی خر است، یعنی نمی فهمد.

می خواهم در همین جا از همه الاغ های محترم عذر بخواهم، من می دانم که هیچ الاغی نیست که وقتی دو بار صاحبش گفت “داری تند می روی، بایست” نایستد و آهسته نرود. هیچ الاغی نیست که اگر بگوئی چشه، اینجا گودال است و گودال را ببیند، به حرکتش ادامه دهد. یا اگر بداند که اگر هی لنگ و لگد بیاندازد، جو و علوفه اش را قطع می کنند و در محاصره اقتصادی بماند، رفتارش را درست نکند. واقعا فکر کنید اگر به جای بشار اسد یک الاغ رئیس جمهور سوریه بود، قطعا بعد از اینکه ده نفر کشته شدند و دو تا سیخ به او زدند، راهش را درست می کرد و صد هزار نفر را نمی کشت. یا مثلا اگر به جای قذافی، نه یک انسان دیوانه و بی عقل، یک الاغ را اگر در همان چادرهای صحرایی قذافی رئیس جمهور می کردند، و بعد از سه بار تظاهرات و ده بار سنگ پرت کردن و دو تا “هش گفتن” قطعا می رفت توی طویله اش و هم زنده می ماند و هم به ننگ و نفرین ابدی دچار نمی شد و یک عالمه آدم را هم نمی کشت.

کجا الاغ های نازنین با آن چشمهای معصوم شان چنین اشتباهاتی که صدام و قذافی و هیتلر و استالین و کیم جونگ اون و بقیه دیکتاتورهای دنیا می کنند، انجام داده اند که ما می گوئیم که رفتارشان خریت است؟ من واقعا از همه الاغ های جهان عذر می خواهم. ولی، واقعا این فرض که بقیه الاغ هستند و نمی فهمند، خودش موهبتی خداداد است. اینکه کسی رهبر یا رئیس جمهور یا نماینده مجلس باشد و هر مزخرفی می خواهد بگوید یا هر کار احمقانه ای می خواهد انجام دهد و فکر کند مردم الاغ اند…..

ببخشید، باز تکرار کردم، اصلا این طوری نیست که اگر به یک الاغ یک راهی را نشان بدهی و سه بار او را از آن راه ببری بار چهارم مسیر درست را نداند، اصلا الاغ که هیچ، یک سگ عزیز را اگر فقط یک بار نوازش کنی و به او غذا بدهی تا سه سال بعد هم هر وقت تو را ببیند می فهمد تو همان موجودی هستی که یک بار به او غذا دادی. آن وقتی در مقابل موجودی به این نازنینی و قدرشناسی ما انسان های بی رحم هر وقت یک کسی به مردم زور می گوید می گوئیم مثل “سگ” می ماند. کدام سگ را دیدید که گرسنه نباشد و مورد حمله قرار نگرفته باشد و کسی را گاز بگیرد؟ آن وقت آقای دیکتاتور کسی را دستگیر می کند و یک هفته کتک می زند و بازجویی می کند که به زور طرف اقرار کند که من با تو مخالفم. کدام الاغی مخالفش را لگد می زند و کدام سگی مخالف خودش را گاز می گیرد؟

این همه مقدمه را نچیدم بخاطر این که امروز روز حمایت از حیوانات است، امروز روز حمایت از حیوانات نیست. بخاطر این است که امروز می خواستم بگویم کیم جونگ اون خر است و مردم را خر فرض کرده یاد مظلومیت خرهای بیگناه افتادم. کیم جونگ اون اصلا هم خر نیست، همان که بگوئیم کیم جونگ اون رهبر کره شمالی است خودش بدترین توهین است و کافی است.

خبر آمد که دیروز مردم کره شمالی در انتخابات پارلمانی شرکت کردند. در این انتخابات، در هر حوزه انتخابیه فقط یک کاندیدا وجود داشت و مردم می توانستند در برگه های رای یکی از دو گزینه آری یا خیر را علامت بزنند. در این انتخابات، رهبر کره شمالی تنها کاندیدا بود و توانست ۱۰۰ درصد آرا را کسب کند. در انتخابات قبلی پارلمان کره شمالی در سال ۲۰۰۹ میلادی، ۹۹.۹۸ درصد از افراد واجد شرایط، شرکت کرده بودند. لابد می پرسید چرا، چون شرکت نکردن در انتخابات و بدون اشتیاق رای دادن به رهبر مجازاتش اعدام است. توجه کنید که این طوری نیست که مردم کره فکر کنند چون فقط یک نامزد( منظورم محسن رضایی نیست، هر وقت گفتم نامزد که نباید یاد او بیافتید)، منظورم این است که مردم کره نباید فکر کنند چون فقط یک نفر مثلا نامزد انتخابات کرج است، پس نباید رای او را بشمارند یا نباید برای انتخابش هیجان زده شوند یا حتی نباید انتخابات برگزار کنند.

حتی یک چیزی از این فراتر، فکر نکنید برگزاری انتخابات در کره شمالی این طوری است که یک عده شناسنامه می برند و بعد توی صف می ایستند و بعد رای می دهند، بعد رای خوانده می شود، بعد افراد تمام روز انتخابات هیجان دارند. اصلا، خیلی هم یک جور دیگر است. ملت در روز انتخابات بنا به گفته خبرگزاری کره شمالی “بسیار خوشحال به سمت حوزه های رای گیری هجوم بردند. آنها در حالی که به افتخار رهبرشان می رقصیدند و موسیقی می نواختند به سمت صندوق های رای هجوم بردند.”

فکر کنید شما در چنین انتخاباتی درست قر ندهید، یا با هیجان نرقصید، شوهر عمه که هیچ، اگر زن رهبر هم باشید فردا بکلی از تاریخ و جغرافیا حذف می شوید، یک جوری که از آرشیو سی سال قبل هم سابقه تان را نشود پیدا کرد. حالا چه دلیلی دارد که در روز انتخابات ملت می رقصیدند، برمی گردد به تفاوت فرهنگی. بیخودی چرا به انگشت تان نگاه می کنید، اینجا که استخر نیست.

اصولا در کره شمالی اگر ارتش رژه برود مردم همه می رقصند، یا مثلا اگر رهبر کشور روز تولدش باشد، همه به مدت یک ماه می رقصند. اصلا یک دفعه اعلام می کنند از همین امروز تا سه ماه دیگر هر روز روز تولد رهبر کره شمالی است، مردم همه شروع می کنند به رقصیدن. یعنی می خواهم مفهوم تفاوت فرهنگی را بفهمید، یکی برای دیپلماسی و توسعه فرهنگ انگشت می کند به دختر مردم در برزیل، یکی هم برای انتخابات پارلمانی از صبح تا شب می رقصد. یکی هم برای توسعه فرهنگ عمومی هی با قمه و شمشیر می زند توی سر خودش و وقتی خون آمد احساس می کند دارد وسط ملکوت بال بال می زند.

البته پارلمان در کره هم که الکی نیست، یک چیزی است شبیه همین مجلس خبرگان خودمان، البته یک کمی احمقانه تر، بالاخره نمی شود که ما در همه چیز در دنیا بدترین باشیم. اصلا خداوند کره شمالی را خلق کرده که ما دچار افسردگی مطلق نشویم. بالاخره، باز در مجلس خبرگان همه نمایندگان از رهبر دفاع می کنند و از او تعریف می کنند، در کره شمالی همه صبر می کنند رهبر که حرف زد همه نمایندگان فقط دست می زنند. این نمایندگان در هر سال دو جلسه دارند، و در جلسات شان برای رهبر دست می زنند. حالا شما بگوئید رهبر کره فکر می کند مردم خر هستند که انتخابات برگزار می کنند، اصلا هیچ خری تا این حد اجازه می دهد به خریت اش توهین شود؟

 

کاترین، یک دلبر و دو دل

عکس های کاترین و سعید و کاترین و جواد را دیدم، همه اش به بی بی دل و دو دلبر و شاید یک دلبر و دو تا آدم دودل فکر می کردم. پریروز کاترین اشتون با ظریف و روحانی و لاریجانی و شمخانی ملاقات کرد، دیروز با نرگس محمدی و مادر ستار بهشتی و چند نفر از فعالان زن و امروز هم تمام بناهای تاریخی اصفهان و احتمالا گز فروشی ها و پولکی فروشی ها و بریانی های اصفهان را دوره کرده. پس فردا هم احتمالا می خواهد از استانهای فارس و خراسان و آذربایجان و سیستان و بلوچستان بازدید کند. یعنی فکر کنم در طول تاریخ معاصر هیچ شخصیت خارجی این جاهایی را که اشتون دید ندیده. عجب انرژی دارد. اصلا همان چند بار که فقط دو ساعت حضور جلیلی را تحمل کرد، خودش نشانه قدرت بی نظیر این زن است. من که تا به حال فقط غیاب جلیلی را تحمل کردم از دیدن عکس اش سیستم عصبی ام دچار به هم ریختگی می شود، حالا اشتون را ببین که اصل جنس را تحمل کرده. البته برخی نمایندگان مجلس به ملاقات اشتون با فعالان مدنی و زنان کشور بشدت انتقاد کردند. به نظرم خیلی خوب است که انتقاد کنند. همین که گاز نگیرند و سنگ پرت نکنند و کتک نزنند خودش حداقل ۳۴ سانت جای شکر دارد، انتقاد هر چه می خواهند بکنند.

این نمایندگان مجلس گفتند: “وزارت امور خارجه باید درباره این اقدام مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پاسخگو باشد.” بقول رضا عطاران در قسمت خواستگاری ساعت خوش مهران مدیری “حکمن، حکمن” وزارت خارجه هم به سفارت اتریش تذکر رسمی داد که خانم اشتون دیگر نباید با مادر ستار بهشتی ملاقات کند، سفیر اتریش هم گفت: “حکمن، حکمن” سردار جزایری هم بشدت ابراز داشت “خانم اشتون به فکر حل مشکلات زنان اروپا باشد.” خانم اشتون هم پاسخ داد: “حکمن، حکمن” حمید رسایی هم گفت: “دولت تدبیر دولتی تحقیر شده است.” روحانی هم گفت: “حکمن، حکمن” و همین حمید رسایی تاکید کرد که “بدون تردید دیدار کاترین اشتون با شماری از فعالان حقوق زنان با اطلاع و هماهنگی طرف ایرانی صورت پذیرفته است.” طرف ایرانی هم گفت: “حکمن، حکمن” و منصور حقیقت پور نماینده مجلس گفت: “به اروپایی های فضول اجازه تاسیس دفتر در تهران نمی دهیم.” جواد ظریف هم در حالی که خیار می خورد که لاغر بشود گفت: “حکمن، حکمن” و در جمع بندی همه این نظرات بنیامین نتانیاهو از سفر کاترین اشتون به ایران بشدت انتقاد کرد و کاترین اشتون هنگامی که در اصفهان داشت از چهلستون بازدید می کرد، گفت: “حکمن، حکمن”. من حدس می زنم که همین فردا ساعت ده صبح محسنی اژه ای با ۳۲۷ تا میکروفون رنگ و وارنگ مصاحبه کند و از ملاقات های خانم اشتون با بانوان کشور انتقاد جدی کند. پیشنهاد می کنم قسمت خواستگاری ساعت خوش را “حکمن” تماشا کنید که از نان شب واجب تر است. 

 

مرد چهار میلیون دلاری

شاید یادتان رفته باشد که قبلا آقایی به اسم محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران بود. ایناهاش! این هم عکس اش. شوخی می کنم؟ نه عزیز من! کاملا هم جدی می کنم. این آقا واقعا رئیس جمهور ایران بود. دو دوره هم بود. حالا با رای خودش یا با تقلب موضوع دیگری است. یعنی انتظار داشتید همین آدم با همین قدوبالا و ریخت و قیافه بدون تقلب رئیس جمهور شود؟ تازه این عکس سال آخرش است که بوتاکس تزریق کرده بود و خوشگل شده بود. ولی اصلا من که مشکلم خوشگلی و زشتی اش نیست، مشکل من احساس عذاب وجدان است. یعنی وقتی فکر می کنم چرا وقتی این آدم می گفت “ما قله های ثروت را از بین می بریم” منظورش چه بود؟ آن موقع که اصلا بابک زنجانی زیر پل می خوابید. یا وقتی می گفت: “من ایران را قدرت اقتصادی اول جهان می کنم.” مگر باورم می شد؟ یا وقتی همان هفته اول که آمد به دفتر ریاست جمهوری دستور داد فرش های نفیس را از آنجا جمع کنند، من چه می دانستم که این آدم واقعا و جدا می خواهد یک “دولت پاک” به معنای دقیق کلمه درست کند. یا وقتی می گفت: “دولت من پاک ترین دولت تاریخ صد ساله ایران است” من از کجا صادق محصولی و محمدرضا رحیمی را می شناختم.

خوب! به من هم حق بدهید، این همه آدم دروغگو، من از کجا می توانستم حدس بزنم که وقتی این آدم می گوید: “دولت من پاک ترین دولت تاریخ ایران است” یعنی چه؟ درست است که من دیپلم دارم و لیسانس جامعه شناسی هم به زور گرفتم و ده تا کتاب تاریخ و روانشناسی خواندم، ولی حتی یک درصد که زیاد است، یک در هزار هم نمی توانستم حدس بزنم که منظور احمدی نژاد از دولت پاک چیست. تا همین دیروز که اعلام کردند که یکی از مسئولان دولت احمدی نژاد به عنوان حق ماموریت خارجی که به این ماموریت هم نرفته است، دوازده میلیارد تومان حق ماموریت گرفته، یعنی چهار میلیون دلار، یعنی اگر اوباما رئیس جمهور آمریکا در سال ۳۵۵ هزار یورو دستمزد بگیرد، و اگر خانم مرکل صدراعظم آلمان در سال ۲۷۷ هزار یورو دستمزد بگیرد و اگر فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه در سال ۲۷۳ هزار یورو دستمزد بگیرد، کل حقوق چهار سال این سه رئیس جمهور ثروتمندترین کشورهای جهان روی هم می شود پنج میلیون دلار، آن وقت حق ماموریت سفرهایی که انجام نشده توسط فقط یکی از مدیران دولت احمدی نژاد در شیراز چهار میلیون دلار بوده. حالا خودت را جر بده با او مخالفت کن. آدم هایی که برای رضای خدا کار می کنند، چه ترسی از مخالفت یک مشت دشمن عدالت دارند؟

 

ای امام! چرا ما تو را ندیدیم؟

اصلا شخصیت های بزرگ همین طوری اند. خارجی ها دو سه سال طول می کشد تا بفهمند واقعا یک رئیس جمهور یا رهبر یا روشنفکر یا هنرمند چه موجودی است. ولی ماها یک کمی بیشتر طول می کشد تا بفهمیم. همین الآن پسر دکتر حسابی تازه دارد اسناد و مدارکی پیدا می کند که معلوم می شود دکتر حسابی چند تا نوبل فیزیک گرفته که چون خجالتی بود به هیچ کس خبرش را نداد. یعنی فکر کن! درخت هر چه بارش بیشتر شود سنگینی اش بیشتر می شود. یا مثلا همین امام خمینی، تازه آدم می فهمد که این آدم کی بوده و چی بوده و ماها قدرش را ندانستیم، ماها نفهمیدیم چه جواهری را از دست دادیم. تازه، همین دو هفته قبل آقای هاشمی رفسنجانی گفت که امام مخالف پخش شعار “مرگ بر آمریکا” از تلویزیون بود. من صد بار به مرحوم عمه خدابیامرزم گفتم هی نگو به آمریکا “شیطان بزرگ”، قلب امام به درد می آید. گوش نکرد. یا مثلا همین سه چهار روز قبل آقای موسوی بجنوردی گفت که “امام با اعدام مفسد فی الارض مخالف بود.” من شک داشتم، یعنی نه که به امام، به همین عمه ام که هی می گفت بزنید و بکشید. هی می گفتم عمه جان! برندار هر روز دستور بده این و آن را لت و پار کنند، مگر به گوشش می رفت. از اینها گذشته، تازه همین دیروز معلوم شده که کلا امام با نظر مصباح یزدی مخالف بود. البته این یکی را عمه ام به من نگفته بود، خودم از رفتار عمه مرحومم فهمیدم. البته من اصلا از این چیزها که نمی ترسم. بالاخره آدم که نمی داند در گذشته چه می شود، یکهو دیدی پس فردا حسن آقا خمینی یادش آمد که امام خمینی اصلا موقع انقلاب رفته بود هاوایی، این اصولگرایان با نظام شاهنشاهی مخالفت کردند، بعد هم انقلاب کردند. امام اصلا در جریان انقلاب نبود، وقتی هم که خبردار شده بود هر چه گفت: “لکن عزیزان من، اینطور نباشد که انقلاب بشود.” خبردار شد که انقلاب شده. شتر مرد، حاجی خلاص.