غزه زخمی عمیق برداشته و داغی بزرگ دیده است. اسرائیل موشک پرانی حماس را علت تهاجم خود به نوار غزه اعلام کرده و حماس نیز خوی تجاوزگری اسرائیل را عامل حمله به این منطقه قلمداد کرده است.
اسرائیل میگوید به همه اهداف خود در جنگ غزه دست یافته و حماس می گوید اسرائیل به هیچیک از اهداف خود دست نیافته است. اسرائیل اعلام پیروزی کرده، حماس نیز دقیقا همین کار را کرده است.
در گوشه و کنار جهان بین هواخواهان هر یک از دو طرف دعوا در باره اینکه کدامیک پیروز این جنگ لعنتی شدهاند، بگو مگوست. در کشور ما همه باید بگویند حماس برنده جنگ است و اگر جز این گفته شود، معنایش حمایت از اسرائیل است که در دیار ما بزرگترین اتهام روی زمین است.
اگر به فرض اسرائیل به همه اهداف خود در جنگ غزه هم دست یافته باشد، این فقط علامت قدرت آن است و نه دلیل حقانیت آن. اما چنین استدلالی هم در کشور ما به معنای حمایت از اسرائیل است، چرا که به زعم صاحبان قدرت، اسرائیل علاوه بر آنکه ناحق است، حتما هم باید شکست خورده باشد و حماس افزون بر آنکه حق است، حتما باید پیروز شده باشد!
اینکه چه ارتباطی بین پیروزی و حقانیت است، امر پیچیدهای نیست. طرف حق میتواند پیروز باشد یا شکست بخورد. طرف ناحق هم همینطور، پس چرا در کشور ما این دو چنان لازم و ملزوم یکدیگرند که شک در یکی مترادف شک در دیگری است؟
این مساله گویا فقط مختص صاحبان قدرت در کشور ما نیست. سوریه و حزب الله و جهاد اسلامی و حماس نیز از همین عینک به جهان می نگرند و بی دلیل نیست که همه به اعلام ناحق بدون اسرائیل در حمله به نوار غزه و حتی اعلام شکست آن بسنده نکردهاند بلکه تاکید غلیظ و ویژهای بر پیروزی حماس داشتهاند.
حماس می توانست اعلام حقانیت کند، اعلام مظلومیت کند، اما چه اصراری به اعلام پیروزی در این جنگ یک طرفه و خانمانسوز دارد؟
اگر یک شهروند عادی فلسطینی از رهبران حماس بپرسد که آیا نابودی زیرساختهای دولتی در نوار غزه، بی خانمان شدن دهها هزار مردم عادی، کشتار بیش از 1300 نفر از جمله شمار زیادی زنان و کودکان و بازگرداندن شرایط نوار غزه به دوران ماقبل صنعتی پیروزی است، آنها چه پاسخی خواهند داد؟
مسلما اینها همه می تواند نشانه بیرحمی اسرائیل باشد، اما چرا علامت پیروزی حماس دیده میشوند؟
شاید پاسخ همه این پرسشها این باشد که حماس می خواهد استراتژی مبارزاتی خود را مفیدترین استراتژی برای آزادی فلسطین معرفی کند و از همین رو، جنگی خانمانسوز را پیروزی میداند.
استراتژی پرتاب موشکهای قسام که برخی نام «فشفشه» بر آنها می گذارند، اما پر هزینه است و این نکتهای نیست که حماس حاضر به اعتراف به آن باشد.
راههای بسیار کم هزینه تر و بهتری برای فلسطینی ها در جهت آزادسازی سرزمین های اشغالی وجود دارد که در کشور ما سخن از آنها به معنای دفاع از اسرائیل است.
فلسطینیها بدون شک می توانند با سازماندهی یک جنبش فراگیر ضد خشونت علیه ادامه اشغال سرزمین ها، ساخت دیوار امنیتی و گسترش شهرک های یهودی نشین عرصه را چنان بر زمامداران تلآویو تنگ کنند که چارهای جز بازگشت به مرزهای سال 1967 نداشته باشند.
چنین جنبشی، هم سبب وحدت فلسطینیها خواهد شد، هم حمایت قاطع جامعه بین المللی را در پی خواهد داشت و هم شکاف در جامعه اسرائیل را دامن خواهد زد.
در کشور ما اما سخن از جنبش مدنی علیه اسرائیل و تاکید بر برچیدن دیوار امنیتی و شهرک های یهودی نشین، به معنای حمایت از اسرائیل تلقی میشود چرا که چنین تحرکاتی نابودی اسرائیل را سبب نخواهد شد.
گویا حماس با چنین درکی، ترجیح میدهد به بهای واکنشهای هولناک اسرائیل و تفرقه در صفوف فلسطینیها، از پرتاب موشکهای کم اثر قسام به شهرهای اسرائیلی دست برندارد.
البته اینکه فلسطینی ها از جمله حماس چگونه می خواهند سرنوشت خود را رقم بزنند به خود آنان مربوط است، اما بیم من از آن است که مسئولان کشور ما هم وقتی از پیروزی ایران در جنگ احتمالی با آمریکا و متحدانش سخن می گویند، منظورشان از نوع پیروزی حماس در جنگ 22 روزه غزه باشد یعنی کشتار وسیع غیرنظامیان، نابودی زیرساختها و آوارگی مردم بر روی ویرانههای ناشی از بمبارانی وسیع و بیرحمانه.
خداوند کشور ما را از این نوع پیروزی ها در امان دارد.