مملکت دارد منفجر می شود

نویسنده
سها سیفی

لیلی نیکونظر در “لولیان” معتقد است اوضاع کشور از دست در رفته است:‏

الان که در تحریریه نشسته‌ایم و نامه‌ی 6 صفحه‌ای “حداد عادل” به “احمدی نژاد” تازه روی خروجی ‏خبرگزاری‌ها قرار گرفته و “بغض گلایه‌ی “دانش جعفری” هم شکسته” (این خبرگزاری فارس در این تیترهای ‏لوس تخصص دارد) احساس می‌کنیم مملکت خیلی ژورنالیستی شده است. وای خدا، ما که داریم می‌میریم از ‏ژورنالیسم! متوجه هستید؟ مملکت دارد منفجر می‌شود‎.‎

‎ ‎نپوتیسم: اداره کشور توسط داداش ها و باجناق ها‎ ‎

مجید جمشیدی در “راپورت های یومیه” مینویسد سابقه نپوتیسم یا فامیلگرایی در مناصب دولتی، طولانی تر از آن ‏است که به جمهوری اسلامی محدود شود:‏

یکی از ویژگی های حکومت قاجاریه به کارگیری شیوه حکومتی در اداره دستگاه دیوانی با استفاده از حکومت ‏پدرسالارانه و پاتریمونیال و واگذاری مناصب به خویشاوندان بود. روشی که هدف تحکیم مبانی نفوذ و حفظ سلطه ‏قدرتمندان و انحصار قدرت را در جامعه تعقیب می کرد. این رسم در دوران پهلوی هم ادامه یافت و یکی از نکات ‏ضعف این سلسله نیز محسوب می شد و باب شدن اصطلاح “هزار فامیل”در این دوره از نشانه های رویکرد منفی ‏مردم نسبت به این رسم ناپسند بود. و اما در جمهوری اسلامی: اداره یک کشور توسط داداش ها و خواهر ها و عمه ‏و خاله و باجناق در جمهوری اسلامی تبدیل به رسمی شده است که ناپسندی آن روزی عامل پیروزی در انتخابات ‏بود و امروز “به شکر اندرش مزید نعمت”!‏

‎ ‎گرفتار در بین انبوهی از فاسدان!‏‎ ‎

سعید در “روز نو” در حاشیه سخنان اخیر رئیس جمهور در قم نوشته است:‏

سخنان رئیس جمهور درسفر اخیرش به قم، آن شور وهیجان همیشگی را ندارد. از تهدیدهای ترسناک وانقلابی ‏ورایحه پسند هم چندان رنگی باقی نمانده است ویا کسی آنرا جدی نمیگیرد. او می کوشد خود را خونسرد و مثل ‏همیشه مصمم نشان دهداما نشانه های واضحی از قبول شکست وعقب نشینی از برنامه هاو اهداف رابراحتی ‏میتوان درکلامش ملاحظه کرد. بنظر میرسد بیش ازاینکه ازجایگاه قدرت با مردم قم سخن بگوید، از درتسلیم و ‏نداشتن راه چاره ونیز مظلوم نمایی خود دربین انبوهی از فاسدان که وی را محاصره نموده اند به گلایه گذاری ‏مشغول شده است.‏

‎ ‎بحران گوجه فرنگی در آمریکا‎ ‎

فواد در “راه من” طنزی درباره بحران گوجه فرنگی در ایران دارد:‏

به گزارش واحد مرکزی خبرسازی این روزها ایالات متحده بدترین شرایط اقتصادی و سیاسی را می‌گذراند. ‏گوجه فرنگی درچند روز اخیر در این کشور به بالاترین قیمت خود در تاریخ آمریکا رسیده است. طبق تحقیقات ‏صورت گرفته هم‌ اکنون گوجه فرنگی در ایالت‌های مختلف آمریکا با قیمت نجومی کیلویی سه دلار و نودونه سنت ‏به فروش می‌رسد. مفسران اقتصادی بعد از ریشه‌یابی بحران اخیر اقتصادی و سیاسی ایالات متحده تمام آن را ‏مربوط به گوجه فرنگی دانسته و نام این پدیده را بحران گوجه فرنگی گذاشتند.‏

جرج دبلیو بوش در آخرین سخنرانی خود در جمع مردم آرکانزاس و حومه با اشاره به اینکه مشاورانش دست‌های ‏پشت پرده‌ی بحران گوجه فرنگی را یافته‌اند، گفت: مردم عزیز و مسیحیان گرانقدر آمریکا، من همین جا اعلام ‏می‌کنم که دست‌های پشت پرده‌ی این بحران اقتصادی و سیاسی را که باعث شده‌اند سرمایه‌های کلانی که برای وام ‏گوجه فرنگی در اختیار بانک‌ها گذاشته شده بود به سمت انبوه‌سازی مسکن و معاملات ملکی سرازیر شود اعدام ‏می‌کنم. البته اعدام که نه اما پدرشونو در میارم.‏

‎ ‎خاتمی یک انتخابات ازاد به ما بدهکار است‎ ‎

علی حسین قاضی زاده در “قاضی نوشته ها” در پاسخ به نامه اخیر بابک داد به خاتمی که طی آن به وی پیشنهاد ‏داد که جبهه مشارکت را منحل کند آورده است:‏

با خواندن مطلب ایشان ابتدا گمان کردم که شاید منظور ایشان از جبههء مشارکت همان اعتماد ملی است اما کم کم ‏به این نتیجه رسیدم که ایشان خاتمی را درست نمی شناسد و نمی داند که آن کس که برای حضور در انتخابات ‏چک سفید امضاء کرده، خاتمی است و نه جبههء مشارکت. معلوم نیست که “مطهر سازی” آقای خاتمی و سیاه ‏نمایی رفتار حزب مشارکت ناشی از تعلق خاطر ایشان به شخص خاتمی است و یا به یاد نیاوردن وقایع سالهای نه ‏چندان دور. وگرنه یک نگاه ساده به انتخابات مجلس هفتم نشان می دهد که با وجود عدم حضور جبههء مشارکت ‏در انتخابات، همین جناب خاتمی به برگزاری نمایشی ترین انتخابات بعد از انقلاب همت گمارد. آقای داد! این ‏ثروت مردمی (خاتمی) که شما سنگ آن را به سینه می زنی، یک انتخابات رقابتی و آزاد به ملت ایران بدهکار ‏است.‏

‎ ‎وزیر اطلاعات هم سخنگوی وزارت اقتصاد بود!‏‎ ‎

محمد طاهری در “نوشته های من” مصاحبه اخیر خود با وزیر برکنار شده اقتصاد را منتشر کرده است:‏

گفت وگویی که سه شنبه هفته پیش با دکتر دانش جعفری داشتم، حواشی زیادی داشت. وزیر سابق اقتصاد دراین ‏گفت وگو حرف های زیادی زد که تمایلی به انتشارش در گفت وگو نداشت. دانش جعفری البته دیروز در جلسه ‏خداحافظی اش سنت شکنی کرد و خیلی چیزهارا گفت اما یک نکته بامزه باقی مانده که فکر می کنم مطرح ‏کردنش بد نباشد.‏

از وزیرسابق اقتصاد پرسیدم: با وجودی که به عنوان سخنگوی اقتصادی دولت انتخاب شده بودید، چرا حتی یک ‏بارهم رودر روی خبرنگاران قرار نگرفتید؟!‏

دانش جعفری گفت: دردولت نهم همه نقش سخنگوی اقتصادی را بازی می کردند. حتی وزیر اطلاعات و وزیر ‏کشورهم به خود اجازه می دادند دراین مورد اظهارنظرکنند. با رئیس جمهور دراین مورد خیلی صحبت کردم ‏وشرط کردم، درصورتی نقش سخنگوی اقتصادی را می پذیرم که هیچ عضو کابینه از جمله شخص رئیس جمهور ‏درمورد مسایل اقتصادی اظهارنظر نکند اما احمدی نژاد نپذیرفت و من هم زیر بار مسئولیت سخنگوی اقتصادی ‏نرفتم.‏

‎ ‎کابینه زاپاترو، زیادی صورتی است‏‎ ‎

زیتا در “نگاهی از دور” پست تازه ای دارد که در آن از خورخه زاپاترو به خاطر رعایت عدالت جنسیتی در ‏کابینه اش تشکر کرده است:‏

چند روزی هست که کابینه جدید آقای زاپاترو شروع بکار کرده. ولی بخاطر داشتن ۹ وزیر زن و ۸ وزیر مرد، ‏هنوز تازگی خودش را از دست نداده. بخصوص که وزیر دفاع یعنی خانم کارمه چاکون، هفت ماهه باردار هست ‏و در مطبوعات خارجی هم توجه روزنامه نگاران را جلب کرده. در داخل هم موضوع آسان و راحتی برای کمدین ‏ها و کاریکاتوریست ها شده. ‏

شاید عجیب ترین برداشت از این بدعت گذاری آقای زاپاترو (در اسپانیا) توسط همکار ایتالیایی اش، یعنی آقای ‏برلوسکونی انجام شده باشد که گفت: کابینه آقای زاپاترو زیادی صورتی ست و بعدها از داشتن این همه وزیر زن، ‏دچار مشکل خواهد شد! ‏

آقای زاپاترو، با اینکه میدانم هرگز این صفحه را نخواهید خواند، اما من به نوبه خودم، از شما سپاسگزارم.‏

‎ ‎برایت تجربه می شود که هر چهار گوشه را بشماری!‏‎ ‎

‏”کوپه شماره هفت” عادت دارد اسکناس های کهنه را جمع آوری کرده به بانک تحویل داده و به جای ان پول نو ‏بگیرد. او تعریف می کند که در آخرین نوبت، با چنین واقعه ای روبرو شده است:‏

پول ها را که به مسئول باجه دادم و پول تازه را گرفتم، دیدم دویست تومان از پول کمه. گفتم آقا اشتباه نکردید؟ ‏همون دو هزار تومانی پاره رو نشونم داد و گفت یه تیکه از این پول نیست، همونو کم کردم! بعد هم اونو انداخت ‏روی دسته دو هزار تومانی که کنار دستش بود. نگاه کردم میزان پارگی پول به ده درصد مساحت دو هزار تومانی ‏هم نبود. ‏

اینو به همون مسئول باجه گفتم. گفت قانون بانکه. باید کم کنم. دویست تومان اصلا مهم نبود اما برام جالب بود که ‏این پولی بود که از باند مهر شده بانک شمارش شده گرفته بودم. باند رو نشونش دادم و گفتم اما همکاراتون این ‏پول را لابه لای پول ها جا سازی کردند. گفت به من ربطی نداره می خواستید پول ها رو بشمارید. گفتم آقای ‏محترم من شمردم. اما ظاهرا پول چهارتا گوشه داره و من دو گوشه اشو شمردم. با خونسردی تمام گفت این تجربه ‏می شه که بعد از اینکه پول رو می گیرد دو طرف رو بشمری. ‏

‎ ‎قربون برم خدارو، یک باو و دو هوا رو‎ ‎

محمد الیاس در “واژگون” منتقد دوم خردادی هاست که در موضوع مسئله هسته ای مواضع متناقضی دارند:‏

جالب است که وقتی صحبت از دستاوردهای هسته ای می شود دوم خردادی ها و خاتمی چی ها برای اینکه این ‏پیروزی به نام دولت رقیب شان ثبت نشود، آن را سیاست کلی نظام معرفی می کنند ولی وقتی که از هزینه های ‏غنی سازی بحث می شود، فریاد سر می دهند که بی تدبیری و تند روی های دولت نهم باعث رفتن پرونده ایران به ‏شورای امنیت شده است. انگار نه انگار که تا دیروز می گفتند برنامه هسته ای به دولت ها ربطی ندارد و سیاست ‏های هسته ای توسط کل نظام تعیین می شود. از قدیم گفتند قربون برم خدا رو یه بوم و دو هوا رو‎.‎

‎ ‎مراقب آقازاده ها باشید نه من!‏‎ ‎

علیرضا افشاری در “من نوشت” در واکنش به پخش خبری در رسانه های ایران مبنی بر آنکه وی حقوق ‏چهارصدهزار دلاری می گیرد نوشته است:‏

حضرات بهتر است به جای سر هم کردن این دروغ های شاخ دار که مرغ پخته را هم به خنده می اندازد، نیم ‏نگاهی به برخی آقا زاده ها بیندازند که بی سر و صدا در ترانزیت ایران و آمریکا، مشغول فعالیت و تجارت ‏سیاسی و اقتصادی هستند و هر روز لابی های آمریکا مواجه با افراد جدیدی می شوند که مدعی نمایندگی بخشی ‏از حاکمیت هستند که توانایی حل مشکلات فی مابین را دارند و فضای سیاسی آمریکا متحیرانه به این جنگ قدرت ‏می نگرد. فقط کافی است تا به لیست این آقا زاده ها نگاهی انداحته شود که قریب به اتفاق پدرهای شان در مسابقه ‏آمریکا ستیزی گوی سبقت را از یکدیگر ربوده اند.‏


‎ ‎برای یک خطاکار، از نظام هزینه نکنید‎ ‎

محمدرضا زائری روحانی جنجالی سال های نه چندان دور در “نمایندگی مجاز” نوشته است که هم ایران و هم ‏امریکا به مردم خود دروغ می گویند اما هر کدام به شیوه خود:‏

در آمریکا اگر یک سناتور دزدی کند اگر یک کشیش به کودکان تجاوز نماید اگر حتی رئیس جمهور با کارمندش ‏بخوابد؛ اعتبار و مشروعیت کل نظام شان را برای نجات یک سناتور هزینه نمی کنند و از جیب آبروو حیثیت کیان ‏آمریکا به ماله کشی و رفع و رجوع خطای او نمی پردازند. اما در ایران اگر یک عضو شورای نگهبان یا یک ‏نماینده مجلس خبرگان یا حتی یک فرمانده جزء نیروی انتظامی خطایی کند همه حیثیت کشور و اعتبار نظام و ‏آبروی رهبر وبدتر و بالاتر از همه اعتقادات دینی مردم برای نجات احتمالی سردار فلان و حجت الاسلام بهمان ‏هزینه می شود!‏

‏ همه مردم در کوچه و بازار و اس ام اس موبایل و توی مترو و تاکسی از افتضاح فلان فرمانده نیروی انتظامی ‏حرف می زنند و آن وقت منابع رسمی نظام جمهوری اسلامی یک روز تکذیب می کنند و یک روز می گویند در ‏دست بررسی است و گاهی هم اصلا به روی خودشان نمی آورند!‏

‎ ‎طبل و سنج، الگوی موسیقی کشور‏‎ ‎

روحانی جنجال ساز دیگر، محمدعلی ابطحی در “وب نوشت ها” به مناسبت شصت هشتمین سالگرد تاسیس ‏رادیو آورده است که:‏

من قبل از رادیو، مدیر تلویزیون شیراز بودم. مسئولان قبلی رادیو، مدیران شهرستانی را به سمیناری دعوت ‏کردند که دستور کار آن حذف هر نوع موسیقی از رادیو بود. حتی موسیقی سرودهای آن روز را هم حذف کرده ‏بودند و به جای آن طبل و سنج گذاشته بودند و می خواستند آن را الگوی کل موسیقی رادیو اعلام نمایند.‏

‎ ‎سرکوب در داخل، سکوت در خارج‎ ‎

‏”وحید عدالتی” از برگزاری یک اجتماع اعتراض آمیز دویست نفره، در مقابل نمایندگی سازمان ملل در مشهد، با ‏هدف اعتراض به سکوت نهادهای جهانی در قبال تمامیت ارضی ایران و سکوت و بی کفایتی مسئولان ایرانی در ‏همین زمینه خبر داده است:‏

جمعی اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های شرق کشور وشهر مشهد با دعوت از فعالین مدنی، ‏صنفی، دانشجویی و سیاسی مشهد عصر روز سه شنبه، سوم اردیبهشت 87 تجمعی اعتراضی مقابل دفتر ‏سازمان ملل در مشهد برگزار کردند. در ابتدای این برنامه عوامل نیروی انتظامی و امنیتی حاضر در محل با ‏حضور گسترده در دو طرف خیابان سجاد مشهد ( محل برگزاری تجمع ) قصد داشتند تا مانع از برگزاری مراسم ‏به بهانه‌ی نداشتن مجوز شوند که با اصرار و مقاومت برگزار کنندگان مواجه شدند. ‏

دانشجویان حاضر در این تجمع سکوت دولت در قبال هجوم بی سابقه به ایران را با ایجاد سرکوب و خفقان در ‏داخل کشور مرتبط و رفتار دولت فعلی در عقب نشینی و باج دادن به بیگانگان و همزمان سرکوب جامعه مدنی و ‏خصوصا دانشجویان در داخل کشور را مشابه رفتارهای دولت های قجری دانستند وبه ان اعتراض داشتند‎. ‎

‎ ‎انتقاد از دولت در بالاترین سطوح حاکمیت‎ ‎

بهمن احمدی عمویی در “ما روزنامه نگاریم” از آشکار شدن نارضایتی های عمومی و سرایت آن به سطوح ‏بالایی حکومت نوشته است:‏

انتقاداتی که تا پیش از این زمزمه هایی درگوشی بود و در محافل خصوصی و مهمانی های دوستانه به زبان می ‏آمد، اینک در تریبون های مختلف و از سوی مراجع مختلف فریاد زده می شود. بالاترین سطوح روحانیت سنتی ‏ایران عملکرد دولت را به نقد کشیده اند، در حوزه های نظارتی، سازمان بازرسی کل کشور رفتار دولت در حوزه ‏مسکن را به خاطر برخوردهای سلیقه ای غیرکارشناسی و برنامه ریزی های کوتاه مدت به نقد گرفته است.‏