در باب حرمت و حلیت رای

نویسنده

po_nabavi_01.jpg

احمد زیدآبادی عزیز!


ممنونم که گریزهای گهگاهی مرا به انتخابات ریاست جمهوری نهم، نه به عنوان یک گرفتاری یا ‏دلمشغولی شخصی، بلکه به عنوان یک دلنگرانی عمومی در قبال سرنوشت جامعه ایران می دانی ‏و همین مرا شادمان می کند که گفتگوی من و تو، گفت و گوی دو نویسنده ای است که در مورد ‏سرنوشت جامعه خود حساس اند و از همین رو آن را به جد می گیرند و بخشی از اوقات خود را ‏برای روشن کردن همدیگر که حاصل آن از سوی دیگر می تواند منجر به روشن کردن افکار ‏عمومی یا دقیق تر بگویم خوانندگان نوشته های مان شود، می گذارند. البته مطمئنم که این گفتگو تا ‏ابد نمی پاید و نه من که به گفته تو بدرستی کار و حوزه اثرگذاری اصلی ام طنز سیاسی است و نه ‏تو که تحلیل های سیاسی و مشخص ات از اوضاع برای من و همه خوانندگانت بسیار روشنگر ‏است، به کار اصلی مان خواهیم پرداخت. به همین دلیل من نیز در پاسخ نوشته « حرمت رای» تو ‏تلاش می کنم کوتاه و مشخص بنویسم که هم حوصله تو را و هم وقت خوانندگان را تلف نکنم.


و اما بعد… نوشته ای که « همانطور که پرسش‌های من تاثیری در نگاه او به انتخابات نهم نداشته ‏است، نوشته او هم دیدگاه ‏مرا نسبت به‌ آن موضوع عوض نکرد.» و ادامه دادی که « به نظرم ‏می‌رسد که مسائلی مانند آنچه مورد بحث ماست، جدلی‌الطرفین است و می‌تواند تا بی نهایت و ‏بدون ‏هر گونه نتیجه منطقی ادامه یابد.» و توضیح دادی « اگر تاریخ می‌توانست به طور موازی ‏در دو حالت یا بیشتر جریان یابد، در آن صورت می‌شد در باره اینکه ‏کدامیک از آن حالت‌ ها بهتر ‏یا بدتر است تا اندازه زیادی به تفاهم رسید، اما در حالی که تاریخ فقط به یک ‏صورت اتفاق ‏می‌افتد، بحث در باره صورت‌های دیگر آن، صرفا بحثی مربوط به تصورات منطقی ذهنی ‏است و ‏هرگز نتیجه نمی‌دهد.‏» ‏

من با این گفته مخالفم، چرا که پذیرش آن طبعا باب هر گونه تحلیل و ارزیابی نسبت به گذشته را ‏می بندد و این بدان معنی است که ما وقتی عملی را در گذشته انجام دادیم دیگر امکان ارزیابی ‏خطای عمل را نداریم، در حالی که این نه درست است و نه در عمل چنین رخ می دهد. فی المثل ‏در مورد مشخص گفتگوی ما، یعنی نتیجه انتخابات نهم، از نظر من موضوع چنین نیست که شما ‏می گوئید؛ چرا که خاتمی امروز همان دیدگاهها را دارد که در این 15 سال داشت، هاشمی امروز ‏هم همان است که هشت سال قبل بود، احمدی نژاد هم همان است که ده سال قبل بود، در آن زمان ‏احمدی نژاد منتقد سیاستهای خاتمی بود و امروز خاتمی منتقد سیاستهای احمدی نژاد است. هر ‏کدام از این افراد در موضع قدرت کاری کردند که با کار دیگری متفاوت بود، اثبات این موضوع ‏فقط نیازمند سربرگرداندن به گذشته و دیدن زندگی مردم در هجده سال گذشته است. به همین دلیل ‏از نظر من « شخصیت رئیس جمهور» کاملا در وضع کشور تاثیر دارد. من معتقدم هر آنچه در ‏دو سال و نیم گذشته رخ داده و متفاوت با وضع 20 سال گذشته است، از دیدگاهها و کردار و گفته ‏های احمدی نژاد برمی خیزد و مهم ترین مقصر این نابسامانی و این فلاکت همو است. او کارهایی ‏کرد که در 18 سال گذشته هرگز نشده بود، سه بار به سازمان ملل رفت و مواضع تندی علیه ‏جهان اتخاذ کرد، موضوع مرده حذف اسرائیل از نقشه جغرافیا را زنده کرد و دکان انکار ‏هولوکاست را گشود، میان ایران و کشورهای منطقه تنش ایجاد کرد، سیاست خارجی ایران در ‏قبال اروپا، روسیه، چین و آمریکای لاتین را کاملا دگرگون کرد و موضوع ایران در قبال آمریکا ‏را تا حد جنگ پیش برد.

این کار فقط و فقط از او ساخته بود. این نه سیاستی در سیاست های نظام ‏بود و نه خط آیت الله خامنه ای چنین چیزی را تا کنون نشان داده بود. به نظر من این وضع در ‏هیچ حالتی دیگر نمی توانست اتفاق بیفتد، درست است که ما نمی توانیم تاریخ را به گونه ای دیگر ‏ببینیم، ولی عقل مان که تفاوت این چند انسان را بر مسند قدرت می تواند درک کند؟ هاشمی اگر ‏می بود، همان را می کرد که تا به حال کرده بود و اکنون هم به آن معتقد است، خاتمی نیز به ‏همچنین. اما قرعه ما به نام احمدی نژاد افتاد و چنین شد که شد. من رویاپردازی نمی کنم، بلکه ‏می خواهم توانایی های طبیعی و منطقی ذهن آدمی انکار نشود. واقعه تاریخی هم قابل تعلیل و ‏تحلیل است و هم می توان حالات مختلف را متصور شد، اصولا دانش سیاسی بر همین توانایی ‏های پیش بینی یا عقلانیت در قضاوت جستجو و تحلیل و تعلیل می کند.


زید آبادی عزیز!‏

شما گفته اید « همانطور که من در جریان انتخابات در پاسخ به آقای دکتر زیبا کلام نوشتم «پس از ‏ناکامی ‏اصلاحات، جامعه ایران آبستن نوزادی عجیب‌الخلقه شد که زایمان آن فقط از راه یک ‏سزارین پردرد ممکن ‏خواهد بود.»‏ از این منظر، اینکه چه کسی رئیس جمهور می‌شد در اصل ‏مساله تغییری حاصل نمی‌کرد بلکه فقط جای نقطه ‏درد را تغییر می‌داد و چه بهتر که این نقطه درد ‏به اصلاح طلبان بی رمق منتقل نشد.‏ بنابراین، رای ندادن من در انتخابات، به علت گرفتار شدن ‏در آرزوهای دور و دراز نبود، بلکه با یک تحلیل ‏مشخص پیوند داشت.‏» در این موارد توضیحاتی ‏چند را لازم می دانم:


‏1) از نظر شما اصلاحات ناکام شد، چون نتوانست تغییراتی بنیادین را بوجود آورد، اما از نظر ‏من اصلاحات توانست برای چند سال زندگی قابل تحمل و بهتری را برای مردم بوجود بیاورد، به ‏عبارت دیگر در دوره اصلاحات بسیاری از معایب زندگی مردم اصلاح شد. اگر بتوانی فرض ‏کنی که حزبی اصلاح طلب روی کار آمده است، می توان گفت که در دوران روی کار آمدن این ‏حزب اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی، آزادی اجتماعی و آزادی های افراد بهبود یافت، از نظر ‏من این نوعی اصلاح موفق است.‏

‏2) با متوقف شدن اصلاحات از نظر شما فقط جای درد تغییر کرد، از نظر من چنین نیست، توقف ‏دولت اصلاحات باعث شد که جامعه بیمار ما تا سرحد مرگ پیش برود، امیدش را به زنده ماندن ‏از دست داد، امکان معالجه در جهان از او گرفته شد، یک مشت پزشک تازه کار دائما به او وعده ‏های بیجا بدهند و به آن عمل نکنند، شکمش دچار تورم شدید شود، بیماری های روانی او بسیار ‏تشدید شود و حتی امکان قدم زدن در خیابان برای بهبود حالش نیز از او گرفته شود، در حالی که ‏هر روز یک مشت انترن تازه کار می آیند و به او می گویند که هیچ بیماری ندارد و بهترین ‏وضعیت را در جهان دارد و دائما برای او اورانیوم تجویز و تزریق می کنند. این سویه اجتماعی ‏بیماری است، در سویه فردی آن، بسیاری از مردم در دولت آقای احمدی نژاد تازه بیمار شدند، ‏بسیاری از افراد در دولت گذشته زندگی شان را می کردند و روز بروز حال شان بهتر از دیروز ‏می شد، زنان و جوانان و عامه مردم و بسیاری از فرهیختگان زندگی شان را بهتر از سالهای قبل ‏می کردند، با تغییر دولت این افراد هم دچار مشکل شدند.


‏3) البته رای ندادن شما، دلیل مشخصی داشت که این دلیل ریشه در تحلیل شما داشت. این کاملا ‏درست است. به این تصمیم گیری احترام می گذاریم، اما مشکل من با کسی نیست که در انتخابات ‏شرکت نمی کند، چون به تحلیلی رسیده است که با آن تحلیل شرکت در انتخابات را بی نتیجه می ‏داند. تمام حرف من این است که شما براساس یک تحلیل مشخص و مورد احترام اشتباه کردید، این ‏را واقعیت اکنون می گوید. اگر رای ندادن شما یک عمل فردی است، طبعا مسوولیت فردی دارید ‏و در خلوت تان با آن کنار می آئید، اما اگر شما به عنوان یک انسان رسانه ای تحلیل تان را به ‏بیانیه و نظر و قضاوت تبدیل کردید و باعث شدید تا گروهی به استناد تحلیل شما در انتخابات ‏مشارکت نکنند و در اثر این اقدام، کشور دچار زیان و خسران شود، شما مسوولیت اجتماعی ‏دارید.


در باب حرمت و حلیت رای

احمد زید آبادی عزیز نوشته است: « من معتقدم که «رای» در ذات خود حرمتی دارد که باید آن ‏را پاس داشت. به تصور من ‏پاسداشت رای آن است که رای دهنده قادر به مقابله با نادیده گرفتن ‏رای خود از سوی مجریان انتخابات باشد، ‏بدان معنی که بتواند در برابر تقلب احتمالی، واکنش ‏موثری نشان دهد.‏… به گمان من، رعایت نسبی موارد فوق در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری ‏سخت و شاید محال بود و از ‏همین رو، من به احترام تک رای خود، از انداختن آن به صندوق ‏خودداری کردم.‏» دوست عزیز! من نیز مانند شما برای آن یک رای که متعلق به من است و آن ‏هزار رای فرضی که بخاطر سخنان من داده می شود، حرمت قائلم. ‏

علت اینکه بعد از سه سال هنوز شما را رها نمی کنم و هفته ای سه بار قربه الی الله به تحریم ‏کنندگان نیش می زنم بخاطر همان رایی است که من دادم و شما ندادید و رای مرا هم « بی ‏حرمت» کردید. رای ما ده میلیون نفر را که برای نجات کشور از استبداد و آشوب و جنگ به ‏میدان آمدیم تا آنچه را که جلوی چشم می دیدیم و امروز اتفاق افتاده است، رخ ندهد، آن رای نیز ‏از دست رفت. اما از شما سووالی می کنم که امیدوارم مرا روشن کنید: آیا یک هفته قبل از مرحله ‏اول شما حدس می زدید که انتخابات با تقلب برگزار شود؟ یا پس از برگزاری انتخابات با حجم ‏وسیع تخلف تاثیرگذار مواجه شدید؟ من هرگز فکر نمی کردم میزان تخلف تاثیرگذار باشد، وگرنه ‏طبیعی بود که من هم در انتخابات شرکت نکنم، چرا باید در بازی ای که تقدیر آن بر باختن ماست ‏شرکت کنیم؟ من به این نظر احترام می گذارم.


می خواهم به یک واقعیت مهم توجه شما را جلب کنم. تقریبا اکثر آنها با تحلیل شخصی و با تصمیم ‏قبلی در ایران رای نمی دهند، مخالفان و منتقدان وضع موجودند، وگرنه حامیان حکومت معمولا ‏در هر حال و با غسل و وضو رای شان را به کسی که باید انتخاب شود می دهند. اگر کسانی که ‏حرمت رای شان را نگه می دارند، در جمع ریاضی به 20 درصد جامعه برسند، طبیعی است که ‏بازی انتخابات به سوی تقلب و تخلف کشیده می شود. در فرانسه، وقتی مردم دیدند که به دلیل ‏حرمت گذاشتن به رای شان، احتمال دارد که یک فاشیست مثل لوپن انتخاب شود، به خیابان آمدند ‏و با میزان مشارکت بالا، میزان مشارکت ثابت رقیب را شکست دادند. این نکته کلیدی در ‏انتخابات است، اگر عموم جامعه بیایند کسی که انتخاب می شود، بیشتر به تمایل عمومی نزدیک ‏است، اما اگر بخش وسیعی از مردم برای حرمت به رای شان در خانه بنشینند، آن وقت از ‏دموکراسی هم کاری ساخته نیست، شاید به همین دلیل است که اگر حکومت رای دادن را اجباری ‏کند، احتمال اینکه نمایندگانی شبیه تر به مردم وارد قدرت می شوند. و این نکته نیز اهمیت دارد ‏که در سه انتخابات گذشته، دولت تا یک روز قبلا از رای گیری هرگز نمی خواست مردم پای ‏صندوق بروند، اما به محض اینکه انتخابات تمام شد، بلافاصله مشارکت مردم را نشانه همدلی ‏مردم با حکومت نشان داد.


و اما …. احمدی نژاد

در پایان گفته اید « به نظرم می‌رسد که کم توجهی به عوامل تاریخی و پایدار تکوین شرایطی که ‏در آن به سر ‏می‌بریم، سبب شده است که از سوی منتقدان و مخالفان حکومت ایران در باره نقش ‏آقای احمدی نژاد در پدید ‏آمدن وضع فعلی اغراق شود.‏» من به این گفته شما معتقد نیستم و باید ‏بگویم آنچه در آن اغراق می شود، قائم به شخص بودن رفتار احمدی نژاد است، در حالی که پشت ‏سر او یک گروه سیاسی نظامی وجود دارند. اگر فرصتی بود، در این مورد مایلم با شما گفتگو ‏کنم.


سید ابراهیم نبوی، شنبه 12 آبان 1386 ‏