با پوران فرخزاد، محمود دولت‌آبادی، شمس لنگرودی

نویسنده
محمد تنگستانی

» حکایت

در شب یلدا چرا حافظ،چرا فال ؟

 

 

انارهای یلدا-کار حمید رحمتی

 

-در شب یلدا، چرا حافظ می خوانیم؟ شما فال می گیرید؟

«پوران فرخزاد»،«محمود دولت‌آبادی» و«شمس لنگرودی» به این دو پرسش، پاسخ گفته اند.

پوران فرخزاد: حافظ و آئین مهر

۱ - به خاطر اینکه «حافظ» آشنا به «آئین مهر» بوده است. درواقع پایان عمرش را بیشتر با مهر گذرانده است و به آئین‌های مهر که در آن زمان برای ایرانیانی که پاک مانده بودند، یعنی هنوز به آیین آریایی و مهر اعتقاد داشتند وفادار بوداند. در فرهنگ ایرانی «شب یلدا» غزلیات حافظ را به این دلیل می‌خوانیم چون‌که حافظ آشنایی جامع و کاملی به آیین مهر داشته است و این آیین برایش مقدس بوده. «خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی» متخلص به « حافظ» بوده است به این دلیل که نگهبان و حفظ کننده یک آیین بوده. این نام را درواقع مهرپرستان بر روی حافظ گذاشته‌اند و به همین دلیل اشعارش مقدس و موردتوجه ایرانیان قرار گرفت. امروزه می‌بینیم که در خانه هر «بی‌سوادی» هم که بروی یک جلد حافظ وجود دارد. با توجه به این نگاه باگذشت زمان به تفألش اعتقاد پیدا کردند و می گویند آن چیزی که می‌گوید واقعاً حقیقی و درست است. در شب یلدا حافظ می‌خواندند و هنوز هم می‌خوانند چون‌که به شب یلدا اعتقاد داشتند و هنود هم ایرانیان اعتقاد دارند، این شب سهمی در آئین‌های مقدس ایران دارد.اما اگر دلیل دیگری وجود داشته باشد من نمی‌دانم. روح ایرانی شاعر است. اصولاً آریایی‌ها شاعر هستند. علتش هم آفتاب تندی است که به این منطقه می‌تابد. خورشید نقش بزرگی در ایجاد خلاقیت‌های ذهنی دارد. شما اگر دقت کنید می‌بینید که حتی دوره‌گردهایمان هم، چیزهایی که می‌خوانند ریتمیک است و ایرانی‌ها اکثرشان شعر می‌گویند، حالا خوب یا بدش را کار ندارم. اما تابه‌حال از خودتان پرسیده‌اید که چرا میوه‌هایی که در شب یلدا می‌خوریم، همه پررنگ هستند؟ میوه هایی مثل هندوانه و انار. همه این‌ها، رنگ خورشید است که این هم از آن خورشید ستایی می‌آید از آن خورشیدی که همه عالم از او سرچشمه می‌گیرد. واقعیت هم این است که خورشید اگر خاموش شود زندگی از بین می‌رود. بنابراین یک احترام ویژه ای برای خورشید در این مراسمات داشته اند. این یاد کردن خورشید می‌تواند همان پرستاری از خورشید باشد البته نه به این معنی که خورشید را می‌پرستیدند و اغلب به‌اشتباه می‌گویند خورشیدپرستی. این‌ میوه ها همه رنگ تند خورشید رادارند.

۲ -و الله من آدم خرافاتی نیستم به فال هم هیچ اعتقادی ندارم ولی وقتی بچه‌ها جمع می‌شوند همه‌شان تفأل رادوست دارند. خود من هم حافظ را دوست دارم و مقدس می‌دانم اش. برای بچه‌ها فال می‌گیرم ولی سعی می‌کنم چیزهای بدش را نگویم و به روی خودم نیاورم اگر خبرهای بد، بدهد نمی‌گویم ولی خبرهای خوشش را با صدای بلند اعلام می‌کنم. می‌دانم الآن می‌پرسید چرا گفتم خرافاتی نیستم، به این دلیل گفتم خرافاتی نیستم، که انسان خود زندگی خودش را می‌سازد، و پیش می‌برد و هیچ نیرویی دیگری در این مسئله دخیل نیست. بنابراین من اعتقاد ندارم که پدیده‌های دیگری می‌توانند زندگی من را بسازند. من اعتقاددارم که خودم هستم اما نمی‌دانم شما چه اعتقادی دارید.

محمود دولت‌آبادی: سنت و تفال

۱ -این سنت یلدا به گذشته دور و تغییر فصل بر می‌گردد و در راستای سنت‌هایی مانند نوروز و غیره است. چون‌که شب‌چره بوده است یعنی طولانی‌ترین شب بوده است. برای اینکه دورهم می‌نشستند، و وقت را خوب بگذرانند ملت شعر دوست ایران، شعر می‌خوانند. اما علت حافظ خواندن می‌تواند همان تفأل باشد. چراکه حافظ جواب نیت‌های روحی افراد را هم می‌دهد و این می‌تواند یکی از علت‌هایی باشد که به سمت غزلیات حافظ رفته‌اند برای یلدا. البته ما نمی‌دانیم در آن شب‌ها گلستان می‌خوانده اند یا نه، و یا هزارو یک‌شب و یا حتی شاهنامه. وجه غالبی است که می‌گویند حافظ می‌خوانند و می‌گفتند فالی هم بگیریم.

۲ -گرفتن فال یک سنت قدیمی است و همه این کار را می‌کنند و من هم بله، این کار را می‌کنم.

 

 

شمس لنگرودی:شاید…

۱ -من تسلطی و یا ورودی به «اسطوره» ندارم، اما تصورم این است برای اینکه شعر به خاطر وزن و قافیه‌اش حفظ کردنش راحت‌تر بوده است تا نثر. یعنی از دیگرگونه‌های نوشتاری راحت بوده. برای همین به شعر رجوع می‌کرده اند. تصور من این است که حتی کتاب‌هایی فراوانی که در قالب شعر نوشته می‌شده علتش این بوده است که حفظ کردن و فهمیدن آنها آسان‌تر بوده. نمونه‌اش شاهنامه فردوسی است و یا دیگر شاهنامه‌ها که از روی کتاب‌های نثر به نظم درآمده‌اند. کتاب‌های نثر تقریباً فراموش‌شده‌اند، اما آن‌هایی که در غالب شعر آمدند هنوز که هنوز است خوانده می‌شود و سینه‌به‌سینه می‌گردند.

۲ -نه. برای کسی شاید بگیرم اما به‌عنوان کار جدی و واقعی نه. البته رد هم نمی‌کنم.من مدت‌هاست که نه چیزی را رد می‌کنم و نه تأیید می‌کنم به‌سادگی. من به تجربه فهمیدم تمام مسائل پدیداری پیچیده‌تر از آن هستند که ظاهرشان نشان می‌دهد. من واقعاً نمی‌دانم آیا ارتباطی بین جهان‌ها وجود دارد یا نه. من مدت‌هاست چیزی نمی‌دانم. واقعاً نمی‌دانم آیا «فال» معنی دارد یا نه، «فال» قهوه، فال حافظ و یا حتی فال کف دست. به همین دلیل عدم دانستن به‌عنوان تفریح شاید شعر حافظ را در شب یلدا بخوانم اما نه به‌عنوان یک کار جدی.