سینمای جهان/ فیلم روز - محمود واعظی: دهه هشتاد میلادی، در بیمارستانی کوچک، بچهای نشسته است با واکمن، آلبومی از موسیقیهای محبوب به انتخاب مادرش را گوش میکند. فیلم در تصویرهایی ملایم شروع میشود، در ظاهر همهچیز آرام است، موسیقی پاپ پخش میشود.
پدربزرگ بچه میآید، او را از موسیقیاش جدا میکند، او را به اتاق دیگری میبرد، آنجا مادرش بر تخت دراز کشیده است. مادر سرطان دارد با ظاهری نحیف، موهایش را از دست داده است. با پسربچهاش صحبت میکند، هدیهای به او میدهد، از او میخواهد دستاش را به دست مادرش بدهد. بچه قبول نمیکند.
مادر شوکه میشود. در شوک، مادر از این دنیا میرود. دوستان و فامیل که در بیمارستان جمع شدهاند، بهم میریزند. بچه به بیرون از بیمارستان میگریزد. وارد مه میشود. از یک مزرعه سر درمیآورد. زانو میزند، گریهاش گرفته است. متوجه نیست نور بر او متمرکز شده است. سر بلند میکند، یک سفینه فضایی او را به درون خود میمکد.
پیتر کوئیل: یک انسان
پیتر کوئیل را دزدان فضایی همراه خود بردهاند، او را تربیت کردهاند و تبدیل به یک دزد مهار شده است که دوره میافتد، چیزهای مختلف میدزد و میفروشد. داستان فیلم، ۲۶ سال بعد از روز درگذشت مادر او دنبال میشود، وقتی او وارد یک سیاره متروک میشود.
بیخیال راه خودش را میرود. میرقصد. موسیقی واکمناش را گوش میکند. فارغ بار از همهچیز و همهجا است. آخرسر به هدفاش دست پیدا میکند: یک گوی. اما قبل از اینکه از سیاره متروک خارج شود، یک دسته موجود فضایی وارد میشوند. آنها هم دنبال همین گوی آمدهاند.
این شروع روایت اصلی “نگهبانهای کهکشان” است: یک گوی مرموز که کسی دقیقاً نمیداند به چه درد میخورد، اما همه دنبال آن هستند. این وسط، سایه جنگ، قراردادهای صلح را تهدید میکند که بین بخشهای مختلف کهکهشان بسته شده است. پیتر کوئیل، یک مرد تنهاست، اما ناگهان خودش را وسط بزرگترین ماجرجویی زمانه مییابد.
فیلم، عنوان خود را از مجموعهای از رمانهای گرافیکی مارول به همین نام گرفته است. کارگردان فیلم، جیمز گان است. در فیلم، هنرپیشههایی مانند کریس پرات، زویی سالدانا، ون دیزل، دیوید باتیستا و بردلی کوپر حاضر هستند. فیلم بعد از حدود یک ماه فروش، در امریکای شمالی ۳۰۰ میلیون دلار فروخته است.
در سطح جهان هم بیشتر از ۶۰۰ میلیون دلار نصیب این فیلم، با بودجهای ۱۷۰ میلیون دلاری شده است. “نگهبانهای کهکشان” توانست چهار هفته فیلم پرفروش هفته در امریکای شمالی باشد و رکوردهای فروش تابستانی را بشکند و یکی از انگشتشمار فیلمهای تاریخ سینماست که بیشتر از یک میلیارد دلار فروش داشته است و همچنان فروش فیلم در سینماهای ادامه دارد.
گامورا: آخرینِ ذن وبریها
گامورا با ظاهری انسانمانند، دختری بسیار زیباست با پوستی سبز. او آخرین ذن وِبریهاست. دیگر کسی از نژاد او باقی نمانده است. او دخترخوانده تانوس است، یکی از منفورترین چهرههای کهکشان. رونانها، او را فرستادهاند تا گوی را پیتر کوئیل پس بگیرد.
او بهدنبال گوی، به امپراتوری نوآ وارد میشد. آنجا با پیتر جلوی چشم همه درگیر میشود. این وسط، دو شکارچی هم آمدهاند تا پیتر و گوی را همراه خودشان بروند: یک راکون به اسم راکت که از لحاظ ژنتیک ارتقاء داده شده است و یک درخت به اسم گروت که راه میرود، قدرتهای خاص خودش را دارد و تنها جملهای که میگوید این است، “من گروت هستم”.
این چهار نفر وسط بزرگترین شهر امپراتوری با همدیگر درگیر میشوند. آخرسر هم همگی بازداشت میشوند و به زندان میافتند. گوی هم همراه وسایل پیتر به زندان فضایی برده میشود. آنجا این چهار نفر همراه همدیگر میشوند تا بتوانند از زندان فرار کنند. کمی بعد هم تبدیل به دوستهای خوب هم میشوند.
دراکس هم از زندان به آنها ملحق میشود. یک موجود عضلانی است که درک زبانی ندارد و همهچیز را بر صرف معنای اولیه کلمهها میفهمد. خنگ است و بزرگترین ضربه را به گروه میزند و درنهایت هم یکی از عاملهای اصلی شکست و موفقیت گروه، در روایت داستانی فیلم میشود.
هرچند همیشه با هم مشکل دارند، همیشه هم دعوایشان میشود. خیلی هم دستوپاچلفتی هستند، هرچند راکون خارقالعاده باهوش است و درخت هم وقت تلف نمیکند و وقتی بقیه توی سروکله همدیگر میزنند، میرود و کار درست را انجام میدهد.
خنده و شوخی
برخلاف دیگر فیلمهای فانتزی که در فضا رخ میدهند، “نگهبانهای کهکشان” خودش را دلمشغول تاریکیها، اندوهها و غمها نمیکند. البته، شخصیتهای داستان و فضاهای داستان، هرکدام مصاعب خودشان را دارند. هرچند در این میان، فیلم متکی بر خنده و شوخی است.
دیالوگها اغلب به طعنه و طنز هستند. روند داستان هم با وجود خشونتهایش، اغلب سبکروح است و تماشاگر را همراه خودش به خنده وادار میکند. گریم و لباس شخصیتها هم بامزه است. هرکدامشان، ویژگیهای فردی مخصوص خودشان را دارند و این روند، محدود به شخصیتهای اصلی نمیشود و حتی شخصیتهای جزئی داستان هم هرکدام با ویژگیهایی منحصر به فرد ظاهر میشوند.
همین باعث میشود تا فراتر از تبلیغهای مرسوم فیلمهای روز امریکای شمالی، مردم تماشای این فیلم را به دوستان و آشنایان خودشان توصیه کنند. حتی میتوانی ببینی در رستوران، یک غریبه به تو تماشای این فیلم را توصیه میکند و میگوید یک دل سیر میخندی.
از اینجا تا آنجای کهکشان
“نگهبانهای کهکشان“، لوکشینهای مختلفی دارد. از گوشههای تاریک تا سرزمینهای مدرن، تماشاگر را همراه خودش به اینجا و آنجای کهکشان میکشاند. پنج شخصیت اصلی، قهرمانهایی خودخوانده هستند که در مسیر ماجراجوییهای خودشان، تبدیل به قهرمانهایی واقعی میشوند.
فیلم متکی بر جلوههای ویژه است: دو شخصیت اصلی از پنج شخصیت، کاملاً با جلوههای ویژه ساخته شدهاند، راکون و درخت. با این وجود، احساس دوری از فیلم نخواهید کرد. فیلم را نزدیک به خودتان میبینید، با شخصیتهایی که ملموس هستند در دنیاهایی که واقعی بهنظر میرسند.
هنوز مشخص نیست قسمت بعدی فیلم ساخته میشود و اگر ساخته میشود، بر اساس کدام روایت از مجموعه رمانهای گرافیکی مارول کار خواهد شد. هرچند این احتمال داده شده است که فیلم متمرکز بر دزدان فضایی باشد و روایت خود را از دل روزگار آنان شکل بدهد.
با این وجود، “نگهبانهای کهکشان” چه تبدیل به یک مجموعه فیلم بشود و چه در قالب همین یک عدد فیلم باقی بماند، یک اثر موفق فانتزی و علمیتخیلی است. لبریز است از کنایههای فرهنگی امریکای شمالی و در کنار آن، لبریز است از طعنههای زبانی. اگر از این ژانر سینمایی لذت میبرید، قطعاً از تماشای فیلم هم لذت وافری خواهید برد.
برای اطلاعات بیشتر به وبسایت رسمی فیلم مراجعه کنید.