عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
صفرعلی رمضانی
مهمترین مولفه ماندگاری در آواز ایرانی به ویژه موسیقی نواحی ایران درک شعر و موسیقی و اشراف علمی و عملی بر این مقوله یعنی داشتن توانایی تلفیق و دانش تفکیک شعر و کلام از موسیقی است که میتواند در کنار دیگر مولفههای ماندگار هنری مانند دارا بودن صدایی خوش و نافذ، جلب اعتماد عمومی جامعه، ایجاد حس همزادپنداری در مخاطبان و بسیاری دیگر از پارامترهایی که مجال پرداختن به آنها نیست برای ثبت ارزشهای هنری یک هنرمند تاثیرگذار باشد. فریدون پوررضا از معدود خوانندگان موسیقی نواحی در کشور است که هم سواد اجتماعی بالایی برای این مقوله یعنی شعر و موسیقی داشت و هم به دلیل پرداختن به هنر تعزیه که از دیرباز به عنوان مهمترین نگهدارنده مقامهای موسیقی و آوازهای ایرانی در سختترین دورههای حکومتهای خودکامه محسوب میشود توانست دست به تغییر عروض و قوافی در گوشههای ردیف و عمدتا مقامهای موسیقی گیلان بزند و به صورتی عمیقتر از پیشینیان خود را ماندگار کند. همانگونه که در ساختار ردیفی موسیقی ایرانی میبینیم بنابر فرضیه جداییناپذیر بودن شعر از موسیقی ایرانی ثبت گوشهها و آوازهای ایرانی در هفت دستگاه و پنج آواز ایرانی عمدتا بر اساس شعر صورت گرفته کمااینکه گوشههایی مانند مثنوی، مثنوی شکسته، چهارپاره، دوبیتی، رباعی و بسیاری از نامهای قوالب شعری بر آنها نهاده شده و بسیاری از تفاوتهای دیگر گوشههای ردیف تفاوت بحور و عرض هستند، یعنی تفاوت دو آواز را به کلی در ابوعطا دقیقا براساس تغییر قالب شعر صورت گرفته و اتفاقا این کار سنگ بنایی برای آیندگان بود که بتوانند در فرصتهای مقتضی به این گسترش و تغییرات دست زنند.
آواز دیلمان که بر وزن دوبیتی «مفاعیلن/ مفاعیلن/ فعولن» خوانده میشود و حتی در ردیف استاد ابوالحسن صبا به همین قالب ثبت و ضبط شده توسط فریدون پوررضا به شکل و شمایلی دیگر خوانده میشود. ابتدا اشارهیی به دیلمان معروف استاد پوررضا در سریال دیدنی (پس از باران) خواهیم داشت که شاید همین اجرا یکی از دلایل شهرت پوررضا در سالهای اخیر بوده است.
«دوواره آسمونه دیل پورابو (انگار باز آسمان دلش گرفته)
سیا ابرونه جی مهتاب کورابو (و ابرهای سیاه چشمان آسمان را بسته)
ستاره دانهدانه رو بگیته (ستارهها هم یکی پس از دیگری از ما روی پوشاندهاند)
عجب امشب بساط غم جورابو (ماهتاب نیست و ستارهها رو گرفتهاند و دل آسمان پر است و باید گریست که اسباب غم جور شدهاند)
به این دوبیتی زیبا که گویا منسوب به زندهیاد شکیبایی لنگرودی است، خوب دقت کنید و در وهله نخست به انتخاب این شعر توسط پوررضا و سپس تحریرهای جاودانه و مختص به خود استاد پوررضا که بهترین زینت برای اجرای این شعر ارزشمند است، توجه کنید این اجرای دیلمان بسیار با دیلمان ثبت شده توسط استاد صبا متفاوت است و این تفاوتها یعنی تمبر صدا و شعور و نوآوری فریدون پوررضا که بسیار فراتر از دیلمان صبا در دلها جا خوش کرده است. و اما تفاوت دیلمانی دیگر با دیلمان مورد اشاره که پوررضا آن را رهنه دیلمان میخواند. البته این یکی از مصادیق تغییر جابهجایی و نوآوری پوررضاست که در نوع خود بینظیر است. در رهنه دیلمان دیگر خبری از قالب دوبیتی نیست بلکه در این قالب به جای مفاعیلن/ مفاعیلن/ مفاعیل از مفاعلن/ مفاعلن بهره گرفته شده و به این ترتیب زیبایی فوقالعادهیی مییابد.
نمونهیی از شعر تعزیه:
نمیرود چرا به خواب
دو چشم اشکبار من
شب است و شب به نیمه و
برفته اختیار من…
در این شعر که دیدیم و استاد پوررضا در یک اجرای خصوصی در کومله خواندهاند، بهگونهیی نوآوری در ردیف موسیقی ایرانی دیده میشود که استاد در نمونه گیلکی آن در کاستی دیگر باز به عنوان رهنه دیلمان اشاره میکنند: «صوبه خروسخوانه برا
شی بزه تا روخانه سر
سپیدروده آب کاکایی
بازی کنه خوباله سر» (هنگام سپیدهدمان است برادر
نمی زیبا از مه و باران بر رود و زمین نشسته
پرندههای زیبایی سپید روز مشغول بازیاند…)
از قالبی دیگر از شعر بهره میگیرد که گویا به سفارش استاد و در بحر (رجز مثمن مطوی مخبون) یعنی مفتعلن/ مفاعلن سروده شده و این خود باز دلیلی بر شعور و توانایی بالای استاد پوررضا در عرصه شعر است که با پیشنهادی هنرمندانه دست به ثبت یکی از زیباترین آوازهای گیلکی میزند.
باز هم آوازی دیگر از استاد پوررضا با عنوان نازنین خفته و باز در دیلمان و فواصل موسیقایی آن:
«گول پسر، گول به سر، گوله نارم
و اشکا بسته اناره شاوارم
نازه خنده برن میدیل تنگه
من توی او خنده یه خریدارم» (پسرکم گل پسرکم
ای گل انار من
ای اناره رسیده و ترک خورده من
بخند بخند که دل مادر تنگ است
من خریدار خندههای زیبای توام)
و باز به نظر میرسد طرح قالب فرازی از تعزیه گیلان و باز پیشنهادی عالمانه توسط پوررضای بزرگ و بازآفرینی نغمهیی ماندگار در عرصه موسیقی گیلان. پیشتر گفته شد که با اینگونه تغییر در ساختار گوشههای آوازی میشود وسعت خاصی به ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی بخشید و این استارت جدی در کارهای استاد پوررضا به وفور به چشم میخورد. و از آنجایی که گفته شد گردآوری و ثبت ردیف دستگاهی در دوره قاجار دقیقا بر همین منوال صورت پذیرفته ولی متاسفانه خوانندگان کشور به همان معدود آوازهای ثبت شده بسنده کردند.
نمونهیی دیگر از همین تغییرات در آوازهای فریدون پوررضا:
«مو بشوم سرده مره سایه بدی مییاری که
یاری که
خوش یاری که حیف از آن قامت خوش غم تا بدی میدیله که
دیله که ناز دیله که»
با در نظر گرفتن فواصل آواز دیلمان این آواز خوانده میشود در این مورد هم یقین دارم این قطعه و ترکیب فواصل آن ارمغانی از اندیشههای ارزشمند استاد فریدون پوررضا به موسیقی گیلان است که تاثیر فوقالعادهیی برشنونده میگذارد، قطعا نوآوری است و مطلقا در تاریخ موسیقی گیلان نظیر نداشته است و این امر امکانپذیر نبود مگر اینکه خوانندهیی صاحب ذوق و مشرف بر شعر و ادبیات و موسیقی همچون فریدون پوررضا بتواند به این مهم دست یابد و یقینا پرداختن به دیگر معیارهای شناختی هنری که حقیر از پوررضا سراغ دارم در این فرصت اندک نمیگنجد اما حتما در فرصتی مناسب به بسیاری از موارد اوج و حضیضهای مکتب آوازی پوررضا خواهیم پرداخت و بیشتر خواهیم دید پوررضا تا چه اندازه توانسته خود را در کنج دلهای خسته مردمان این دیار سبز محروم جا کند. یاد و خاطره این صدای جادویی تکرارناشدنی را گرامی داشته و به روان پاکش درود میفرستم
منبع: اعتماد