اگر یک نفر پیدا شد که به من توضیح بدهد، یا اصولا توضیح هم ندهد، بلکه مرا راهنمایی کند که این سیاست خارجی ایران بالاخره چیست؟ ما باید در امور داخلی دیگران دخالت بکنیم؟ نباید دخالت بکنیم؟ دیگران حق دارند در امور داخلی ما دخالت کنند؟ دیگران نباید در امور داخلی ما دخالت کنند؟ اصولا چرا ما باید در امور داخلی دیگران دخالت بکنیم تا مرفق دست مان را بکنیم توی دل و روده وضعیت داخلی دیگران، ولی اگر کسی انگشت توی چشم ما می خواست بکند، تصمیمات مهمی در مورد او بگیریم؟ من که هر کاری کردم نتوانستم بفهمم بالاخره کدام یکی درست است. آیا فقط ما باید کشور مستقلی باشیم، ولی بقیه کشورهای جهان حق ندارند مستقل باشند. اصلا به تو چه ربطی دارد که عربستان و بحرین می خواهند با هم متحد بشوند؟ نه اینکه فکر کنید من با سیاست خارجی دولت ایران- که البته دولت ایران که منظورم هر بخشی از دولت ایران است- چون سیاست خارجی قوه قضائیه یکی است، سیاست خارجی مجلس یک چیز دیگر است، سیاست خارجی دولت اصلا معلوم نیست، سیاست خارجی رهبری بکلی با همه فرق دارد. از همه مهم تر سپاه پاسداران خودش یک سیاست خارجی دارد که وزارت خارجه هم از آن سردر نمی آورد.
البته نه اینکه سیاست خارجی دولت فقط با مجلس فرق دارد، همین سیاست خارجی دولت این هفته با سیاست خارجی همین دولت در هفته گذشته هم فرق دارد. معلوم نیست امارات متحده عربی دشمن اصلی ماست یا دوست اصلی ما، معلوم نیست ترکیه دوست اصلی ماست یا دشمن اصلی ما؟ معلوم نیست دولت یا حکومت یا مجلس یا قوه قضائیه یا جاهای دیگر حکومت جمهوری اسلامی از انتخاب فرانسوا اولاند خوشحال اند یا ناراحت؟ اگر خوشحال اند که چرا گیر می دهند به اینکه زنی که همراه فرانسوا اولاند وارد کاخ الیزه شده کی بوده و چرا فرانسوا اولاند با این خانم ازدواج نمی کند؟ مردم فرانسه مشکلی با این موضوع ندارند، ولی تمام مشکل امت حزب الله حفظ ناموس دوست دختر فرانسوا اولاند است. شوهر اسبق و سابق دوست دختر فعلی فرانسوا اولاند خودش با اینکه زن سابقش رفته کاخ الیزه مشکل ندارد، ولی رئیس قوه قضائیه و فرمانده سپاه ایران انگار ننه شان رفته شوهر کرده، به تو چه ربطی دارد؟ اگر خیلی ناراحتی چرا انتخاب این جرثومه فساد را تبریک می گوئی؟
حالا فرانسه توی سرشان بخورد، الآن تمام مشکل ایران این است که بحرین باید مستقل بماند. بدبختی این است که معنی مستقل بماند را هم نمی فهمند، عزیزمن! آقای سیاست خارجی! وقتی می گوئی باید بحرین مستقل بماند، نباید آقای جنتی بگوید ما به بحرین حمله می کنیم و آن را می گیریم. دیروز شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی اعلام کرده که مردم ایران در یک تظاهرات سراسری الحاق بحرین به عربستان را محکوم می کنند. آقای محترم، اگر منظور این است که مردم سرنوشت و آینده بحرین را تعیین کنند، مردم ایران که نمی توانند این کار را بکنند، مردم خود بحرین باید این کار را بکنند. مثل اینکه مردم کانادا تظاهرات برگزار کنند و خواستار جدا شدن کرمان از یزد بشوند. به مردم کانادا چه ربطی دارد. اصلا فرض کنید قبلا بحرین جزو ایران بوده، مردم ایران هم خیلی به بحرین علاقمندند، به سازمان تبلیغات اسلامی چه ربطی دارد؟ اینکه بحرین مستقل باشد یا وابسته باشد، چه تبلیغی برای اسلام است؟ مگر مملکت وزارتخارجه ندارد؟ برای چی اینطوری نگاه می کنید؟ چرا می خندید؟ خودم می دانم که خرتو خر است و وزیر امور خارجه سنگالیزه می شود و یک دفعه وسط ملاقات خودش می فهمد که از صبح تا حالا دیگر وزیر خارجه نیست. این را که می فهمم، ولی بالاخره شما بگوئید مگر می شود سیاست خارجی کشور را سازمان تبلیغات اسلامی از طریق برگزاری رفراندوم در تهران از طریق راهپیمایی برای بحرین انجام بدهد.
چشم، حرص نمی خورم. ولی به آقای محسن رضایی چه ربطی دارد که عربستان و بحرین چه خاکی توی سر هم می ریزند. آقای رضایی گفته: “ما باید از استقلال بحرین دفاع کنیم.” زنده باد، باریکلا، دستت درد نکند. حالا چرا ما باید از استقلال بحرین دفاع کنیم؟ جواب می دهد: “چون بحرین کشوری است که باید مستقل بماند، چرا که بحرین کشوری است که وجود دارد.” یاد بگیرید، الکی که به آدم دکترا نمی دهند. دکتر محسن رضایی متخصص امور اقتصادی و استراتژیک مملکت بعد از 25 دقیقه تحصیل در دانشگاه فهمیده که تا یک کشوری وجود نداشته باشد، نباید از استقلالش دفاع کرد. بیخودی برندارید بروید از استقلال “ کولباشستان” دفاع کنید، چنین کشوری وجود ندارد. فقط باید از استقلال کشورهایی دفاع کنیم که روی کره زمین هستند و وجود دارند.
همین آقای استراتژیست اعلام کرده که “ممکن است ایران در مقابل عربستان به سمت یک اتحادیه متشکل از کشورهای مشترک المنافع که در طی 200 سال گذشته از ایران جدا شده اند، تشکیل دهد.” من مطمئنم که این طرح را همان لحظه که از ماشین داشت پیاده می شد تا برای مصاحبه برود به مغزش خطور کرده، وگرنه چطور آدمی که یک جنگ هشت ساله را اداره کرده نمی فهمد اجرای همین جمله خودش به معنی جنگ سوم جهانی است. ایشان توضیح داده که “متاسفانه در گذشته تعداد زیادی از استانهای ما را از ایران جدا کردند.” چطوری جدا کردند؟ یک جوری حرف می زند انگار که جمهوری آذربایجان و ازبکستان و تاجیکستان و بحرین و ده تا کشور دیگر که حالا هر کدام شان برای خودشان رئیس جمهور و مجلس و دولت و خلیفه و هزار تا دفتر و دستک دارند، خیلی از جمهوری اسلامی خوششان می آید، بیایند با ایران متحد شوند. خبرنگار سووال می کند: شما چه طرحی دارید؟ دست می گذارد روی پیشانی اش و هر چه فکر می کند هیچ چیز به ذهنش خطور نمی کند. جواب می دهد: “ما هم بالاخره طرحی خواهیم داشت.” این هم از طرح آقای محسن رضایی. این طور نیست که الکی حرفی بزند، کلی فکر کرده، حسن عباسی نیست که همین طور دهانش را باز کند زرت و زورت نظریه صادر کند. “بالاخره طرحی خواهد داشت” حالا کی این طرح را بنویسد و طراحی کند…. صبر کن، وسط مصاحبه یادش می آید که طرحی دارد. آقای رضایی می فرماید: “ما یک اتحادیه از کشورهای مشترک المنافع پارس اسلامی تشکیل می دهیم”
جان مادرتان! شما بگوئید کدام کشوری در اطراف ما که نه، در کره زمین هم نه، در منظومه شمسی هم نه، در کهکشان راه شیری ممکن است وجود داشته باشد که شامل “پارس اسلامی” بشود؟ اگر منظور کشورهایی مثل بحرین هستند، که آنها پارس نیستند و عرب هستند، اگر منظور جمهوری آذربایجان است که آن هم ترک است، اگر منظور افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان است که نه پارس هستند و نه اسلامی. از اینها گذشته کدام کشوری دور و بر ماست که با ما منافع مشترک داشته باشد؟ اصلا ما خودمان از منافع ملی خودمان بلدیم دفاع کنیم که حالا می خواهیم از منافع مشترک مان با کشورهای اطرافمان دفاع کنیم؟ مثلا ما چه منافع مشترکی با بحرین داریم که آنها از ترس ما می خواهند به عربستان ملحق شوند؟ چه منافع مشترکی با جمهوری آذربایجان داریم که این کشور اسرائیل را به عنوان شریک سیاسی و تجاری اش انتخاب کرده و ما می خواهیم اسرائیل را از بین ببریم. در جمهوری آذربایجان که دویست سال قبل بخشی از ایران بود، راهپیمایی همجنسگرایان برگزار می شود به ناموس امت حزب الله در تهران برمی خورد. اسلامی ترین کشوری که احتمالا ممکن است با ایران اتحادیه مشترک المنافع برقرار کند ارمنستان است که هم مردمش پارس هستند، مسلمان هم هستند. منافع مشترک مان هم این است که ما با دشمنان ارمنستان یعنی ترکیه و جمهوری آذربایجان یک هفته دوستیم، یک هفته دشمن.
حالا محسن رضایی هم بالاخره ممکن است ربطی به سیاست و ژئوپلتیک داشته باشد، ولی به رئیس قوه قضائیه چه که “طرح جدید عربستان درباره بحرین بازی خطرناکی است.” قوه قضائیه که چند میلیون پرونده بلاتکلیف دارد، چند هزار زندانی بلاتکلیف دارد و بهترین قاضی هایش یا متهم به قتل اند، یا متهم به اختلاس و دزدی، و خودش نمی تواند به وضع زندان اوین که بیست کیلومتری دفتر رئیس قوه قضائیه است برسد، چکار دارد که بازی خطرناکی بین بحرین و عربستان اتفاق دارد می افتد؟ و اصولا بازی برای چه کسی خطرناک است؟ برای ایران یا برای بحرین یا برای عربستان؟ در دو سال گذشته حداقل دو سه بار بطور علنی آیت الله جنتی و حسین شریعتمداری، گفته اند و نوشته اند که ما باید بحرین را اشغال کنیم. هر روز هم خبر می دهیم که آل خلیفه خائن و مزدور و جیره خور اند و آل سعود دیکتاتور و دشمن و مزدور، یعنی رسما آنها را دشمن خودمان می دانیم. قصدمان هم این است که بحرین را تسخیر کنیم، یعنی خطرناک ترین بازی را با آنها بکنیم. خوب آنها هم از ما می ترسند.
از آن طرف یمن اعلام می کند که ایران با کمک به برخی از شیعیان آن کشور در مسائل داخلی یمن دخالت می کند. ما هم می گوئیم حکومت دیکتاتور یمن که مردم آن باید آن را نابود کنند، بیخودی به ما گفته که قصد دخالت در کشورشان را داریم. هر روز هم ده تا کور و کچل از دهات یمن و بحرین دعوت می کنیم تهران، هی با آنها اجلاس مسلمین برگزار می کنیم، انتظار داریم که آنها در مقابل ما ساکت باشند. خوب آنها هم می زنند دهان مخالف شان را سرویس می کنند، کشوری که خودش مخالفانش را نابود می کند که نمی تواند مجوز فعالیت برای مخالفان کشور دیگری بدهد. حالا این توطئه خطرناک عربستان چیست که ما این همه از آن ناراحتیم؟ مسوولان جمهوری اسلامی کشف کرده اند که عربستان می خواهد با ملحق کردن بحرین به آن کشور، ترکیب جمعیتی کشور را از اکثریت شیعه به اکثریت سنی تغییر بدهد. یعنی چون حکومت بحرین سنی است و از شیعیان خوشش نمی آید قصد دارد تعداد سنی ها را زیاد کند. باز خدا عمرش بدهد که تعداد شیعه ها را کم نمی کند و آنها را نمی کشد، ما که خودمان هم در کردستان و بلوچستان و خوزستان داریم پدر اهل سنت را در می آوریم. بیچاره مولوی عبدالحمید گفته که “اهل سنت یک واقعیت در کشور هستند و باید دیده شوند.” من نمی فهمم مشکلی به این سادگی را چطور نمی توانیم حل کنیم. ما معتقدیم که شیعیان بحرین جمهوری اسلامی را دوست دارند، قبول. و معتقدیم که اهل سنت ایران دنباله روی عربستان هستند. برویم با آنها توافق کنیم، شیعیان بحرین و یمن چشمشان کور، دنده شان نرم، بیایند در ایران از نعمت جمهوری اسلامی برخوردار شوند، اهل سنت ایران هم بروند بحرین که کنار اهل سنت بحرین زندگی کنند. شتر مرد، حاجی خلاص.
مشکل این است که حکومت ایران نمی خواهد مشکل حل شود. ما می خواهیم اهل سنت در ایران باشند و حکومت جمهوری اسلامی را دوست داشته باشند. شیعیان بحرین هم همانجا باشند و حکومتش را عوض کنند و بشود استان ایران، تا ما بحرین را مثل همین استانهای خودمان که همه شان در فقر و فلاکت زندگی می کنند، اداره کنیم. این همه استاندار داریم، یکی هم بفرستیم بحرین.
از یک طرف می خواهیم، برادر محسن رضایی می خواهد با افعانستان اتحادیه تشکیل بدهد، از طرف دیگر اجازه ورود به افغانی ها را به یک استان نمی دهیم، بعد شاکی هستیم که چرا شصت سال قبل اجازه ورود به سیاهان را به مغازه ها در آمریکا نمی دادند. بعد هم که افغانی ها جلوی سفارت ایران در کابل جمع می شوند و علیه ایران تظاهرات می کنند، ناراحت می شویم. از چی ناراحتیم؟ آتش زدن و بالا رفتن از دیوار سفارتخانه ها را که خودمان کشف کردیم، حالا برای چی ناراحتیم؟ اگر مردم مصر بروند سفارت اسرائیل را آتش بزنند کارشان می شود انقلابی و درست و منطقی و هزار دلیل می آوریم که به به، چه ملت با حالی، بعد که شبیه همین ماجرا سر خودمان می آید غصه می خوریم. تیتر زده در وب سایت تابناک که “خیزش جوانان بحرینی علیه آل خلیفه”، بعد انتظار داریم بحرینی ها از ما نترسند. تیتر زده سایت تابناک که “نخستین حسینیه شیعیان مصر بسته شد.” و چقدر هم تعجب دارد؟ در همین شش هفت سال تمام مراکز دراویش را که اساس حکومت شیعیان را در ایران شکل دادند، همه حسینیه های دراویش را در قم تعطیل کردیم، انتظار داریم مصری ها حسینیه شیعیان را تعطیل نکنند.
تمام مشکل حکومت جمهوری اسلامی این است که چرا خارجی ها در مسائل داخلی ما دخالت می کنند. بعد اعلام می کنیم که دو مهندس ایرانی ربوده شده در سوریه دستگیر شدند. چطور است اسمش را بگذاریم “سپاه مهندسان انقلاب اسلامی”. بیچاره ها حق دارند، فکر می کنند مهندس آدمی است که کت و شلوار اسپورت می پوشد، گونیا و نقاله و آچار و پیچ گوشتی و متر و فازمتر و ماشین حساب دارد. هنوز با مهندسی مدرن آشنا نشده اند، نمی دانند که ممکن است مهندس ایرانی در سوریه یک من ریش داشته باشد، با یک مسلسل و گاز اشک آور و نارنجک و تانک سوار شود، برای همین وقتی مهندسان ایرانی را دستگیر می کنند، آنها را با نظامی عوضی می گیرند. نمی دانند که در ایران راهسازی و پل سازی و خانه سازی و شهرسازی و وزارت امورخارجه و دانشگاه ها همه دست قرارگاه خاتم الانبیاست. از آن طرف یک دفعه دو تا خبرنگار ترکیه در سوریه غیب می شوند و در ایران حضور پیدا می کنند و ترک های بیچاره را با خبرنگار پرس تی وی که زیر نظر قرارگاه خاتم الانبیا اداره می شود، معاوضه می کنیم.
من که هر چه بیشتر فکر می کنم کمتر به نتیجه می رسم، شاید هم اصلا نتیجه ای در کار نیست. فقط من نمی دانم چرا مجلس و دولت و سپاه و خبرگزاری ها و قوه قضائیه و وزارت خارجه و بقیه از صبح تا شب دارند گفتگوی حاج قاسم فرمانده قرارگاه قدس را با حسن نصرالله تکذیب می کنند. بالاخره آدم است دیگر، دو کلام هم با رفیق اش حرف نزند، دلش می پوسد. البته دخالتی در مسائل خارجی کشور دیگری که نکرده، همین لبنان هم 200 سال قبل یکی از استانهای ایران بود، مثل کلرادو که بخشی از استان کردستان بود، این قجرها آن را دادند به روسیه لیز خورد رفت آمریکا، حالا همه دولت و حکومت ایران خوشحال اند که مردم ناموس پرست غیاث آباد کلرادو علیه همجنسگرایان رای دادند. بالاخره مملکت خودمان است دیگر.