میگل گاروته
”اسراییل باید از نقشه جهان حذف شود.” این جمله توسط محمود احمدی نژاد در اکتبر 2005 در تهران بیان شد. رییس جمهور ایران، در برابر عموم، از یک طرف اعلام کرد که هولوکاست یک افسانه است و از طرف دیگر اظهار داشت: “باید اسراییل از صفحه زمان محو شود.” درحقیقت، احمدی نژاد در اکتبر 2005 کنگره ای بین المللی برگزار نمود و در حضور بسیاری از منکران کشتار یهودیان، واقعیت هولوکاست را انکار کرد؛ روبرت فوریسون، مورخ دانشگاه سوربن فرانسه، جورج تیل که به خاطر نفی هولوکاست سابقه زندانی شدن در فرانسه را دارد و فردریک توبن، تجدید نظر طلب استرالیایی از کسانی بودند که در این کنگره شرکت کردند.
این انکار اسلامی و به عبارت بهتر، ایرانی، یک تحریک لفظی ساده نبوده و نیست. نکته قابل توجه این است که اظهارات محمود احمدی نژاد در زمان ساخت مراکز هسته ای و غنی سازی ایران به دستور آیت الله های اصولگرا و رهبرشان بیان شده؛ از آن زمان تاکنون اظهارات او و تکرار آنها به هشداری جدی برای اسراییلی ها تبدیل شده است.
ما غربی ها نیز به گونه ای خود را در این داستان دخیل می دانیم، ولی این مسأله به طور مستقیم به جانب اسراییلی هاست. اظهارات و سیاست هسته ای رییس جمهور احمدی نژاد بار دیگر حق موجودیت دولت یهود را زیر سؤال برده است. با این حال، انتخاب اسراییل توسط خداوند یک امر غیرقابل بازگشت است، زیرا خداوند نه اشتباه می کند و نه ما را فریب می دهد. “حذف اسراییل نماد آشکاری از خواست الهی است.“
با نگاهی به اتفاقات ژوئیه 2006، حزب الله را در جنوب لبنان می بینیم که بار دیگر آشکارا خصومت خود را نسبت به دولت یهود نشان می دهد: رویارویی بین ارتش اسراییل و حزب الله تروریست که ازیک سو طرفدار سوریه است و از سوی دیگر توسط تهران رهبری می شود. ماه ها پس از پایان یافتن درگیری ها شاهد بودیم که مطبوعات و رسانه ها این رویدادها را به شیوه های متفاوت تحلیل کردند و به ویژه مشخص شد که حزب الله از مردم غیرنظامی جنوب لبنان به عنوان سپر دفاعی استفاده کرده. مشخص شد که هزاران راکت و موشک صرفاً به هدف محله های مسکونی اسراییل پرتاب شده. مشخص شد که حزب الله از موشک های ایرانی با برد 200 کیلومتر به نام “فجر” استفاده کرده است.
تهران، 4 مارس 2007: محمد عبدالله صفی الدین، نماینده حزب الله در تهران در شبکه چهار تلویزیون ایران اعلام می کند: “حزب الله به جنگ در مقیاس وسیع نیاز ندارد. حزب الله قادر است زمانی که امریکایی ها عراق را ترک می کنند، وارد خاک اسراییل شود. می دانید خروج نیروهای امریکایی از عراق چه معنایی دارد؟ این بدین معنی است که اسراییل حامی خود را از دست داده. حزب الله برای ورود به خاک اسراییل نیازی به جنگ با مقیاس وسیع ندارد. حزب الله با سادگی هرچه تمام تر می تواند بر روی خاک اسراییل قدم گذارد. امریکایی ها مجبور به ترک خاک عراق هستند. چه جنگی با ایران صورت بگیرد چه صورت نگیرد، آنها باید خاک عراق را ترک کنند.“
قدرت واقعی حزب الله در ژوئیه 2006 در زمان رویارویی نظامی با اسراییل آشکار شد. نیات واقعی حزب الله نیز روز 4 مارس 2007 به وسیله اظهارات عبدالله صفی الدین در تلویزیون ایران برملا گردید. از آن تاریخ، حزب الله در بی تفاوتی هرچه تمام تر جهان غرب باز هم از نظر نظامی مجهزتر شده است.
ولی آغاز داستان ایران و حزب الله به 15 سال پیش یعنی سال 1992 بازمی گردد. در ماه مه 1992 اسحاق رابین، نخست وزیر اسراییل، در میز کار خود در اورشلیم گزارشی را از طرف سازمان اطلاعات نظامی اسراییل مشاهده می کند. این گزارش به برنامه هسته ای ایران مربوط می شد. در این گزارش، برخلاف عقیده سازمان سیا، به وضوح آمده بود که برنامه اتمی ایران صرفاً از اهداف صلح آمیز پیروی نمی کند [سازمان سیا در سال 1998 به نیات واقعی برنامه ایران پی برد].
پس در واقع اسراییل در سال 1992 به این واقعیت دردناک پی برده است: دولت یهود، به عنوان یک کشور اتمی، نمی توانست هیچ گونه پاسخ بازدارنده و باورپذیری در برابر این تهدید بالقوه ارائه دهد. اسحاق رابین، به عنوان یک سیاستمدار چپ گرای اسراییلی و شخصیتی که با عرفات صلح کرد و به همین دلیل ترور شد، اولین کسی بود که به این خطر بزرگ پی برد: این خطر نه از سوی فلسطین بود و نه عراق، بلکه از سوی ایران بود. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه می توان به مقاله کلاین و اورن تحت عنوان “کابوس وحشتناک اسراییل” که در تاریخ 5 فوریه 2007 در مجله امریکایی The New Republic چاپ شده مراجعه کرد.
پانزده سال بعد، یعنی در اواخر سال 2007، این مشکل همچنان برجای خود باقی است: اسراییل ازیک طرف نمی خواهد با ایرانی اتمی و طرفدار خمینی و ازطرف دیگر با جهان غربی که هیچ واکنشی نشان نمی دهد همزیستی کند. به علاوه، ایران درحال گسترش بی وقفه نفوذ خود در منطقه است: تولید اورانیوم غنی شده؛ استقرار حزب الله شیعه در مرزهای اسراییل؛ حمایت از حماس سنی در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن، به طوری که برخی از عناصر مهم آن از طرفداران سرسخت ایران هستند؛ اتحاد با سوریه علوی که به شکلی منسجم با ایران همسو شده است. به طور خلاصه باید اذعان داشت که ایران با متحدان خود در هیچ زمان دیگری تا این حد خطرناک تر برای اسراییل ظاهر نشده است.
غرب تأکید می کند که ایران، در بهترین حالت، قبل از سال 2009 به بمب اتمی دست نخواهد یافت. ولی چه خواهد شد اگر اورانیوم غنی شده توسط ایران به دست حزب الله یا هر گروه انتحاری دیگری برسد؟ آنها بی شک از این وسیله رادیواکتیو مهلک در یک “بمب منحوس” بهره خواهند برد و آن را از جنوب لبنان، یا هر جای دیگری، به اسراییل پرتاب خواهند کرد. ولی نکته مسلم این است که بی شک چنین حمله ای، در بهترین حالت، قبل از سال 2009 روی نخواهد داد.
منبع: لو دووار، 21 دسامبر 2007
مترجم: علی جواهری